گنجور

شمارهٔ ۳ - نور رخ تو قمر ندارد

. . . ری دارم که خر ندارد
خر تا بکلاه بر ندارد
مانند یکی درخت جیلان
سرکنده که برگ و بر ندارد
. . . نی داری که صد چنین . . . ر
تا . . . یه خورد، خبر ندارد
دارد کلهی ز اطلس سرخ
لیکن کمر بزر ندارد
آنکس نکند بدو دلیری
که قوت شیر نر ندارد
اینست جواب آنکه گوید
نور رخ تو قمر ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

. . . ری دارم که خر ندارد
خر تا بکلاه بر ندارد
هوش مصنوعی: من یک خواسته دارم که اگر به آن نرسد، هیچ چیز دیگری برایم مهم نیست.
مانند یکی درخت جیلان
سرکنده که برگ و بر ندارد
هوش مصنوعی: مانند درختی که در جیلان سر بریده شده و هیچ برگ و ثمری ندارد.
. . . نی داری که صد چنین . . . ر
تا . . . یه خورد، خبر ندارد
هوش مصنوعی: نیازی به این همه کلمات نیست؛ اگر کمی با دل و احساس خود ارتباط برقرار کنی، متوجه می‌شوی که حتی یک حرف زدن ساده هم می‌تواند مفهومی عمیق و پنهان داشته باشد.
دارد کلهی ز اطلس سرخ
لیکن کمر بزر ندارد
هوش مصنوعی: او به ظاهر زیبا و شیک است و در لباسش از پارچه‌ای گرانبها استفاده کرده، اما به اندازه‌ی کافی قوی و مستحکم نیست.
آنکس نکند بدو دلیری
که قوت شیر نر ندارد
هوش مصنوعی: کسی که جرأت ندارد، مانند کسی است که قدرت شیر نر را ندارد.
اینست جواب آنکه گوید
نور رخ تو قمر ندارد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی بگوید زیبایی چهره تو هیچ چیزی در برابر ماه ندارد، جواب این است که زیبایی تو خود مانند ماه است و هیچ چیز نمی‌تواند با آن رقابت کند.