شمارهٔ ۲۶ - جلال الدین کیست؟
ز سیم ساده یکی کوه دیده ام بدو نیم
دو نیمه کوه که دید است کان بود از سیم
ز سیم ساده یکی کوه، لیک پنداری
که کرده اند بشمشیر کوه را بدو نیم
گهی بگونه کافور کان بود از گل
میان کاخگه اندر ز لعل حلقه میم
چهی است در که و از سیم کرده سیمایش
که دارد از گل و گلنار افسری بدو نیم
فراز او همه سیم و نشیب او همه زر
کران او همه خوف و میان او همه بیم
کهی که دیده نسرین ازو شود حیران
کهی که خرمن سوسن ورا کند تعظیم
بنرمی و بسفیدی مثال تل سمن
بپاکی و بنظیفی بسان در یتیم
بجهد شیشه سیماب گر در او ریزی
بشیشه تو کند شوشه های زر تسلیم
زهی کهی و خهی چشمه ای که اندروی
قرار گیرد مار شکنج و ماهی شیم
هرآنکه سایه آنکوه دید و آن چشمه
بدید سایه طوبی و چشمه تسلیم
ولیک راه مخوفست و کس بدو نرسد
مگر کسی که خدایش بداد کف کریم
جلال دین سبب افخار چار ارکان
کز او نظام گرفته است صحن هفت اقلیم
شمارهٔ ۲۵ - صنما تا به کف عشوه عشق تو دریم: ای سنایی تو کجایی که به خون تو دریمشمارهٔ ۲۷: ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز سیم ساده یکی کوه دیده ام بدو نیم
دو نیمه کوه که دید است کان بود از سیم
هوش مصنوعی: من در دنیای خیالی خود، کوهی را دیدهام که از نقره ساخته شده و شکافهایش به شکل نیمههای مختلف نمایان است. این کوه، تصویر زیبایی از نقره را به نمایش میگذارد.
ز سیم ساده یکی کوه، لیک پنداری
که کرده اند بشمشیر کوه را بدو نیم
هوش مصنوعی: از یک تکه سیم که به سادگی است، دماوند را تصور کن که با شمشیری به دو نیم شده است.
گهی بگونه کافور کان بود از گل
میان کاخگه اندر ز لعل حلقه میم
هوش مصنوعی: گاهی بوی خوش کافور از میان گلهای کاخ به مشام میرسد و داخل حلقهای از انگشتر لعل، گویی آن عطر را به کمال رسانده است.
چهی است در که و از سیم کرده سیمایش
که دارد از گل و گلنار افسری بدو نیم
هوش مصنوعی: چندی است در که و از نقره ساخته شده است که زیباییاش مانند گل و اناری درخشان است و به او دلبستگی خاصی دارم.
فراز او همه سیم و نشیب او همه زر
کران او همه خوف و میان او همه بیم
هوش مصنوعی: او در اوج خود مانند نقره است و در چالشها و مشکلاتش مانند طلاست. در دنیای او همواره ترس و در میانش نگرانیاست.
کهی که دیده نسرین ازو شود حیران
کهی که خرمن سوسن ورا کند تعظیم
هوش مصنوعی: هر زمان که چهره نسرین جلوهگر شود، حیرتزده میشوم و هر زمان که خوشههای سوسن به او احترام بگذارند، شگفتزدهتر میشوم.
بنرمی و بسفیدی مثال تل سمن
بپاکی و بنظیفی بسان در یتیم
هوش مصنوعی: شما با نرمی و سفیدی خود مانند تپهای از گل نرگس هستید و پاکی و نظافت شما همانند دریاچهای است که یتیمان را به خود جلب میکند.
بجهد شیشه سیماب گر در او ریزی
بشیشه تو کند شوشه های زر تسلیم
هوش مصنوعی: اگر در شیشهای از جیوه بریزی، آن شیشه میتواند طلاهای زردی را مطیع خودش کند.
زهی کهی و خهی چشمه ای که اندروی
قرار گیرد مار شکنج و ماهی شیم
هوش مصنوعی: چه زیباست چشمهای که در آن زندگی برقرار میشود و ماری را به آرامی در خود میپیچد و ماهی را به سوی خود جلب میکند.
هرآنکه سایه آنکوه دید و آن چشمه
بدید سایه طوبی و چشمه تسلیم
هوش مصنوعی: هر کسی که سایه آن کوه را دید و آن چشمه را مشاهده کرد، سایه خوشی و چشمهای از آرامش را نیز تجربه خواهد کرد.
ولیک راه مخوفست و کس بدو نرسد
مگر کسی که خدایش بداد کف کریم
هوش مصنوعی: اما این راه ترسناک است و کسی به آن نمیرسد مگر آنکه خداوند او را به بخشش بزرگ خود یاری کند.
جلال دین سبب افخار چار ارکان
کز او نظام گرفته است صحن هفت اقلیم
هوش مصنوعی: جلال دین موجب افتخار چهار رکن شده است، زیرا از او نظام هفت اقلیم به وجود آمده است.