گنجور

شمارهٔ ۱۳ - رای بر آنست که بیرون زنم

سوزنیم، مرد گرانمایه . . . ر
پیر سبکروح گرانسایه . . . ر
با همه خلق از ره خوش صحبتی
خوش خوی و سازنده و با خایه . . . ر
باشد پیرایه پیران خرد
باز منم پیری پیرایه . . . ر
طفل بدم، دایه ببر در کشید
پر شد هر دو بغل دایه . . . ر
ماده نهادند بگهواره در
زانکه نگنجید در او مایه . . . ر
شش بچه گریان در هفت سال
سود همیدادم و سر مایه . . . ر
راست خوهی هیچ خر دیزه را
نیست بدین منزات و پایه . . . ر
دی ز در بام برای مزاح
عرضه زدم بر زن همسایه . . . ر
مانچه اندودن . . . س را بدوغ
خواست ز من عاریه ایرایه . . . ر
قلعه گورنگ بگیرم چو آک
دارم چون گر زبرین قایه . . . ر
رأی بر آنست که بیرون زنم
گردن این بدرگ خود رایه . . . ر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوزنیم، مرد گرانمایه . . . ر
پیر سبکروح گرانسایه . . . ر
هوش مصنوعی: ما مانند سوزنی هستیم که به ارزشمند بودن مردی اشاره می‌کند. ما مانند یک پیر روشنفکر و باوقار که سایه‌ای سنگین بر سرمان دارد، عمل می‌کنیم.
با همه خلق از ره خوش صحبتی
خوش خوی و سازنده و با خایه . . . ر
هوش مصنوعی: با مردم به طور خوش و دوستانه رفتار کن و سعی کن رابطه‌های خوب و سازنده‌ای با آنها برقرار کنی.
باشد پیرایه پیران خرد
باز منم پیری پیرایه . . . ر
هوش مصنوعی: من خود را در زمرهٔ افراد دانا و با تجربه می‌دانم، در حالی که هنوز از بند افکار و زینت‌های دنیوی رها نشده‌ام.
طفل بدم، دایه ببر در کشید
پر شد هر دو بغل دایه . . . ر
هوش مصنوعی: در دوران کودکی من، مادرم به کمکم آمد و با عشق و مهربانی از من مراقبت کرد. او به قدری به من رسیدگی کرد که دستانش پر از عشق و محبت شد.
ماده نهادند بگهواره در
زانکه نگنجید در او مایه . . . ر
هوش مصنوعی: در گهواره ماده‌ای قرار داده‌اند، اما آنچه در آن گهواره است، نمی‌تواند در آن بگنجد.
شش بچه گریان در هفت سال
سود همیدادم و سر مایه . . . ر
هوش مصنوعی: شش بچه که در طول هفت سال بزرگ می‌شوند، همگی دچار مشکل هستند و هیچ سودی برای من ندارند. در واقع، تمام تلاش‌های من برایشان به نتیجه نرسیده و در عوض بار مالی روی دوشم گذاشته‌اند.
راست خوهی هیچ خر دیزه را
نیست بدین منزات و پایه . . . ر
هوش مصنوعی: اگر حقیقت را بخواهی، هیچ فریب و ریا در این مقام و منزلت وجود ندارد.
دی ز در بام برای مزاح
عرضه زدم بر زن همسایه . . . ر
هوش مصنوعی: روز گذشته به در و بام منزل همسایه رفتم و برای شوخی و مزاح، عرض ادبی به همسر او کردم.
مانچه اندودن . . . س را بدوغ
خواست ز من عاریه ایرایه . . . ر
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به موضوعی اشاره دارد که شخصی از دیگری خواسته است که چیزی را به او قرض بدهد. در واقع، گوینده در پی این است که از دیگری چیزی را بگیرد که ممکن است به آن نیاز داشته باشد، اما در عین حال، اگر به این کار نپردازد، او را از دست خواهد داد. این ارتباطات و درخواست‌ها در روابط انسانی می‌توانند نشانه‌هایی از وابستگی یا نیاز به حمایت از دیگران باشند.
قلعه گورنگ بگیرم چو آک
دارم چون گر زبرین قایه . . . ر
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم قلعه‌ای بسیار محکم و استوار بسازم، زیرا که درونم پر از نیروی قوی است...
رأی بر آنست که بیرون زنم
گردن این بدرگ خود رایه . . . ر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر تصمیم دارد که از دست کسی که به خودش بسیار مطمئن و خودرای است، خلاص شود و او را از حلقه زندگی‌اش بیرون کند. این شخص خود را برتر از دیگران می‌داند و این امر موجب نارضایتی شاعر شده است.