گنجور

شمارهٔ ۱۷ - علی بن ناصر

خجسته تاج معالی علی بن ناصر
بدهر صابر بودم در اشتیاق تو دیر
کنون چو دیر بدست آمدی بدین زودی
مرو که نیست دلم از جمال روی تو سیر
تو شاهزاده نظمی و در مصاف سخن
جهان ندید و نبیند چو تو سوار دلیر
مرا تو شاه سخن خوانده ای و شاه سخن
توئی نه من، که توئی چون و منم چون شیر
مرا زبان چو شمشیر شد تو تا گفتی
حکیم سوزنی ای با زبان چون شمشیر
برند شیر علم را به پیش صف لیکن
طمع ندارد ازو هیچکس شجاعت شیر
درست گفتی، لیکن نگفتی آن خطیب
نبرد و نخلد بر کسی نباشد چیر
تراست چیره زبانی چو ذوالفقار علی
مرا چو تیغ پیاز و چگندر و آجیر
اگر بتیغ زبان دشمن ترا نکشم
سرش ببخشم و . . . ونش بدرم از سر . . . ایر
بدولت تو به . . . ایری چو تیر روغنگر
برون کشم ز در . . . ونش ایر را در غیر
بقات خواهم از امروز تا بفردائی
که گشته باشد دریای حشر دیر یزیر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خجسته تاج معالی علی بن ناصر
بدهر صابر بودم در اشتیاق تو دیر
هوش مصنوعی: من در انتظار تو همچون کسی که سال‌ها صبر کرده است، با امید به فضل و مقام بلند علی بن ناصر در دنیا، زنده‌ام.
کنون چو دیر بدست آمدی بدین زودی
مرو که نیست دلم از جمال روی تو سیر
هوش مصنوعی: اکنون که به سختی به من رسیدی، زود نرو. دل من هرگز از زیبایی چهره‌ات سیر نمی‌شود.
تو شاهزاده نظمی و در مصاف سخن
جهان ندید و نبیند چو تو سوار دلیر
هوش مصنوعی: تو مانند یک شاهزاده، در عرصه سخن و بحث، به خوبی مهارت داری و هیچ کس در جهان نمی‌تواند با شجاعت و توانمندی تو در این زمینه رقابت کند.
مرا تو شاه سخن خوانده ای و شاه سخن
توئی نه من، که توئی چون و منم چون شیر
هوش مصنوعی: تو مرا پادشاه سخن خوانده‌ای، در حالی که خودت واقعاً پادشاه سخن هستی و من فقط مانند یک شیر هستم.
مرا زبان چو شمشیر شد تو تا گفتی
حکیم سوزنی ای با زبان چون شمشیر
هوش مصنوعی: وقتی که تو گفتی من سوزنی حکیم هستم، زبان من مانند شمشیر تیغ‌دار شد.
برند شیر علم را به پیش صف لیکن
طمع ندارد ازو هیچکس شجاعت شیر
هوش مصنوعی: شیر علم در صف مقدم قرار دارد و هیچ‌کس از شجاعت آن بهره‌ای نمی‌برد، زیرا هیچ‌کس به آن طمع نمی‌کند.
درست گفتی، لیکن نگفتی آن خطیب
نبرد و نخلد بر کسی نباشد چیر
هوش مصنوعی: به درستی سخن گفتی، اما نگفتی که آن سخنران جنگی نیست و کسی بر او تسلط ندارد.
تراست چیره زبانی چو ذوالفقار علی
مرا چو تیغ پیاز و چگندر و آجیر
هوش مصنوعی: دوباره می‌گویم که زبان تو مانند شمشیر علی است و من همچون تیغ پیاز و چغندر و اجیر.
اگر بتیغ زبان دشمن ترا نکشم
سرش ببخشم و . . . ونش بدرم از سر . . . ایر
هوش مصنوعی: اگر به زبان خودم به دشمن حمله نکنم، به او فرصتی می‌دهم که زنده بماند و از چنگ من فرار کند.
بدولت تو به . . . ایری چو تیر روغنگر
برون کشم ز در . . . ونش ایر را در غیر
هوش مصنوعی: با لطف تو به سوی مقصودی می‌روم، مانند تیری که از کمان رها می‌شود. زمانی که از در بیرون می‌آیم، در حقیقت به دنبال هدفی غیر از هدف‌های معمول هستم.
بقات خواهم از امروز تا بفردائی
که گشته باشد دریای حشر دیر یزیر
هوش مصنوعی: از امروز تا فردا که روز قیامت آغاز شود، اشک‌هایم را ادامه خواهم داد و برایم مهم نیست که تا آن زمان چه بر سرم خواهد آمد.