شمارهٔ ۱۷ - در هجو ملیح
ملیح را ببخارا از این خبر نبود
که در سر پل نی زو ملیحتر نبود
غنیمت است دم آنرا که روی او بیند
که طعن و ضرب و ده و گیر و کر و فر نبود
حلاوتست بلفظ ملیح در شکر
که بی حلاوت نفس شکر شکر نبود
اگر هزار هنر دارد اندر او عیب است
که عیب عیب بود آن هنر هنر نبود
ز جمله ثنوی زادگانش میشمرند
اگر بود نه عجب هم عجب اگر نبود
درین اگر مگری میرود حقیقت نیست
کجا حقیقت باشد اگر مگر نبود
موحد است گذشته ز ملت ثنوی
ولکن از ثنوی زادگی گذر نبود
خوهر فشارد و مادر کشد سپس نگرد
پسر سپوزد و زین جمله بر حذر نبود
بخاریانرا مغ مزدکی بود نامی
که مزدکی را بی مادر و خوهر نبود
ملیح را نپسندند خویش خود گفتن
که خال و عم ورا مادر و پدر نبود
زبان بی سخن اندر دهان بی دندان
نهفته دارد و باز از دولی بدر نبود
بغرچگان رباط چهار سو سوگند
همیخورند که جفت ملیج خر نبود
بیاو پردگیانرا بغرچگان بگذار
که پرده دار نباشد که پرده در نبود
هزار زخمه بدانگی است نرخ کردن نو
بنسیه میدهی آنرا که نقد خر نبود
بموم و روغن و گل سرخ زخمگه کن نرم
که تا بدست بزرگان دین ضرر نبود
چو خاضع و متواضع شدی بزرگانرا
یکان یکانک شرطست اگر حشر نبود
چو آستانه صدر جهان کنی بالین
کسی که قصد قفای تو کرد سر نبود
چو سیف دین را خدمت کنی شوی مخدوم
جزای خدمت وی جز بدینقدر نبود
چو طوق منت جور حسام دین داری
سم ستور ترا کم ز نعل زر نبود
بملک دین خلف است از حسام دین شهید
چو شاهزاده شهادت بمرگ بر نبود
بود محال جگرگوشه را خلف خواندن
خلف چراست چرا گوشه جگر نبود
زهی خلیقه درس پدر حسام حسام
که کس نظیر تو اندر صف نظر نبود
ترا بنام پدر خواند و مراد وی این
که تا بنام پدر جز تو نامور نبود
بجاه صدر زبردستی است و اسم ترا
چنانکه دست کس از دست تو زبر نبود
توئی که بر فلک شرع سید القرشی
بنور و ذهن و ذکای تو ماه و حور نبود
بشرع شرع محمد که سید البشر است
همال تو کس از ابنای بوالبشر نبود
ترا بنظم و بنثر آفرین چنان گویم
که نثر من عبث و نظم من هدر نبود
در آل برهان ابیات من ز خوشی و لطف
اگر نه بیش کم از رشته درر نبود
طویله کردم و در گردن ملیح افکند
ملیح را به ازین حسن زیب و فر نبود
بقای صدر جهان با دو آل برهان کل
که هیچ سلسله زین آل خوبتر نبود
ملیح شاید بر سوزنی نیاز آرد
که در مطایبت سوزنی بتر نبود
وگر بتر بود اندر هجای او بمثل
جز از برای سر سهمناک خر نبود
شمارهٔ ۱۶ - بدو گفتم: در راه مرادی صنمی در گذر آمدشمارهٔ ۱۸ - مطایبه: ای تازه تر از ترب و سفاناج به بر بر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملیح را ببخارا از این خبر نبود
که در سر پل نی زو ملیحتر نبود
هوش مصنوعی: زیبایی را از بخارا به این خبر نمیشناختند که در سر پل هیچ چیزی به اندازهی زیبایی او نیست.
غنیمت است دم آنرا که روی او بیند
که طعن و ضرب و ده و گیر و کر و فر نبود
هوش مصنوعی: هر لحظهای که بتوانی چهرهی او را ببینی، غنیمت است، زیرا در آن لحظات دیگر حس حسادت و آزار و نیازی به نداشتهها در تو وجود ندارد.
حلاوتست بلفظ ملیح در شکر
که بی حلاوت نفس شکر شکر نبود
هوش مصنوعی: شیرینی کلمات زیبا مانند شکر است و اگر این کلمات شیرین نباشند، حتی خود شکر هم لذتبخش نخواهد بود.
اگر هزار هنر دارد اندر او عیب است
که عیب عیب بود آن هنر هنر نبود
هوش مصنوعی: اگرچه کسی ممکن است هزاران هنر و ویژگی خوب داشته باشد، وجود یک عیب در او باعث میشود که تمام آن هنرها زیر سؤال برود و ارزش خود را از دست بدهد.
