گنجور

شمارهٔ ۴۳ - در هجو دوستی

گر ز تنی که چگندر نمای شد سر او
ز . . . ن گنده بود گنده چگندر او
بصد مغاک بر کتانی و معیده سری
چگندر و گزری نیست کان برابر او
چو گردن شتر مست کفک نفج بود
درایکی دو در آویخته ز حنجر او
و یا چو گردن ارجی در ازو خم در خم
نمانده جز رگ و پی ریخته همه پر او
برهنه گشته چو بازیگران چنبرجه
ز . . . ن کودک وارونه خفته چنبر او
ز بسکه چنبر جسته است و می جهد مانده است
نشان چنبر بازیگری بچنبر او
بسان طفلک کاوراگی عسل پرورد
ز چهره عسل کودکان بود خور او
سپید کونی خواهد بروشنائی خور
وگر نباشد نبود سزا و درخور او
چنانکه گر شب تاری بکار برخیزد
همی خورد خور خود را بروشنی خور او
غلام . . . ن غلامی بود که از سیلی
بدست چوب کند برتر و فروتر او
گریز جوید از آن . . . ن که از فراخی آن
بگاه کار نداند ز خشک اوتر او
رگ آوری را عین الکمال بیمراوست
معصفری را قاضی جمال بیمر او
گسستن رگ . . . ن از تن رگ آور اوست
مزعفری رخ ما از سر معصفر او
ز دست آنکه بود دوستدار مهتر ما
به . . . ن او که نباشد رهی و چاکر او
اثیر ملک رضی دولت صفی الدین
یگانه ای که ندارد زمانه دیگر او
جواب شعر معزیست آن کجا گوید
سمن بری که فسونگر شدست عبهر او

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر ز تنی که چگندر نمای شد سر او
ز . . . ن گنده بود گنده چگندر او
هوش مصنوعی: اگر که از بدنی که شبیه چغندر است، سرش کوچک و بی‌ارزش باشد، این بدن همچنان نشانه‌ای از چغندر بودن خود را حفظ می‌کند.
بصد مغاک بر کتانی و معیده سری
چگندر و گزری نیست کان برابر او
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن شرایط سخت و ناگوار اشاره دارد. به نوعی، شاعر می‌گوید که هیچ چیز نمی‌تواند در برابر مشکلات و چالش‌های بزرگ ایستادگی کند. در واقع، اگر برای کسی در شرایط دشواری قرار بگیرد، دیگر چیزی برای او باقی نمی‌ماند که ارزشمند باشد، و هیچ راهی برای فرار از آن مشکلات وجود ندارد.
چو گردن شتر مست کفک نفج بود
درایکی دو در آویخته ز حنجر او
هوش مصنوعی: مثل اینکه گردن شتر، حالتی خمیده و نرم دارد و مانند چمک زدن در بخار است که در آنجا دو در از حنجره‌ای آویزان شده.
و یا چو گردن ارجی در ازو خم در خم
نمانده جز رگ و پی ریخته همه پر او
هوش مصنوعی: در این جمله به توصیف حالتی پرداخته شده که مانند گردنی دراز، و در آن هیچ چیزی جز رگ‌ها و پی‌ها باقی نمانده است. گویا همه چیز از بین رفته و فقط از آن جسم توخالی، چیزی جز بخش‌های داخلی و احشای آن باقی نمانده است. این تصویر به نوعی احساس آسیب یا تهی شدن را منتقل می‌کند.
برهنه گشته چو بازیگران چنبرجه
ز . . . ن کودک وارونه خفته چنبر او
هوش مصنوعی: چون بازیگران عریان شده‌اند و در حال رقابت هستند، نوزاد به گونه‌ای خوابیده که دنیا را به شکل وارونه می‌بیند.
ز بسکه چنبر جسته است و می جهد مانده است
نشان چنبر بازیگری بچنبر او
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه به اندازه‌ی زیاد در چنبره‌ها درگیر شده است و همچنان در حال تلاش است، نشانه‌هایی از بازیگری او در این چنبره‌ها باقی مانده است.
بسان طفلک کاوراگی عسل پرورد
ز چهره عسل کودکان بود خور او
هوش مصنوعی: مانند کودکی که در دلش شیرینی عسل را پرورش می‌دهد، زیبایی چهره‌اش همچون عسل، شیرینی و نعمت زندگی اوست.
سپید کونی خواهد بروشنائی خور
وگر نباشد نبود سزا و درخور او
هوش مصنوعی: اگر کسی به روشنایی و روشنی نیاز داشته باشد، باید در خود شایستگی و لیاقت آن را نیز داشته باشد. در غیر این صورت، روشنایی به او نخواهد رسید.
چنانکه گر شب تاری بکار برخیزد
همی خورد خور خود را بروشنی خور او
هوش مصنوعی: اگر شب تاریک بیفتد، خورشید به نوبت خود بیدار می‌شود و نورش را به او که در تاریکی است، می‌رساند.
غلام . . . ن غلامی بود که از سیلی
بدست چوب کند برتر و فروتر او
هوش مصنوعی: شخصی که به او خدمت می‌کند، به هیچ وجه از کسی که به خاطر تنبیه جسمی و خشونت مطیع شده است، پایین‌تر نیست.
گریز جوید از آن . . . ن که از فراخی آن
بگاه کار نداند ز خشک اوتر او
هوش مصنوعی: از آنچه که فراوان است بگریز، زیرا در زمان نیاز، نمی‌توانی بهتر از آنچه که در دست داری، به کار ببری.
رگ آوری را عین الکمال بیمراوست
معصفری را قاضی جمال بیمر او
هوش مصنوعی: جمع آوری زیبایی در افراد کامل و بی نظیر است، مانند قضاوت در مورد زیبایی.
گسستن رگ . . . ن از تن رگ آور اوست
مزعفری رخ ما از سر معصفر او
هوش مصنوعی: رگ‌های ما از وجود او به هم پیوسته و به نوعی به او وابسته‌اند، چهره‌ی ما هم به برکت وجود او زیبا و دل‌نشین است.
ز دست آنکه بود دوستدار مهتر ما
به . . . ن او که نباشد رهی و چاکر او
هوش مصنوعی: از دست کسی که دوستدار ماست و مقام بالایی دارد، به ما نفعی نمی‌رسد، چون او که در راه نیست و خدمت‌گزار ما نیست.
اثیر ملک رضی دولت صفی الدین
یگانه ای که ندارد زمانه دیگر او
هوش مصنوعی: اثر ملک رضی، دولت صفی الدین یگانه‌ای است که در هیچ دورانی نظیر ندارد و کسی همانند او وجود ندارد.
جواب شعر معزیست آن کجا گوید
سمن بری که فسونگر شدست عبهر او
هوش مصنوعی: جواب شعر معزی، در کجا می‌تواند بیان شود که گل سمن مورد عشق و جادوگری قرار گرفته است؟