شمارهٔ ۲۹ - آخر چه هست این؟
ای خصلت تو هشتن، آخر چه خصالست این
وی فعل تو برگشتن، آخر چه فعالست این
در . . . ن هلی و هشتی، برگردی و برگشتی
ای مایه هر زشتی، آخر چه خصالست این
در . . . ن برو در . . . ن هل، مندیش حرام از حل
ای سوده به . . . ن بلبل آخر چه بلالست این
بسیار تو بر آنک، دادی بمیان را نک
ای دو نک خر آنک آخر چه وبالست این
در باغ کفت حمدان بنشاند نهال کان
ای پورزن دربان، آخر چه نهالست این
. . . نت چو شگال کورانگور خور نیمور
ای خر زه خور تیمور آخر چه شگالست این
هر روز مرا پرسی، دو پانزده باشد سی
ای کو بره طوسی آخر چه سئوالست این
مثل تو ندیدم کس، کو داده بود از پس
ای گنده دل بر خس، آخر چه خصالست این
ریشت بکنم بشنو، تا باز برآری نو
بر سبلت خود ری رو، آخر چه سبالست این
. . . ن تو چنان رنده، گالی است گه آگنده
ای مردک خربنده، آخر چه جوالست این
پیش دل تو بد دل، از . . . ادن بی مشکل
ای . . . ل مقامر دل آخر چه شکالست این
ای باخته خالک را، وی مانده دو الک را
ای برده سفالک را، آخر چه سفالست این
از بیم مرا ایدر، ریدی بشوال اندر
ای خواهر خالت غر، آخر چه شوالست این
چون شعر سنائی کم گویند درین عالم
ای چون تو ندیده جم، آخر چه جمالست این
شمارهٔ ۲۸ - ای سنائی بیا: ای سنائی بیا و قد خم کنشمارهٔ ۳۰ - ای سنائی دم در این عالم قلندروار زن: ای پسر ریش آوریدی گل کش و دیوار زن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خصلت تو هشتن، آخر چه خصالست این
وی فعل تو برگشتن، آخر چه فعالست این
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی ویژگیهایی دارد که مشخص نیست چرا این ویژگیها به آن صورت وجود دارند. همچنین به نوعی رفتار یا عمل او اشاره میکند که در نهایت ارزیابی درستی از آن نمیتوان داشت. به عبارتی، شاعر به دنبال درک و تحلیل ویژگیها و اعمال فرد است، اما به نتیجهای نمیرسد و آنها برایش مبهم و پیچیده به نظر میآیند.
در . . . ن هلی و هشتی، برگردی و برگشتی
ای مایه هر زشتی، آخر چه خصالست این
هوش مصنوعی: در هلی و هشتی، به دور و بر خود نگاه کن و فکر کن، ای سرچشمهی تمام زشتیها، این چه خصیصهای است که داری؟
در . . . ن برو در . . . ن هل، مندیش حرام از حل
ای سوده به . . . ن بلبل آخر چه بلالست این
هوش مصنوعی: برو به باغ و درختان بگرد و از حال خود غافل مشو، از مواد حرام برحذر باش. ای آنکه شکسته دل هستی، در اینجا چه چیز خوشی و سرزندگی وجود دارد؟
بسیار تو بر آنک، دادی بمیان را نک
ای دو نک خر آنک آخر چه وبالست این
هوش مصنوعی: بسیار به آنچه که به دیگران میدهی، اهمیت میدهی، اما از این نکته غافل هستی که در نهایت نتیجهاش چه چالشهایی برای تو به همراه خواهد داشت.
در باغ کفت حمدان بنشاند نهال کان
ای پورزن دربان، آخر چه نهالست این
هوش مصنوعی: در باغ، کفت حمدان درختی را کاشت که به نظر میرسد، ای دختر دربان، این درخت چه نوع درختی است؟
. . . نت چو شگال کورانگور خور نیمور
ای خر زه خور تیمور آخر چه شگالست این
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تضاد و تناقض اشاره دارد. فردی با اشاره به ناتوانی یا ضعف دیگری، به نقد او پرداخته و میگوید که در میان تمام مشکلات و کمبودهایی که وجود دارد، به نظر میرسد که یکی از این مشکلات، همان رفتار ناپسند و معتاد به چیزهای بیهوده است. این نکته نشاندهنده ناکامی و حیرت نسبت به وضعیتی است که فردی در آن قرار دارد.
هر روز مرا پرسی، دو پانزده باشد سی
ای کو بره طوسی آخر چه سئوالست این
هوش مصنوعی: تو هر روز از من سوال میکنی، که چرا دو پانزده میشود سی. ای کاش بره طوسی را میدیدی! حالا این سوال چرا پیش آمده؟
مثل تو ندیدم کس، کو داده بود از پس
ای گنده دل بر خس، آخر چه خصالست این
هوش مصنوعی: هیچکس را مانند تو ندیدم که با بزرگواری و بخشندگیاش، به دیگران کمک کند. اما این ویژگیهای نیکو چه چیزی در تو نهفته است که اینچنین جَلّایی دارد؟
ریشت بکنم بشنو، تا باز برآری نو
بر سبلت خود ری رو، آخر چه سبالست این
هوش مصنوعی: بگو تا من ریشم را بزنم، تا دوباره جوانه بزنم. تو هم بر روی موهایت ریختن کن، آخر این چه نوع مویی است؟
. . . ن تو چنان رنده، گالی است گه آگنده
ای مردک خربنده، آخر چه جوالست این
هوش مصنوعی: تو مثل چوبی هستی که به خوبی سمباده خورده شده و در عین حال چیزی در درونت سنگینی میکند. واقعا چه چیزی در تو هست که اینقدر عجیب به نظر میرسد؟
پیش دل تو بد دل، از . . . ادن بی مشکل
ای . . . ل مقامر دل آخر چه شکالست این
هوش مصنوعی: اگر به دل تو بیاعتنا باشم، در عوض دل خود را به رنج میاندازم. پس چه دلیلی برای این ناراحتی وجود دارد؟ آخر این وضعیت چیست؟
ای باخته خالک را، وی مانده دو الک را
ای برده سفالک را، آخر چه سفالست این
هوش مصنوعی: ای کسی که خالک را باختهای، و ای کسی که دو الک را فراموش کردهای، و ای کسی که سفال را بردهای، آخر این سفال که در دست داری، چه چیزی است؟
از بیم مرا ایدر، ریدی بشوال اندر
ای خواهر خالت غر، آخر چه شوالست این
هوش مصنوعی: این بیت به شکایت فردی اشاره دارد که نگران رفتار یا وضعیت خاله خود است. او از او میخواهد که به خود بیاید و از نگرانیش صحبت میکند. او به صورت کنایهآمیز به کماهمیتی موضوع شوال (شهر قمری) اشاره میکند و میپرسد که چرا اینقدر برایش مهم است. در کل، این بیان به نوعی از ناامیدی و سردرگمی در روابط خانوادگی اشاره دارد.
چون شعر سنائی کم گویند درین عالم
ای چون تو ندیده جم، آخر چه جمالست این
هوش مصنوعی: این عالم چقدر کم پیدا شده است کسی مثل تو، همچنان که شعر سنایی کمتر شنیده میشود. در واقع، چه زیبایی در وجود تو نهفته است!
حاشیه ها
1402/01/27 17:03
حسین موسوی
بیت سوم پلپل درست است نه بلبل