ز جمله ثنوی زادگانش میشمرند
اگر بود نه عجب هم عجب اگر نبود
هوش مصنوعی: اگر کسانی را که از ثنویان هستند، بشمارند، جای شگفتی نیست؛ اما اگر کسی را در میان آنها نیابند، این هم خود شگفتی بزرگی است.
درین اگر مگری میرود حقیقت نیست
کجا حقیقت باشد اگر مگر نبود
هوش مصنوعی: اگر در این وضعیت میخواهی حقیقتی وجود داشته باشد، باید به این نکته توجه کنی که حقیقت در جایی نیست که فقط به ظواهر نگاه کنی. اگر فقط به ظاهر بیندیشی، هرگز به حقیقت نخواهی رسید.
موحد است گذشته ز ملت ثنوی
ولکن از ثنوی زادگی گذر نبود
هوش مصنوعی: معتقدان به یگانهپرستی از گذشتههای دور در بین مردم دوگانهپرست وجود داشتهاند، اما این دوگانهپرستی به راحتی قابل ترک کردن و عبور نیست.
خوهر فشارد و مادر کشد سپس نگرد
پسر سپوزد و زین جمله بر حذر نبود
هوش مصنوعی: خواهر به سختی فشرده میشود و مادر در حال کشیدن بار سنگینی است، سپس نوبت به پسر میرسد که باید با این شرایط کنار بیاید و از همه این مشکلات آگاه باشد و احتیاط کند.
بخاریانرا مغ مزدکی بود نامی
که مزدکی را بی مادر و خوهر نبود
هوش مصنوعی: مغی به نام بخاریان وجود داشت که مزدکی بود و او هیچ مادری و خواهری نداشت.
ملیح را نپسندند خویش خود گفتن
که خال و عم ورا مادر و پدر نبود
هوش مصنوعی: زیبا را نپسندیدند چون خود را گفتن که خال و عم او مادر و پدر نداشت.
زبان بی سخن اندر دهان بی دندان
نهفته دارد و باز از دولی بدر نبود
هوش مصنوعی: در دهان بی دندان، زبان ناگفتههایی دارد که به راحتی نمیتوان آنها را بیان کرد، و این موضوع نشاندهندهٔ دشواریهای موجود در بیان احساسات و افکار است.
بغرچگان رباط چهار سو سوگند
همیخورند که جفت ملیج خر نبود
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی به مسألهای اشاره شده که در آن افرادی در محلی به طور جدی بر این باورند که دو چیز با هم برابر نیستند و یکی از آنها به وضوح از دیگری بهتر و متفاوتتر است. این اختلاف نظر به وضوح در صحبتهایشان هویداست و نشاندهنده تعصب و عدم پذیرش واقعیتهای دیگر است.
بیاو پردگیانرا بغرچگان بگذار
که پرده دار نباشد که پرده در نبود
هوش مصنوعی: بیایید پردهداران را کنار بگذاریم، چون وقتی پردهای وجود ندارد، دیگر نیازی به نگهدارنده نیست.
هزار زخمه بدانگی است نرخ کردن نو
بنسیه میدهی آنرا که نقد خر نبود
هوش مصنوعی: هزار زخم بر دل برای قیمت گذاری جدید میزنی، در حالی که به کسی که پول ندارد، چیزی به صورت نسیه میدهی.
بموم و روغن و گل سرخ زخمگه کن نرم
که تا بدست بزرگان دین ضرر نبود
هوش مصنوعی: بموم و روغن و گل سرخ را به آرامی بر زخم بگذار که این کار به بزرگان دین آسیبی نرساند.
چو خاضع و متواضع شدی بزرگانرا
یکان یکانک شرطست اگر حشر نبود
هوش مصنوعی: زمانی که تو فروتن و متواضع شدید، باید با بزرگان به صورت فردی و جداگانه برخورد کنید، و این یکی از شرایط است اگر روز قیامت وجود نداشته باشد.
چو آستانه صدر جهان کنی بالین
کسی که قصد قفای تو کرد سر نبود
هوش مصنوعی: وقتی که به درگاه مقام و بزرگی خود توجه کنی و به کسی که قصد آسیب رساندن به تو را دارد پشتیبانی از خود را بدهی، در واقع سر او وجود ندارد.
چو سیف دین را خدمت کنی شوی مخدوم
جزای خدمت وی جز بدینقدر نبود
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به سیفالدین خدمت کنی، میشوی بزرگمنش و محترم، اما پاداش خدمات تو جز به همین مقدار نخواهد بود.
چو طوق منت جور حسام دین داری
سم ستور ترا کم ز نعل زر نبود
هوش مصنوعی: وقتی که از منت و لطف حسام دین در زندگیات بهرهبرداری میکنی، احساس میکنی که توان و قدرت تو کمتر از نعل طلا نیست.
