شمارهٔ ۱۳ - در هجا
کلاخ پاره غاره نمی ماند
نان درست و پاره نمی یابد
با پاره می خوهد که عمل گیرد
جز . . . ن پاره پاره نمی یابد
از پاره پارگی بعری آمد
کوکبک پیر باره نمی یابد
در آب یافت لخلخه عنبر
اکنون کلوخ پاره نمی یابد
شغل چغانیان را بی باره
یکبار دود و باره نمی یابد
در چرخ همچو چرخ بچنگالان
می کاود و حباره نمی یابد
با هیچ سلف و روشنئی خانه اش
انگشترین باره نمی یابد
دی اطلس و قصبت بتنیدندی
امروز بر دو شاره نمی یابد
بارش طعان بدی و لعان اکنون
پیروزک و بشاره نمی یابد
بی خانمان مرحول کلک شد
حالی سر مناره نمی یابد
هم طالع ستاره نحس خود
در آسمان ستاره نمی یابد
گر بره ای ز مشگ فرود آرد
خر دره در غراره نمی یابد
قادر بود بدرنه و سیرانه
وان سرو درنه داره نمی یابد
راضی بود بخس کشی گلخن
خس مانده و گواره نمی یابد
خود را همی خوهد که برآویزد
انبوهی نظاره نمی یابد
خواهد که خویشتن بکشد لیکن
با دوستی کناره نمی یابد
کرد اختیار بر زدن گردن
گردن زن خباره نمی یابد
یارب بدست مرگ از این غمها
چاره اش دهی که چاره نمی یابد
شمارهٔ ۱۲ - در هجاء یاقوتی جولاهه: یاقوتی جولاهه بمرد و دو پسر ماندشمارهٔ ۱۴ - مطایبه: این خواجهزادگان که درین شهر و برزنند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کلاخ پاره غاره نمی ماند
نان درست و پاره نمی یابد
هوش مصنوعی: کلاخ در ادامه عمر خود بر روی غاره نمی ماند و کسی هم از نان درست و پاره نمیتواند پیدا کند.
با پاره می خوهد که عمل گیرد
جز . . . ن پاره پاره نمی یابد
هوش مصنوعی: با تکهای از چیزی میخواهد عملی انجام دهد، اما اگر آن تکه پاره باشد، نمیتواند به چیزی دست یابد.
از پاره پارگی بعری آمد
کوکبک پیر باره نمی یابد
هوش مصنوعی: از تکهتکه شدن و جدا شدن، ستارهای قدیمی به وجود میآید که دیگر نمیتواند بار خود را تحمل کند.
در آب یافت لخلخه عنبر
اکنون کلوخ پاره نمی یابد
هوش مصنوعی: در آب، بوی خوش عطر وجود دارد، اما اکنون دیگر سنگ ریزهای پیدا نمیشود.
شغل چغانیان را بی باره
یکبار دود و باره نمی یابد
هوش مصنوعی: شغل چغانیان به گونهای است که بدون کوشش و تلاش نمیتوان به دستاوردی دست پیدا کرد. یک بار تلاش کردن به تنهایی کافی نیست و باید به طور مداوم تلاش کرد تا نتیجه مطلوبی حاصل شود.
در چرخ همچو چرخ بچنگالان
می کاود و حباره نمی یابد
هوش مصنوعی: در زندگی، مانند چرخش یک چرخ، تلاش و کوشش میکنیم، اما به آسانی نمیتوانیم به هدف مورد نظر دست پیدا کنیم.
با هیچ سلف و روشنئی خانه اش
انگشترین باره نمی یابد
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند در خانهاش را با سلف و روشنایی باز کند.
دی اطلس و قصبت بتنیدندی
امروز بر دو شاره نمی یابد
هوش مصنوعی: امروز در دیار، کسی در دو راهی قرار گرفته و نمیتواند بین انتخابهایش تصمیم بگیرد.
بارش طعان بدی و لعان اکنون
پیروزک و بشاره نمی یابد
هوش مصنوعی: امروز طعنه و دشنام به اندازهای زیاد است که دیگر کسی نمیتواند پیروزی یا خبر خوشی ببیند.
بی خانمان مرحول کلک شد
حالی سر مناره نمی یابد
هوش مصنوعی: بیخانمان شدن باعث شد تا حالا حتی در اوج نیز سراغی از من نمیگیرد.
هم طالع ستاره نحس خود
در آسمان ستاره نمی یابد
هوش مصنوعی: سرنوشت شوم او در آسمان باعث میشود که نتواند ستارهای خوشبخت پیدا کند.
گر بره ای ز مشگ فرود آرد
خر دره در غراره نمی یابد
هوش مصنوعی: اگر برهای از مشگ بیفتد، خر نمیتواند در درهای عمیق به او دسترسی پیدا کند.
قادر بود بدرنه و سیرانه
وان سرو درنه داره نمی یابد
هوش مصنوعی: آن درختان بلند و سرسبز، با قد و قامت افراشته، به توانایی خود در سرسبزی و زیبایی مشهورند، اما هیچکس نمیتواند به آن عظمت دست یابد.
راضی بود بخس کشی گلخن
خس مانده و گواره نمی یابد
هوش مصنوعی: شخصی از وضعیت خود راضی است و به این نتیجه رسیده که در شرایطی که گلخن (محل گرم و راحت) او از خس و خاشاک پر شده، دیگر نمیتواند به دنبال امکانات و شرایط بهتر برود.
خود را همی خوهد که برآویزد
انبوهی نظاره نمی یابد
هوش مصنوعی: او میخواهد خود را از خدشهها و مشکلات دور کند، اما در میان این همه گرفتار، نمیتواند چیزی را به خوبی ببیند.
خواهد که خویشتن بکشد لیکن
با دوستی کناره نمی یابد
هوش مصنوعی: کسی میخواهد خود را نابود کند، اما از دوستی و ارتباط با دیگران فاصله نمیگیرد.
کرد اختیار بر زدن گردن
گردن زن خباره نمی یابد
هوش مصنوعی: کسی که تصمیم به قطع رابطه با یک زن میگیرد، نمیتواند از عواقب این تصمیم به سادگی بگذرد.
یارب بدست مرگ از این غمها
چاره اش دهی که چاره نمی یابد
هوش مصنوعی: خداوندا، از این دلتنگیها و غمها نجاتم بده که هیچ راه حلی برای آنها پیدا نمیکنم.