گنجور

شمارهٔ ۱۴ - خمخانه

تا ز خمخانه یکی دست بحمدانم برد
دید چیزی بگرانسنگی چون ماهوی گرد
هر رگی از وی برخاسته چون نیزه گیو
سر او همچو سر گرزکی و رستم گرد
آنچنان . . . ایر که در . . . ون خری بفشردم
نتوانست خر از درد همی تیز فشرد
مزد کردم پسری موی ستر را یکروز
نتوانست بدو هفته ازو موی سترد
با همین پیش من، آن گنده دشوار پسند
گفت کاین . . . ایر تو بسیار حقیر آمد و خرد
وای بر . . . ایر تو ای میره که از بهر تو را
آب من بردی و وی آب تو هم خواهد برد
ماندم از شرم چو خر بر یخ و گفت از خجلی
کای خر آنکس که ترا . . . اد بیفتاد و بمرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا ز خمخانه یکی دست بحمدانم برد
دید چیزی بگرانسنگی چون ماهوی گرد
هوش مصنوعی: روزی در یکی از میخانه‌ها، دستی به سوی حمدان دراز کردم و چیزی دیدم که مانند سنگی به وزن و سختی وجود داشت و شبیه یک ماهی بود.
هر رگی از وی برخاسته چون نیزه گیو
سر او همچو سر گرزکی و رستم گرد
هوش مصنوعی: هر رگی که از او بیرون آمده، مانند نیزه‌ای است که به سمت دشمن نشانه رفته، و سر او مانند سر گرز رستم است که قوی و پرصلابت به نظر می‌رسد.
آنچنان . . . ایر که در . . . ون خری بفشردم
نتوانست خر از درد همی تیز فشرد
هوش مصنوعی: از بس که فشار بر الاغ زیاد بود، نتوانست حتی یک بار دیگر فریاد بزند.
مزد کردم پسری موی ستر را یکروز
نتوانست بدو هفته ازو موی سترد
هوش مصنوعی: من پسری را برای خدمت و کار انتخاب کردم که با موهای بلند و پرپشتش، هر روز نمی‌توانست یک هفته از موهایش را جدا کند و مرتب کند.
با همین پیش من، آن گنده دشوار پسند
گفت کاین . . . ایر تو بسیار حقیر آمد و خرد
هوش مصنوعی: شخصی که در برابر من قرار دارد، به طعنه گفت که این کار نادرست و بی‌اهمیت است و واقعاً کوچک و بی‌ارزش به نظر می‌رسد.
وای بر . . . ایر تو ای میره که از بهر تو را
آب من بردی و وی آب تو هم خواهد برد
هوش مصنوعی: ای میره، وای بر آنچه که بر سر تو آمده است! تو به خاطر عشق و محبتت، آب من را به خود کشاندی و حالا آب تو هم از من خواهد رفت.
ماندم از شرم چو خر بر یخ و گفت از خجلی
کای خر آنکس که ترا . . . اد بیفتاد و بمرد
هوش مصنوعی: ماندم از خجالت مانند الاغی که روی یخ گیرافتاده و گفت از شرم و خجالت ای الاغ، آن کسی که تو را... در حال سقوط و مرگ است.