شمارهٔ ۳۳
ای رسیده شبی بگازه من
تازه بوده بروی تازه من
نرم گشته بلوس و لابه من
گرم گشته بآفر ازه من
لعل کرده رخ مزعفر خویش
بمی همچو آب غازه من
نیم مستک فتاده و خورده
بی خیو این خدنگ یازه من
از دبر کرده تا بجای درای
در تو این گردن جمازه من
شکمت همچو مشک گردان پر
گشت از دوغ پشت مازه من
چوتو، بسیار تا ز تیز فروش
دیده پرواره حوازه من
کس از آنجمله شادمانه نگشت
بتب گرم و خامبازه من
همگنان عمر من خوهند و تو . . . ل
گور من خواهی و جنازه من
بزیم کوری ترا چندان
که دگر ره رهی بگازه من
حلق زیرینت باز چرب کند
قلبه خشک دو پیازه من
شمارهٔ ۳۲ - کودکان تنگ قبا: این کودکان تنگ قبای فراخ . . . نشمارهٔ ۳۴ - تا سر من همی بود بر دوش: . . . ن ترک من، آن بت سیمین
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.