شمارهٔ ۱ - باز باد اندر فتاد
باز باد اندر فتاد این سرخ سر چیغوز را
باز بتوان معز کردن بر سر او . . . وز را
چون ستان من باز گردم سرش بر گنبد رسد
چون سقونی لعل سازد گنبد پیروز را
بامدادان در شود بیرون نیاید شام را
ور شبانگه در شود بیرون نیاید روز را
مچو ماری کو بهر سوراخ موری در شود
نشنود آهسته باش برمک و مسپوز را
چنگ در نیمور من زن خوش بمشت اندر بگیر
تا بچنگ آورده باشی مار دست آموز را
گر سر او را بزر و سیم درگیری رواست
این سراپا سیم انداز زر اندوز را
این جواب آن کجا گوید سنائی غزنوی
باز تابی در ده این زلفین عالمسوز را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.