بملک دین خلف است از حسام دین شهید
چو شاهزاده شهادت بمرگ بر نبود
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در زمینه دین و حکومت دینی، جانشینان و رهبران باید از شخصیتهایی باشند که به دیانت و شجاعت پایبند هستند. شخصی مانند حسام که به مقام شهادت رسیده، نماد قدرت و ایمان است و مرگ او به هیچ وجه نباید نشانه ضعف یا زوالی باشد. به عبارت دیگر، افرادی که در راه حقیقت و دین جان میسپارند، همواره باید مورد احترام و یادآوری قرار گیرند.
بود محال جگرگوشه را خلف خواندن
خلف چراست چرا گوشه جگر نبود
هوش مصنوعی: این شعر به بیان غیرممکن بودن نسبت دادن یک فرد به پدر یا مادرش میپردازد. به طور خاص، در مورد فرزندی صحبت میکند که نمیتوان آن را به وضوح به یک پدر یا مادر نسبت داد، چرا که فرزند باید از جگر آنها برخاسته باشد و این نسبت گذاری را منطقی نمیداند. در حقیقت، اشاره به این است که هر کسی باید شناسنامه خود را داشته باشد و نمیتوان به سادگی به خطا و اشتباه دیگران را بر اساس روابط خانوادگی قضاوت کرد.
زهی خلیقه درس پدر حسام حسام
که کس نظیر تو اندر صف نظر نبود
هوش مصنوعی: چه خوب است که تو فرزند پدر حسام حسام هستی، زیرا هیچکس مانند تو در زمره نیکوکاران و خردمندان وجود ندارد.
ترا بنام پدر خواند و مراد وی این
که تا بنام پدر جز تو نامور نبود
هوش مصنوعی: او تو را به نام پدر خوانده، و منظورش این است که تا وقتی به نام پدر اشاره میکند، کسی جز تو درخشان و مشهور نیست.
بجاه صدر زبردستی است و اسم ترا
چنانکه دست کس از دست تو زبر نبود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مقام و جایگاه تو بسیار بالا و برجسته است و نام تو به گونهای است که هیچ کس نمیتواند آن را به راحتی با دست خود مانند دست تو لمس کند.
توئی که بر فلک شرع سید القرشی
بنور و ذهن و ذکای تو ماه و حور نبود
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که بر قلهٔ کمال و فطرت، به مانند روشنی و نبوغ، ماه و پری در برابر تو هیچاند.
بشرع شرع محمد که سید البشر است
همال تو کس از ابنای بوالبشر نبود
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به این است که هیچکس در اصل و نسب و فضیلت به اندازه رسول خدا محمد (ص) از دیگران برتر نیست و او بهترین انسانهاست. هیچ کسی از نسل انسانها نمیتواند به مقام و منزلت او نزدیک شود.
ترا بنظم و بنثر آفرین چنان گویم
که نثر من عبث و نظم من هدر نبود
هوش مصنوعی: من به تو با شعر و نثر آنقدر زیبا و مناسب سخن میگویم که هیچ یک از نوشتههایم بیفایده و بیمعنا نخواهد بود.
در آل برهان ابیات من ز خوشی و لطف
اگر نه بیش کم از رشته درر نبود
هوش مصنوعی: من به خاطر خوشی و لطفی که دارم، ابیاتی را مینویسم که به اندازه جواهرات گرانبها ارزشمند است و در دل برهان شعر، جایگاه خاصی دارند.
طویله کردم و در گردن ملیح افکند
ملیح را به ازین حسن زیب و فر نبود
هوش مصنوعی: من جا را برای زیبایی خود آماده کردم و بانویی با زیبایی خاص را به گردن خود آویختم که زیباییاش از این حسن و زیباییها بهتر است.
بقای صدر جهان با دو آل برهان کل
که هیچ سلسله زین آل خوبتر نبود
هوش مصنوعی: دو سلسله از نسل پیامبر و امامان، پایهگذار و دلیل استمرار و بقای جهان هستند و هیچ سلسلهای بهتر از این دو وجود ندارد.
ملیح شاید بر سوزنی نیاز آرد
که در مطایبت سوزنی بتر نبود
هوش مصنوعی: زیبایی ممکن است به چیزی نیاز داشته باشد که در کنار خوشبیانی، لباسی مناسب و زیبا پیدا کند، که در این حالت چیزی کمتر از زیبایی نیست.
وگر بتر بود اندر هجای او بمثل
جز از برای سر سهمناک خر نبود
هوش مصنوعی: اگر بدتر بود در توصیف او، مانند این نمیبود که جز برای سر سهمناک او چیزی نباشد.