گنجور

شمارهٔ ۳۹

حسین غاتفری رخت برد سوی جحیم
امید منقطع از رحمت خدای رحیم
پذیره آمدش ابلیس و گفت ای فرزند
چگونه آمدی اینجا بگفت گوی چو سیم
زروزه و زنماز و زکوة و حج و غزا
ز دین و ملت پاک حبیب و ابراهیم
بدانره آمدم اینجا که کردیم تعیین
بدانره آمدم اینجا که داریم تعلیم
خدایرا و همه خلق را بیازردم
که نز خلایق شرم آمدم نه زایزد بیم
بکوفتم بقدم فرق مهتران اصیل
بسوختم بقلم نقش خاندانهای قدیم
فراختم علم فتنه را بهفت فلک
نگستریدم فرش ستم بهفت اقلیم
بخون و خواسته مهتران شدم قاصد
ربا و رشوت پذرفتم از وصی و یتیم
بدینطریق بحیلت ستاندم از عامه
ز خانه و زرودکان و باغ و ضیعت و تیم
سرای خود را کردم ستانه زرین
بسقف خان پدر برندیده کهگل و ریم
بقوت تو من از جمله بنی آدم
تراش کردم چیزی که کفشگر زادیم
بنام ظلم شدم در جهان عدیم المثل
شدم عدیم و نشد ظلم من زدهر عدیم
ز باد جور و ستمکاری و بلیت من
جراحت دل مظلوم را رسید ستیم
شدند جمله دعاگوی من بوقت سحر
بآه سینه پردرد از کریم و لئیم
چو آه سینه ایشان و یارب سحری
تن صحیح مرا کرد ناله مند و سقیم
بیوفتادم از پای و رفت کار از دست
ز کامرانی ماندم جدا و ناز و نعیم
چو کار تنگ رسیدم شهادت آوردم
نگفتم از پی آزارم اوستاد رحیم
بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش
نشست پیش وی اندر بحرمت و تعظیم
بگفت از همه اتباع من کسی چو تو نیست
شگرف کاری پرداختی عظیم عظیم
پی مفاخرت ابلیس گفت با فرعون
چه مرد پنهان میداشتم بزیر گلیم
سبک خدوی خود انداخت در دهانش و گفت
بکردم این پسر و گفت تو همه تسلیم
بزن همیشه بدریای لعنت و خذلان
شناه و غوطه چو بط سفید و ماهی شیم
گرفت دستش و بنشاند همبر فرعون
که ای پسر تو ملک و گفت تو همه تسلیم
جواب دادش فرعون و گفت هر چه مرا
بدوزخ اندر باشد فتوح با تو دو نیم
چو دید هامانش اندر حمایت فرعون
بحکم یاری دادش در او ز قوم و حمیم
هزار کاسه طعام اثیر دادندش
هزار کاسه حمیم از پس اثیر و اثیم
بمیزبانی او مالک اهل دوزخ را
فرود را تبه شدت عذاب الیم
کنون قرارگهش در دهان مارانی است
که کرم پیله نمایند در عصای کلیم
شدست گورش وسواس خانه ابلیس
درو شدند بسی دیو و دیو بچه مقیم
هزار بچه ابلیس را مجیب کند
معزم ار بسر گور او کند تعزیم
عذاب اهل جهنم کزان قویتر نیست
بجای سهلترین رنج اوست سهل و سلیم
بدار دنیا چون برفروخت آتش ظلم
سکار آن بجهنم همی خورد چو ظلیم
چو خون و ریم بپالود خیره از مردم
بدوزخ اندر لابد که خون دهندش و ریم
بمرگ او برهانید اهل عالم را
خدای عالم فتاح ذوالجلال علیم
بمرگ یکتن چندین هزار تن مردم
چگونه شکر کنند از تو ای خدای کریم
حکیم گوید در گور سگ شود ظالم
مگر ز گور وی آواز سگ شنید حکیم
وی از حجیم همی بانگ سگ کند لیکن
صدای بانگ سگ آید بگور او وز جحیم
بحق سوره حمیم و سوره طه
که هست ظالم را جای جیم وحی با میم
ستمگرانرا چون جایگه چنین باشد
ستمگری نکند مردم لبیب و فهیم
پس ای کریمان پیشه ستمگری نکنید
که نه کریم پسندد ستمگری نه لئیم
اگر خدای حلیم است خشم اوست قوی
حذر کنند همه بخردان ز خشم حلیم
هر آنکه توبه کند از ستمگری یارب
بجرم او برسان از صبای عفو نسیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسین غاتفری رخت برد سوی جحیم
امید منقطع از رحمت خدای رحیم
هوش مصنوعی: حسین غاتفری به جهنم رفت و امیدش از رحمت خداوند رحیم قطع شد.
