شمارهٔ ۴۰ - در وصف دلدار
ای پشت دل خسرو ای کام دل شیرین
ای سرخ سرخسی رو ای شوخ خوش شیرین
بسته کمری داری همچون کمر خسرو
بر سر کلهی داری چون تاج سر شیرین
فرهاد بگه گاهی شیرین بکف آوردی
گر در کف او بودی هم شدت تو میتین
بودی کلهت پنهان نابسته کمر بمیان
هم شد چو کمر بستی پیدا کلهت در حین
در وقت کمر جستن پیدا شدن تاجت
بستند بشهر اندر عام از پی تو آذین
شاهنشه اعضائی تاج و کمرت زیبد
آری همه شاهانرا تاج و کمرست آیین
چشمت نی و چشمت نی پایت نی و پایت نی
بی پای بوی رهرویی چشم بوی ره بین
بر بالش شاهانه ای پردل مردانه
پیش کس و بیگانه خوه خسب و خوهی بنشین
هرگاه که بنشینی بر پای بود مسند
هر گه که فرو خسبی بر پای بود بالین
کین است ترا مانا با جان و دل اندر تن
ورچند بنزد تو مهر است از آن و این
محبوب دل و جانرا افکنده نگون خواهی
تا از سر بدمهری بیرون کشی از . . . ن کین
آسانش ببر آری وانگاه بدشواری
تا . . . ایه در افشاری وای آنکه کند تمکین
چون باد برانگیزی آتش شوی از تیزی
آب ارنه سبک ریزی در خاک شود مسکین
دور از در . . . ن من در هر که خوهی میزن
آشفته چو اهریمن پیچان شده چون تنین
هر کس که بخواب اندر دیدست خیال تو
تعبیر چنین آرد او را پسر سیرین
گر هیچ به بیداری یک نیمه تن داری
یاقوت و گهر باری از طرف لگام و زین
هست این صفت تسعین چون باره و چون سندان
از هر چه خوری آن دان مار و پدر تسعین
ای آنکه شدی خران . . . نرا و بر این و آن
زنهار مبر غلان تا منت کنم تعیین
آن میر کز او گردد شادان دل با انده
وان . . . ر کز او گردد محنت زده دولت گین
آن . . . ر که و صافی کردم ز دل صافی
نبود به به اوصافی چون . . . ر صفی الدین
فرزانه اثیرالملک آن مهتر با احسان
کز چرخ برین آمد احسان ورا تحسین
آن قبله اقبالی کز فره جاه او
خرم شد و آبادان ملک شه شرق و چین
چندانکه درم بارد بر فرق سر سائل
بر گل نزند باران اندر مه فروردین
حتم است که روز جود از کف زرافشانش
رو تیره شود حاتم شرمنده شود افشین
زایر که بر او شد درویش چو واو و ها
با مال برون آمد در حال چو سین و شین
شطرنج کفایت را با بسته تر است از رخ
مرشاه سخاوترا فرزانه تر از فرزین
آیم سوی هزل از جد کز هزل بجد رفتم
کاین دانم و آن دانم روشن چو مه و پروین
ای صدر بصدر تو جد من و هزل من
این مایه صد چندان و آن پایه صد چندین
در دولت تو هر کس کو طعنه زند دولت
بایدش ادب کردن زان دره دوغ آگین
کین تو چو یک گنجد هر کس که بدل دارد
زان تیر که خود داری کنجاله کش از کونین
زد حاسد تو از غم چنگال بریش اندر
نهمار برویش زین در دیمه و در تشرین
مجلس زبتان چین خرم چو بهاری کن
پر لاله و پر نرگس پر سوسن و پر نسرین
در زلف بتان چین چین افکن و تاب افکن
. . . ن زن دشمن کن مانند . . . س بی چین
تا هر . . . س دولت را اقبال ختن باشد
اقبال تو . . . ر . . . س دولت بکنار آمین
داماد . . . س دولت اقبال تو زیبد بس
اقبال حسود تو باد اخصی و عنین
دولت بطلاق و وی از کار فرو ماند
در . . . ایه کشیده سر در گردن او کابین
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پشت دل خسرو ای کام دل شیرین
ای سرخ سرخسی رو ای شوخ خوش شیرین
هوش مصنوعی: ای پشتیبان دل و مونس جان، ای محبوب شیرین و دوستداشتنی، ای گل سرخی که با زیباییات نظرها را به خود جلب میکنی، ای دلبر باطراوت و خوشخبر.
