شمارهٔ ۲۴ - هرچند که از عشق تو در کوی ملامیم
هرچند که گنگیم و کلوکیم و لکامیم
تن داده و دل بسته آن دول غلامیم
دو درم بدهان کرده خریدار سه بوسیم
شمشیر بکف کرده طلبکار نیامیم
اندر طلب تاز ازین کوی بدان کوی
نیمور کشان کرده بگرد در بامیم
در حجره تاریک من و تاز معطل
از بام بشام آمده و زشام ببامیم
چون روده خوشیده . . . س گنده نخواهیم
تا در پی آن سرود و من دنبه خامیم
بابامچه . . . س نزد وام بگردن
کز گردن نیمور قوی توخته وامیم
دانند همه کس که ره . . . س ره عامیست
. . . ن راه خواص است، نه ما مردم عامیم
با اینهمه، در علم فرو کفتن تازان
گه عامی صرفیم و گهی خواجه امامیم
تا تاز سجود آرد، بروی برکوعیم
چون تاز رکوع آرد، بروی بقیامیم
زانروی که یار دل هر تاز مدامست
مولای مدامیم و مدامیم و مدامیم
گوینده تازیم نه چون خواه جمالی
بر هر سر نیمور قوی کرده مقامیم
این شعر بر آن شعر جمالی است که گفته است
هرچند که از عشق تو در کوی ملامیم
شمارهٔ ۲۳ - منم که روح علوم زمانه را بدنم: منم که از سر حمدان عقیق در یمنمشمارهٔ ۲۵ - صنما تا به کف عشوه عشق تو دریم: ای سنایی تو کجایی که به خون تو دریم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.