پذیره آمدش ابلیس و گفت ای فرزند
چگونه آمدی اینجا بگفت گوی چو سیم
هوش مصنوعی: ابلیس به نزد او آمد و گفت: ای فرزند، چطور به اینجا رسیدی؟ او پاسخ داد: مانند گوی نقره‌ای.
زروزه و زنماز و زکوة و حج و غزا
ز دین و ملت پاک حبیب و ابراهیم
هوش مصنوعی: این شعر به اصول و بنیادهای اسلام اشاره دارد که شامل روزه، نماز، زکات، حج و جهاد می‌شود. این اعمال همگی نماد دین و ملت پاک هستند و به شخصیت‌های بزرگ مانند حبیب و ابراهیم نسبت داده می‌شوند. این موارد نشان‌دهنده تعهد و وفاداری به اصول مذهبی و ملی هستند.
بدانره آمدم اینجا که کردیم تعیین
بدانره آمدم اینجا که داریم تعلیم
هوش مصنوعی: به این مکان آمده‌ام تا مشخص کنیم چه چیزی را باید انجام دهیم و به همین دلیل آمده‌ام تا آموزش ببینیم.
خدایرا و همه خلق را بیازردم
که نز خلایق شرم آمدم نه زایزد بیم
هوش مصنوعی: من خدا و همه‌ی مخلوقات را آزردم، زیرا از مخلوقات شرم دارم نه از خدای بزرگ ترس.
بکوفتم بقدم فرق مهتران اصیل
بسوختم بقلم نقش خاندانهای قدیم
هوش مصنوعی: در قدم‌های خود به افرادی با ویژگی‌های برجسته برخورد کردم و با خط و قلم، نمایانگر تاریخ و ویژگی‌های خانواده‌های قدیمی شدم.
فراختم علم فتنه را بهفت فلک
نگستریدم فرش ستم بهفت اقلیم
هوش مصنوعی: من علم و حقیقت فتنه را گستردم و در هفت آسمان گشتم، و بستر ظلم را در هفت سرزمین زیر نظر قرار دادم.
بخون و خواسته مهتران شدم قاصد
ربا و رشوت پذرفتم از وصی و یتیم
هوش مصنوعی: من به خواسته بزرگ‌ترها گوش داده‌ام و به عنوان پیام‌آور، با پذیرش ربا و رشوت از وصی و یتیم وارد این معرکه شده‌ام.
بدینطریق بحیلت ستاندم از عامه
ز خانه و زرودکان و باغ و ضیعت و تیم
هوش مصنوعی: به این روش از مردم عادی، از خانه، زمین‌های زراعی، باغ‌ها و املاک خود، بهره‌برداری کردم.
سرای خود را کردم ستانه زرین
بسقف خان پدر برندیده کهگل و ریم
هوش مصنوعی: من خانه‌ام را با سقفی طلایی زینت بخشیدم، در حالی که پدرم از خاک و گل بی‌خبر بود.
بقوت تو من از جمله بنی آدم
تراش کردم چیزی که کفشگر زادیم
هوش مصنوعی: با قدرت تو من هم از نوع انسان‌ها آفریده شدم، چیزی که همانند آن را یک کفاش نمی‌تواند بسازد.
بنام ظلم شدم در جهان عدیم المثل
شدم عدیم و نشد ظلم من زدهر عدیم
هوش مصنوعی: در جهان به نام ظلم و ستم شناخته شدم و به عنوان نمونه‌ای از ستم، مورد توجه واقع شدم، اما هرگز ظلم من به هیچ‌کس نرسید و تنها در دنیای بی‌عدالتی باقی ماند.
ز باد جور و ستمکاری و بلیت من
جراحت دل مظلوم را رسید ستیم
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌رحمی و ظلم باد، درد و زخم دل مظلومان به من نیز رسیده است.
شدند جمله دعاگوی من بوقت سحر
بآه سینه پردرد از کریم و لئیم
هوش مصنوعی: در وقت سحر، همه به دعا و خواسته‌های من پرداختند و با درد و آهی از دل، به سخنانی از انسان‌های بزرگ و شایسته و همچنین افراد بی‌مقدار اشاره کردند.