بسته کمری داری همچون کمر خسرو
بر سر کلهی داری چون تاج سر شیرین
هوش مصنوعی: تو کمر باریکی داری که به زیبایی کمر خسرو است و بر سرت زینتی مانند تاج شیرین قرار دارد.
فرهاد بگه گاهی شیرین بکف آوردی
گر در کف او بودی هم شدت تو میتین
هوش مصنوعی: فرهاد میگوید گاهی شیرین را به دست آوردی. اگر او در دستان تو باشد، شدت عشق تو هم به او میرسد.
بودی کلهت پنهان نابسته کمر بمیان
هم شد چو کمر بستی پیدا کلهت در حین
هوش مصنوعی: اگر سر تو که پنهان است، زمانی بدون کمر دیده شود، وقتی کمر را ببندی، سر تو در همان حال آشکار خواهد شد.
در وقت کمر جستن پیدا شدن تاجت
بستند بشهر اندر عام از پی تو آذین
هوش مصنوعی: در زمانیکه آمادهی تلاش و کوشش هستی، تاج و ستارهات را در شهر برای استقبال از تو آماده کردهاند.
شاهنشه اعضائی تاج و کمرت زیبد
آری همه شاهانرا تاج و کمرست آیین
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و اهمیت تاج و کمربند در زندگی پادشاهان اشاره دارد. در واقع، میگوید که زیبایی و شکوه پادشاهانه به اعضای بدن و زینتهایی چون تاج و کمربند مربوط میشود، و این نشانهها تنها برای شاهان نیست، بلکه نشاندهنده آداب و رسوم ویژهای است که به همه پادشاهان اختصاص دارد.
چشمت نی و چشمت نی پایت نی و پایت نی
بی پای بوی رهرویی چشم بوی ره بین
هوش مصنوعی: چشمانت همچون نی است و پایهایت نیز همینطور. بدون اینکه پای داشته باشی، بوی راهی را استشمام میکنی که به سمت سفر و مسافرت میرود. چشمانت نیز بوی آن مسیر را حس میکند.
بر بالش شاهانه ای پردل مردانه
پیش کس و بیگانه خوه خسب و خوهی بنشین
هوش مصنوعی: روی بالش مجلل و با دل شجاع، در هر جمعی و در مقابل هر کسی استراحت کن و به هیچکس اهمیت نده.
هرگاه که بنشینی بر پای بود مسند
هر گه که فرو خسبی بر پای بود بالین
هوش مصنوعی: هر زمانی که بر روی صندلی بنشینی، مانند مسندی است که تو را بالا نگه میدارد و هر وقت که بخوابی، مانند بالینی است که تو را حمایت میکند.
کین است ترا مانا با جان و دل اندر تن
ورچند بنزد تو مهر است از آن و این
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگرچه تو با تمام وجود و احساساتت در تن خود زندگی میکنی، اما عشق و محبت تو به چیزهای دیگر است و این احساسات به تو تعلق ندارد.
محبوب دل و جانرا افکنده نگون خواهی
تا از سر بدمهری بیرون کشی از . . . ن کین
هوش مصنوعی: عشق و محبت به معشوق باعث میشود که انسان از کینه و بدخواهی رها شود و به آرامش و شادی برسد. این احساس عمیق میتواند ناملایمات و ناراحتیها را از زندگی دور کند.
آسانش ببر آری وانگاه بدشواری
تا . . . ایه در افشاری وای آنکه کند تمکین
هوش مصنوعی: آسانی را ببر و در ادامه به سختی بپرداز، وای بر آن کسی که تسلیم میشود.
چون باد برانگیزی آتش شوی از تیزی
آب ارنه سبک ریزی در خاک شود مسکین
هوش مصنوعی: وقتی که مانند باد احساس قدرت و نشاط کنی، تبدیل به آتش و شور خواهی شد؛ اما اگر به آرامی و سادگی پیش بروی، در نهایت به فراموشی و ناچیزی مانند خاک تبدیل خواهی شد.
