شمارهٔ ۴۸ - در هجو قوامی
قوامی بگو از دل سهل و ساده
که با ماده نری و با نر ماده
بداد و به . . . اد است میل تو لیکن
به دادن سواری به گادن پیاده
چو بز . . . ن بصحرا نهی وقت دادن
چو خر . . . ر بینی ز پس ایستاده
کند . . . ر خر . . . نت را بر بدانسان
که آسان شود خر بز اندر فتاده
پی . . . ر ساده زنخ . . . ن خود را
ز نوره کنی چون زنخدانش ساده
بساده زنخ میل داری و داری
گزی در گزی ریش و سبلت نهاده
روانی پی نوره جستن چو حیزان
از این خانواده بدان خانواده
گروگان خوهی سرخ مرغوله رومه
بسختی چو خاره بتیزی چو خاده
ز بهر جماع خران خر کلوکان
خرامان بخانه بری پاده پاده
جماعت کنند و تو جامع نویسی
زهی . . . ن و دین هر دو بر باد داده
بده دانگ آن حق قرآن نداری
که مغ زند و پا زند را در نواده
نخواهی که خالی بود . . . ن و دستت
ز حمدان پر با دو از جام باده
کسی باید آنگه که تو باده خوردی
که آرد سوی مرز تو گرد باده
نخواهی که بر بستر مرگ خسبی
که هشیار خسبی تو با نیم گاده
در دخل هر شحنه و محتسب را
گشاده است تا هست ازارت گشاده
ز احداث . . . ن تو این را و آنرا
زهی نان پخته خهی گاوزاده
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوامی بگو از دل سهل و ساده
که با ماده نری و با نر ماده
هوش مصنوعی: یک قوامی ساده و بیتجربه بگو که با مادهای از جنس نر و نرهایی از جنس ماده ترکیب شده است.
بداد و به . . . اد است میل تو لیکن
به دادن سواری به گادن پیاده
هوش مصنوعی: تو از روی میل و خواستهات به دیگران کمک میکنی، اما در این میان، خودت تحت فشار و سختی قرار میگیری.
چو بز . . . ن بصحرا نهی وقت دادن
چو خر . . . ر بینی ز پس ایستاده
هوش مصنوعی: وقتی که مانند بز به صحرا میروی و زمان میسپاری، اگر او را مانند خر ببینی که از عقب ایستاده است، نشانه این است که باید مراقب باشی.
کند . . . ر خر . . . نت را بر بدانسان
که آسان شود خر بز اندر فتاده
هوش مصنوعی: خود را به گونهای آماده کن که مشکلات و سختیها برایت به آسانی حل شوند، همانطور که خر در وضعیت دشوار به آسانی از آن بیرون میآید.
پی . . . ر ساده زنخ . . . ن خود را
ز نوره کنی چون زنخدانش ساده
هوش مصنوعی: در این بیت به زنی اشاره میشود که بر اساس ظاهری ساده و بیزیرکی خود، میتواند به طور مؤثر در بینایی و تاثیرگذاری بر دیگران عمل کند. او به نوعی از سادگیاش بهره میگیرد تا به هدفهایش برسد و به همین خاطر، میتواند به راحتی در چشم دیگران جذاب و سودمند باشد.
بساده زنخ میل داری و داری
گزی در گزی ریش و سبلت نهاده
هوش مصنوعی: تو به راحتی که علاوه بر چهره زیبا، در میان موهای ریش و سبیل خود زینت بخشیدهای، جذابیت داری.
روانی پی نوره جستن چو حیزان
از این خانواده بدان خانواده
هوش مصنوعی: در جستجوی روشنی و آگاهی هستم، مانند یک حیوان وحشی که از یک خانواده یا محفل به جمع دیگری میپیوندد.
گروگان خوهی سرخ مرغوله رومه
بسختی چو خاره بتیزی چو خاده
هوش مصنوعی: اگر بخواهی سرخ پوست و خوش قیافهای را به عنوان برده به دست بیاوری، باید با سختی و تلاش زیاد، مانند خار دفتری را خوب بگزی.
ز بهر جماع خران خر کلوکان
خرامان بخانه بری پاده پاده
هوش مصنوعی: به خاطر آمدن خرها به خانه، آنها به آرامی و با نرمی قدم برمیدارند.
جماعت کنند و تو جامع نویسی
زهی . . . ن و دین هر دو بر باد داده
هوش مصنوعی: افرادی هستند که به جمعکردن و گروهبندی مشغولند و تو در این میان به نوشتن و جمعآوری اطلاعات پرداختهای. این کار، برتر و ارزشمند است، اما همزمان دین و باورهای مختلف به خطر افتاده و در حال از بین رفتن هستند.
بده دانگ آن حق قرآن نداری
که مغ زند و پا زند را در نواده
هوش مصنوعی: به تو حق قرآنی نمیدهم، زیرا که مغز و پا در حرکت و تلاش تو ناتواناند.
نخواهی که خالی بود . . . ن و دستت
ز حمدان پر با دو از جام باده
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که دلت خالی باشد، باید از جام بادهٔ شادی و محبت پر کنی و با دستانت از نعمتهای حمدان بهرهمند شوی.
کسی باید آنگه که تو باده خوردی
که آرد سوی مرز تو گرد باده
هوش مصنوعی: کسی باید باشد که وقتی تو شراب نوشیدی، برای تو با خود گرد و غبار آن را بیاورد.
نخواهی که بر بستر مرگ خسبی
که هشیار خسبی تو با نیم گاده
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی در بستر مرگ آرام بگیری، باید هشیار و آگاه بمانی و از خواب غفلت دوری کنی.
در دخل هر شحنه و محتسب را
گشاده است تا هست ازارت گشاده
هوش مصنوعی: هر کسی که در مقام نظارت و بازرسی باشد، در دخل و خرج خود مفتوح است و تا زمانی که از زیر بار هیچ مسئولیتی رها شده، به راحتی میتواند به کارش ادامه دهد.
ز احداث . . . ن تو این را و آنرا
زهی نان پخته خهی گاوزاده
هوش مصنوعی: از ساخت و سازها و کارهای مختلف، تو فقط به این و آن اشاره میکنی، اما خوشا به حال کسی که از زحمتش روزی میخورد و زندگیاش را میگذرانده.
حاشیه ها
1401/10/06 22:01
جهن یزداد
کسی باید انگه که تو باده خوردی
که آرد سوی مُرز تو کردباده
کردباده چوبدستی کردان بود
مُرز نشیمنگاهست
سوزنی دیوانه کننده است در رسایی و شیوایی سخن و پارسی گویی کم نمونه است