چو آه سینه ایشان و یارب سحری
تن صحیح مرا کرد ناله مند و سقیم
هوش مصنوعی: صدای آه و ناله‌ی آن‌ها، جذاب و دل‌خراش بود که به خاطر آن، حالت استفاده و دردناک و فرسوده‌ای برای من به وجود آورد.
بیوفتادم از پای و رفت کار از دست
ز کامرانی ماندم جدا و ناز و نعیم
هوش مصنوعی: من از پا افتادم و کارها از دستم رفت. از خوشبختی دور شدم و از نعمت‌ها و لذت‌ها محروم شدم.
چو کار تنگ رسیدم شهادت آوردم
نگفتم از پی آزارم اوستاد رحیم
هوش مصنوعی: وقتی به بن‌بست رسیدم و ناچار شدم که حقیقت را بگویم، اعتراف کردم که قصد آزار کسی را ندارم و استاد مهربان است.
بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش
نشست پیش وی اندر بحرمت و تعظیم
هوش مصنوعی: بلیس به احترام و ارادت، دست او را بوسید و با شادی و احترام انجا نشست.
بگفت از همه اتباع من کسی چو تو نیست
شگرف کاری پرداختی عظیم عظیم
هوش مصنوعی: او گفت از میان تمام پیروان من هیچ‌کس مانند تو نیست؛ زیرا کار بزرگی انجام داده‌ای که بسیار شگفت‌انگیز است.
پی مفاخرت ابلیس گفت با فرعون
چه مرد پنهان میداشتم بزیر گلیم
هوش مصنوعی: ابلیس در تلاش بود تا خود را با فرعون مقایسه کند و به او بگوید که من هم پشت پرده‌های پنهان قدرت و نفوذی دارم که تو از آن بی‌خبری.
سبک خدوی خود انداخت در دهانش و گفت
بکردم این پسر و گفت تو همه تسلیم
هوش مصنوعی: خداوند خاصیت و ویژگی خود را در وجود او قرار داد و به او گفت که من این بچه را درست کرده‌ام و او جواب داد که من همه‌چیز را قبول دارم و تسلیم فرمان تو هستم.
بزن همیشه بدریای لعنت و خذلان
شناه و غوطه چو بط سفید و ماهی شیم
هوش مصنوعی: همیشه در دریای دشواری‌ها و ناامیدی‌ها شنا کن و مانند مرغابی سفیدی که در آب شناور است، به جستجوی خود ادامه بده.
گرفت دستش و بنشاند همبر فرعون
که ای پسر تو ملک و گفت تو همه تسلیم
هوش مصنوعی: او دست فرعون را گرفت و او را نشاند و گفت: "ای پسر، تو سلطنت می‌کنی، اما بدان که تو باید تسلیم شو."
جواب دادش فرعون و گفت هر چه مرا
بدوزخ اندر باشد فتوح با تو دو نیم
هوش مصنوعی: فرعون پاسخ داد و گفت: هر چیزی که مرا به آتش دوزخ ببرد، با تو دو نیم می‌شود.
چو دید هامانش اندر حمایت فرعون
بحکم یاری دادش در او ز قوم و حمیم
هوش مصنوعی: وقتی هامان دید که فرعون از او حمایت می‌کند، به خاطر دوستی و قومیتش به او کمک کرد.
هزار کاسه طعام اثیر دادندش
هزار کاسه حمیم از پس اثیر و اثیم
هوش مصنوعی: هزار کاسه غذا به او دادند و هزار کاسه نوشیدنی گرم و دلپذیر از پس آن غذاها آوردند.
بمیزبانی او مالک اهل دوزخ را
فرود را تبه شدت عذاب الیم
هوش مصنوعی: در میهمانی او، مالک دوزخ با شدت و عذاب سختی به مخاطبان جا می‌دهد.
کنون قرارگهش در دهان مارانی است
که کرم پیله نمایند در عصای کلیم
هوش مصنوعی: اکنون مکان او در دهان مارهایی است که مانند کرم‌ها در پیله‌هایشان به شکل عصای موسی (کلیم) در آمده‌اند.
شدست گورش وسواس خانه ابلیس
درو شدند بسی دیو و دیو بچه مقیم
هوش مصنوعی: گور او موجب وسواس خانه ابلیس شده و در آنجا تعداد زیادی دیو و دیو بچه سکونت دارند.