دور از در . . . ن من در هر که خوهی میزن
آشفته چو اهریمن پیچان شده چون تنین
هوش مصنوعی: دور از درگاه من، هرکسی که بخواهد میتواند آشفته و پریشان شود، مانند اهریمنی که در حال پیچش است و صدای تنی نشانهای از ناآرامی به همراه دارد.
هر کس که بخواب اندر دیدست خیال تو
تعبیر چنین آرد او را پسر سیرین
هوش مصنوعی: هر کس که در خواب تو را ببیند، تعبیر خواب او چنین خواهد بود که به شادی و خوشبختی خواهد رسید.
گر هیچ به بیداری یک نیمه تن داری
یاقوت و گهر باری از طرف لگام و زین
هوش مصنوعی: اگر در حالت بیداری حتی یک اندکی از وجودت را داری، همچون یاقوت و گوهرهایی ارزشمند از سمت افسار و زین خود را حفظ کن.
هست این صفت تسعین چون باره و چون سندان
از هر چه خوری آن دان مار و پدر تسعین
هوش مصنوعی: این ویژگی نود به مانند بار و سندانی است، از هر چیزی که میخوری، مانند مار و پدر نود، آن را درک کن.
ای آنکه شدی خران . . . نرا و بر این و آن
زنهار مبر غلان تا منت کنم تعیین
هوش مصنوعی: ای کسی که به گمراهی افتادهای و بر این و آن حمله میکنی، حواست باشد که این کارها را انجام ندهی، چون من منتظر هستم تا تو را راهنمایی کنم و روشنام کنم.
آن میر کز او گردد شادان دل با انده
وان . . . ر کز او گردد محنت زده دولت گین
هوش مصنوعی: آن رهبری که باعث شادی و خوشحالی دلها میشود، و همچنین کسی که با وجود او، اندوه و مشقت از میان میرود و به زحمتکشان روزگار خوشبختی میبخشد.
آن . . . ر که و صافی کردم ز دل صافی
نبود به به اوصافی چون . . . ر صفی الدین
هوش مصنوعی: کسی که از دل خود را خالص کرده، در واقع دل خالصی ندارد؛ زیرا اوصاف عالی او مانند صفی الدین وجود ندارد.
فرزانه اثیرالملک آن مهتر با احسان
کز چرخ برین آمد احسان ورا تحسین
هوش مصنوعی: فرزانه اثیرالملک، آن بزرگ مردی است که با نیکیهایش شناخته میشود و از آسمان برین، لطف و محبتی به او نازل شده است که شایسته ستایش است.
آن قبله اقبالی کز فره جاه او
خرم شد و آبادان ملک شه شرق و چین
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش قدرت و تأثیر مثبت فردی اشاره دارد که با جاذبه و رونق خودش باعث خوشحالی و شکوفایی سرزمینها و قلمروهای مختلف شده است. به طور خاص، اشاره به شخصی میکند که با وجود خود، سرزمینهای شرقی و چین را نیز تحت تأثیر قرار داده و آنها را آبادان و شاداب کرده است.
چندانکه درم بارد بر فرق سر سائل
بر گل نزند باران اندر مه فروردین
هوش مصنوعی: هرچقدر که باران بر سر نیازمند ببارد، بر گلها نمیبارد مگر در بهار.
حتم است که روز جود از کف زرافشانش
رو تیره شود حاتم شرمنده شود افشین
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که بخشش و generosity زرافشان، باعث خواهد شد که حاتم، به خاطر بخششهایش، احساس شرمندگی کند.
زایر که بر او شد درویش چو واو و ها
با مال برون آمد در حال چو سین و شین
هوش مصنوعی: زائری که درویش شد، مانند حرف "و" و "ها" است که از مال و ثروت فاصله گرفته و جدا شده، در حالی که حال او مانند حرف "سین" و "شین" به هم نزدیک و مشابه است.
