گنجور

شمارهٔ ۳۵ - ای گشته ز تابش و صفای تو

سهل است سنائیا سنای تو
وین قدر و فضیلت و بهای تو
نزدیک کسی که او خرد دارد
کمتر ز بهیمه (ای) بهای تو
اشعار ترا بجملگی دیدم
آورد عطیه مان عطای تو
بردیم عطیئه ترا بر . . . ن
خوه پور تو و خوهی بقای تو
مرشعر ترا نقصیه ای گفتم
این بود و جزین نبد سزای تو
در . . . ن مهل و بگوی شاهد
آئینه روی یا قفای تو
کاییته قفا چنان بود دلی
کاینجا بچه شاهد و عصای تو
مشک اکنون که موی مییابد
اسیل و ترا بود گیای تو
آگاه شدی ز ماجرای من
آگاه شدم ز ماجرای تو
بالا بنمای ای سنائی هان
تا چند کزی است بوریای تو
هرکس که ترا بدید، لعنت کرد
بر آدم پیر پارسای تو
اینست جواب آن کجا گوید
ای گشته ز تابش و صفای تو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سهل است سنائیا سنای تو
وین قدر و فضیلت و بهای تو
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که چه بسا این که تو با استعداد و توانایی‌ات در حوزه‌ای خاص شناخته شده‌ای، چیزی نیست؛ زیرا ارزش و بهای واقعی تو فراتر از این‌هاست.
نزدیک کسی که او خرد دارد
کمتر ز بهیمه (ای) بهای تو
هوش مصنوعی: اگر با شخصی که دانش و خرد دارد، نزدیک شوی، ارزش تو به مراتب بیشتر از یک حیوان است.
اشعار ترا بجملگی دیدم
آورد عطیه مان عطای تو
هوش مصنوعی: شعرهای تو را به‌طور کامل مشاهده کردم، و همه آن‌ها را به عنوان هدیه‌ای از طرف تو در نظر می‌گیرم.
بردیم عطیئه ترا بر . . . ن
خوه پور تو و خوهی بقای تو
هوش مصنوعی: ما هدیه‌ات را به تو آوردیم، در حالی که تو فرزند نیکی و بقای خود هستی.
مرشعر ترا نقصیه ای گفتم
این بود و جزین نبد سزای تو
هوش مصنوعی: من فقط این عیب را درباره‌ی تو گفتم و بیشتر از این هم نمی‌توانستم بگویم.
در . . . ن مهل و بگوی شاهد
آئینه روی یا قفای تو
هوش مصنوعی: در دل شب، از تو می‌خواهم که به من اجازه دهی تا به چهره‌ات که در آئینه نمایان است، نگاهی بیفکنم یا از پشت سرت، دیدی به دست آورم.
کاییته قفا چنان بود دلی
کاینجا بچه شاهد و عصای تو
هوش مصنوعی: عزیزم، تو در پس صحنه‌ها همانند دلی هستی که اینجا، در کنار تو، نظاره‌گر و پشتیبان است.
مشک اکنون که موی مییابد
اسیل و ترا بود گیای تو
هوش مصنوعی: اکنون که مشک صورتش می‌گیرد مانند مو، عشق تو برای من زنده و تازه است.
آگاه شدی ز ماجرای من
آگاه شدم ز ماجرای تو
هوش مصنوعی: تو از داستان من باخبر شدی و من هم از داستان تو آگاه شدم.
بالا بنمای ای سنائی هان
تا چند کزی است بوریای تو
هوش مصنوعی: ای سنایی، به بالا بنگر، تا کی در این دنیا در عذاب و رنج هستی؟
هرکس که ترا بدید، لعنت کرد
بر آدم پیر پارسای تو
هوش مصنوعی: هرکسی که تو را ببیند، بر آدم سالخورده و پارسای تو نفرین می‌کند.
اینست جواب آن کجا گوید
ای گشته ز تابش و صفای تو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این پاسخ، آن جایی است که می‌گوید: ای کسی که تحت تأثیر نور و زیبایی تو قرار گرفته‌ای.