هزار بچه ابلیس را مجیب کند
معزم ار بسر گور او کند تعزیم
هوش مصنوعی: اگر کسی به مقام و عظمت یک فرد احترام بگذارد، حتی اگر او فرزند هزار شیطان باشد، می‌تواند او را متوجه خود کند و از او تبعیت بگیرد.
عذاب اهل جهنم کزان قویتر نیست
بجای سهلترین رنج اوست سهل و سلیم
هوش مصنوعی: عذاب کسانی که در جهنم هستند، به شدت دردناک‌تر از سایر رنج‌های زندگی است. اما حتی کم‌خطرترین و کوچک‌ترین رنج‌ها برای آن‌ها نیز ساده و آسان به حساب می‌آید.
بدار دنیا چون برفروخت آتش ظلم
سکار آن بجهنم همی خورد چو ظلیم
هوش مصنوعی: در این دنیا، وقتی که آتش ظلم و ستم روشن می‌شود، آن گناهکار مانند برف در برابر حرارت آتش به سرعت ذوب می‌شود و به جهنم می‌رود.
چو خون و ریم بپالود خیره از مردم
بدوزخ اندر لابد که خون دهندش و ریم
هوش مصنوعی: وقتی که خون و ریم (بانوان) پا به پای یکدیگر به سختی درگیر شوند، بی‌تردید آن‌ها از بدی‌های شخصیت‌های زشت به دور خواهند ماند. در این حال، دلیلی وجود ندارد که بخواهند از دیگران تغذیه کنند یا به آن‌ها آسیب برسانند.
بمرگ او برهانید اهل عالم را
خدای عالم فتاح ذوالجلال علیم
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و دانا، با مرگ او مردم جهان را از مشکلات رهایی می‌بخشد.
بمرگ یکتن چندین هزار تن مردم
چگونه شکر کنند از تو ای خدای کریم
هوش مصنوعی: اگر یک نفر بمیرد، هزاران نفر برای تو، ای خدای بزرگوار، چگونه می‌توانند از تو سپاسگزاری کنند؟
حکیم گوید در گور سگ شود ظالم
مگر ز گور وی آواز سگ شنید حکیم
هوش مصنوعی: حکیم می‌گوید که وقتی مظلومی به ظلم دچار می‌شود، حتی در قبر نیز ظلم از بین نمی‌رود، مگر اینکه صدای آن سگ (خشونت یا ظلم) از قبر او به گوش برسد.
وی از حجیم همی بانگ سگ کند لیکن
صدای بانگ سگ آید بگور او وز جحیم
هوش مصنوعی: او از جهنم فریاد می‌زند و صدای سگ را به گوش می‌رساند، اما صدای واقعی که به گوش می‌رسد از گور او و جهنم اوست.
بحق سوره حمیم و سوره طه
که هست ظالم را جای جیم وحی با میم
هوش مصنوعی: به حق سوره‌های «حم» و «طه» که در آن‌ها پیام‌هایی برای ظالمین وجود دارد و ظلم آنان را به آن‌ها یادآوری می‌کند.
ستمگرانرا چون جایگه چنین باشد
ستمگری نکند مردم لبیب و فهیم
هوش مصنوعی: ستمگران وقتی در چنین محیطی قرار بگیرند، دیگر بر مردم فهیم و آگاه ظلم نمی‌کنند.
پس ای کریمان پیشه ستمگری نکنید
که نه کریم پسندد ستمگری نه لئیم
هوش مصنوعی: ای بخشندگان بزرگ، در کار خود ستم نکنید، زیرا ستمگری نه برای شخصیت‌های بزرگ پسندیده است و نه برای افراد پست.
اگر خدای حلیم است خشم اوست قوی
حذر کنند همه بخردان ز خشم حلیم
هوش مصنوعی: اگر خداوند بخشنده‌ای است، خشم او نیز بسیار قوی است. پس همه افراد عاقل باید از خشم او حذر کنند.
هر آنکه توبه کند از ستمگری یارب
بجرم او برسان از صبای عفو نسیم
هوش مصنوعی: هر کسی که از ظلم و ستم خود پشیمان شود، ای کاش که بر اثر عذرخواهی او، نسیم بخشش و رحمت به او برسد.

حاشیه ها

1401/05/26 03:07
جهن یزداد

داغون کرد غاتفری رو