شمارهٔ ۲ - ایام چو تو دلبر طناز نیابد
رخ تازه چو تو هیچ دگر تاز نیابد
تا گم نشوی زانکه کست ساز نیابد
آغاز مکن ناز و بهر جا که خرانند
در شو، که کس انجام چو آغاز نیابد
آواز درافکن بخریداران، وین گوی
که چون تو، کسی سیم برانداز نیابد
بر روی خریدار مزن سیم و مینداز
هر کت نخرید از پس آواز نیابد
کالای بهائی چو ببازار درآرند
بی پای خریدار باعزاز نیابد
بس تاز گه ای تاز که تو یافتی از ما
از مادر خویش و پدر آن تاز نیابد
تو شهد نیستانی و در کام ناری
او کامه بیاورد و شتر غاز نیابد
ده مرغ مسمن تو بتنهائی نوردی
کر ککوه بره کاوی انباز نیابد
از دو لب نوشین تو تا بوسه ربایم
با نوش لبت تلخی بگماز نیابد
ای تازه غلامباره چنان یافته تو
گوئی که غلامباره چنین تاز نیابد
اینست محابات یکی شعر سنائی
ایام چو تو دلبر طناز نیابد
شمارهٔ ۱ - باز باد اندر فتاد: باز باد اندر فتاد این سرخ سر چیغوز راشمارهٔ ۳ - نور رخ تو قمر ندارد: . . . ری دارم که خر ندارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخ تازه چو تو هیچ دگر تاز نیابد
تا گم نشوی زانکه کست ساز نیابد
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای تو هیچکسی را مانند خود پیدا نمیکند و تا زمانی که تو را گم نکردهاند، کسی نمیتواند مانند تو را بسازد.
آغاز مکن ناز و بهر جا که خرانند
در شو، که کس انجام چو آغاز نیابد
هوش مصنوعی: اگر به صورت ناز و دلبرانه آغاز کنی، هر جا که این خران (خرها) بروند، تو نیز باید به آنها بپیوندی. زیرا هیچکس به نتیجه و پایان کار نمیرسد، مگر اینکه آغاز خوبی داشته باشد.
آواز درافکن بخریداران، وین گوی
که چون تو، کسی سیم برانداز نیابد
هوش مصنوعی: صدای خود را برای خریداران به گوش برسان و بدان که هیچکس مانند تو نمیتواند به زیبایی و قدرت طلا را به نمایش بگذارد.
بر روی خریدار مزن سیم و مینداز
هر کت نخرید از پس آواز نیابد
هوش مصنوعی: سیم و طلا را به کسی که خریدار نیست، نده و بر او نزن؛ زیرا وقتی صدای نی را بشنود، دیگر خریداری نخواهد داشت.
کالای بهائی چو ببازار درآرند
بی پای خریدار باعزاز نیابد
هوش مصنوعی: هر چیزی که ارزش بالایی دارد، وقتی به بازار عرضه میشود، اگر خریداری برای آن نباشد، ارزشش کاهش مییابد و مهم نیست چقدر گرانبهاست.
بس تاز گه ای تاز که تو یافتی از ما
از مادر خویش و پدر آن تاز نیابد
هوش مصنوعی: ای تازهوارد، تو از ما چیزهایی را یافتهای که حتی از پدر و مادرت نیز نمیتوانی یافت.
تو شهد نیستانی و در کام ناری
او کامه بیاورد و شتر غاز نیابد
هوش مصنوعی: تو همچون شهد شیرین از گلستانی و در حال حاضر به شکل آتشینی نمایان هستی. آن کس که با تو برخورد میکند، به آسانی نمیتواند تمام لذتها را بچشد و به اندک چیزهایی که میخواهد دست یابد.
ده مرغ مسمن تو بتنهائی نوردی
کر ککوه بره کاوی انباز نیابد
هوش مصنوعی: وقتی به تنهایی به دنیای سخت و دشوار روی میآوری، حتی اگر ده مرغ چاق هم داشته باشی، در کنار کوهستان، باز هم کسی را به یاری خود نخواهی یافت.
از دو لب نوشین تو تا بوسه ربایم
با نوش لبت تلخی بگماز نیابد
هوش مصنوعی: من از لبهای شیرین تو بوسهای میزنم که تلخی را از طعم لبت دور میکند و دیگر نمیگذارم از آن طعم تلخ خبری باشد.
ای تازه غلامباره چنان یافته تو
گوئی که غلامباره چنین تاز نیابد
هوش مصنوعی: ای جوان خوشسیما، گویی تو چنان دلانگیز و تازهکار هستی که هیچکس دیگری به زیبایی و تازگی تو نمیتواند پیدا کند.
اینست محابات یکی شعر سنائی
ایام چو تو دلبر طناز نیابد
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که در زمانهای که تو عزیز و دلبر زیبایی چون تو وجود ندارد، هیچ چیز دیگر نمیتواند دل را شاد کند و خوشیای به ارمغان بیاورد.