شطرنج کفایت را با بسته تر است از رخ
مرشاه سخاوترا فرزانه تر از فرزین
هوش مصنوعی: در این بیت به مقایسه دو چیز پرداخته شده است. شطرنج به عنوان نمایندهای از بازی و استراتژی، به چالشهای زندگی اشاره میکند. زندگی گاه سخت و پیچیده میشود و انسانها باید با دقت و فکر کافی به تصمیمگیری بپردازند. همچنین، سخاوت و بخشندگی که در اینجا به رخ مرشاه اشاره شده، نماد فضایل انسانی است. در نهایت، به این نکته اشاره میشود که در این پیچیدگیها و چالشها، حکمت و دانایی افراد از اهمیت بیشتری برخوردار است.
آیم سوی هزل از جد کز هزل بجد رفتم
کاین دانم و آن دانم روشن چو مه و پروین
هوش مصنوعی: من به سمت شوخی و هزل میروم، زیرا از جدی بودن به شوخی روی آوردهام. این موضوع را به خوبی میدانم و همچون ماه و ستارههای پروین روشن و واضح است.
ای صدر بصدر تو جد من و هزل من
این مایه صد چندان و آن پایه صد چندین
هوش مصنوعی: ای سرور من، تو جد و نیاکان من هستی و در عین حال، سرگرمی و شوخی من نیز. این رابطه باعث شده که من تواناییهایم چند برابر شود و پایههای وجودم قویتر گردد.
در دولت تو هر کس کو طعنه زند دولت
بایدش ادب کردن زان دره دوغ آگین
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمان تو به دیگران انتقاد میکند، باید تحت آموزش و ادب قرار گیرد، زیرا در این جایی که تو هستی، فضای بیاحترامی جایی ندارد.
کین تو چو یک گنجد هر کس که بدل دارد
زان تیر که خود داری کنجاله کش از کونین
هوش مصنوعی: اگر تو به خوبی در دل خویش جا دهی، هر کسی که در دلش احساسات عمیق دارد، باید با آن تیرهایی که از آنها دوری میکنی، مقابله کند و از دنیاست بگذرد.
زد حاسد تو از غم چنگال بریش اندر
نهمار برویش زین در دیمه و در تشرین
هوش مصنوعی: حسادت به تو از اندوه و ناراحتی، همچون چنگالی به من آسیب میزند. برای او از این درخت در فصلهای سرد و بارانی میبارم.
مجلس زبتان چین خرم چو بهاری کن
پر لاله و پر نرگس پر سوسن و پر نسرین
هوش مصنوعی: جمعی از گلها و زیباییها، چون بهاری شاداب و پررنگ، در کنار هم جمع شدهاند. این مجلس پر از لاله، نرگس، سوسن و نسرین است که فضایی شگفتانگیز و دلنواز را به وجود آوردهاند.
در زلف بتان چین چین افکن و تاب افکن
. . . ن زن دشمن کن مانند . . . س بی چین
هوش مصنوعی: در موی معشوق، پیچ و تاب زیادی وجود دارد، مانند چرخش و تلاطم که در آن است. این چنان زیبایی دارد که دشمن را تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع، زیبایی موهای او به گونهای است که حتی دشمنان را نیز مجذوب خود میکند.
تا هر . . . س دولت را اقبال ختن باشد
اقبال تو . . . ر . . . س دولت بکنار آمین
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوشبختی و ثروت در کنار تو باشد، دعا میکنم که تو هم از نعمتها و برکتها برخوردار شوی. آمین.
داماد . . . س دولت اقبال تو زیبد بس
اقبال حسود تو باد اخصی و عنین
هوش مصنوعی: داماد، خوشبختی و سعادت تو باعث شگفتی و حسادت دیگران است. امیدوارم که در زندگیات همیشه در اوج باشی و از تمام خوبیها بهرهمند شوی.
دولت بطلاق و وی از کار فرو ماند
در . . . ایه کشیده سر در گردن او کابین
هوش مصنوعی: شخصی که در موقعیت دشواری قرار دارد و از کار و تلاش خود نتیجهای نمیگیرد، در حالی که دیگری بر او تسلط پیدا کرده و به او فشار میآورد. در این شرایط، احساس ناتوانی و محدودیت به وضوح نمایان است.