گنجور

شمارهٔ ۱۰ - در مدح رکن الدین محمود و مطایبه

امیر عالم سالار رکن دین محمود
که از سعادت چرخ است بخت تو مسعود
چو من ز نام و ز بخت تو یاد گیرم و فال
چو بخت و نام تو مسعود گردم و محمود
سخا وجود همه عالم ار شود معدوم
مرا چه باک بود چون سخای تو موجود
تو آن عطا ده بی منتی که سائل را
به عمر تو نبد از تو خلاف یک موعود
سخای حاتم طائی و معن شد بعدم
کف جواد تو تا آمد از عدم به وجود
ز شرم شمهٔ خلق تو بوی خوش ندهد
اگر بر آتش سوزان نهند عنبر و عود
به سان عنبر و عودم بر آتش از خجلت
بدان که دیرتر آیم به خدمت معهود
چرا نیایم و تقصیر را نخواهم و عذر
نه از در تو مرا کرد هیچکس مطرود
ترا به حق من آن همت است و آن شفقت
که هیچ والد را نیست در حق مولود
چرا به هزل و به جد از تو چیز درنخوهم
دهم به شاهد و شمع و شراب و نغمهٔ عود
بدین طریق که من از تو چیز درخواهم
ترا خوش آید و نبود سوال من مردود
عطای توست و سوال من اندر این گیتی
که چون شمار کنی هردواند نامعدود
بدان که پیش به ده سال من درین حضرت
چو شاه بودم و از شاهدان شهر جنود
عمود بازیکان داشتم معاجر کان
لقب شده همه را شاهد و مرا مشهود
هر آن گهی که عمود من آمدی به قیام
عمود بازیکان را بدی رکوع و سجود
مهی دو بار هزاران عمود بازیکان
همی به سیم تو حاصل شدی همه مقصود
کنون دو سال برآمد که سیم تو نرسید
عمود بازیکان رفته‌اند و مانده عمود
عمود بازی بی سیم هیچکس نکند
تو نیک دانی و نبود ز رأی تو مفقود
فرست سیم و پراکندگان من جمع آر
و یا عمود مرا جای کن به . . . ن حسود
در عبادت معبود تا نه بربندند
بقای عمر تو خواهم ز خالق معبود
بقا دهاد ترا کردگار چندانی
که در خواطر و اوهام ناید این محدود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امیر عالم سالار رکن دین محمود
که از سعادت چرخ است بخت تو مسعود
هوش مصنوعی: امیر عالم، سالار دین و پیشوای محمود، که بخت تو از نعمت‌های گردش آسمان خوشبخت است.
چو من ز نام و ز بخت تو یاد گیرم و فال
چو بخت و نام تو مسعود گردم و محمود
هوش مصنوعی: وقتی که من از نام و خوشبختی تو بیاموزم و پیشگویی کنم، مانند بخت و نام تو خوشکام و سعادتمند خواهم شد.
سخا وجود همه عالم ار شود معدوم
مرا چه باک بود چون سخای تو موجود
هوش مصنوعی: اگر تمام دنیا هم از بین برود، من نگران نمی‌شوم، چون سخاوت و generosity تو هنوز وجود دارد.
تو آن عطا ده بی منتی که سائل را
به عمر تو نبد از تو خلاف یک موعود
هوش مصنوعی: تو بخشنده‌ای که بدون هیچ‌گونه منتی عطا می‌کنی، به‌طوری که سائل هیچ‌گاه به‌خاطر عمر تو از تو چیزی نخواهد.
سخای حاتم طائی و معن شد بعدم
کف جواد تو تا آمد از عدم به وجود
هوش مصنوعی: سخاوت و generosity حاتم طایی و معن بعد از وجود تو در این دنیا محقق شد، چرا که وقتی تو از عدم به وجود آمدی، نشان دهندهٔ بالاترین بخشش و سخاوت بودی.
ز شرم شمهٔ خلق تو بوی خوش ندهد
اگر بر آتش سوزان نهند عنبر و عود
هوش مصنوعی: اگر بوی خوش عطر و بوی خوشی که از تو منتشر می‌شود، درست است که اگر به آتش بسوزند، عطرهای گرانبهایی چون عُنبر و عود هم نمی‌توانند عطری به اندازهٔ تو به مشام برسانند. این نشان می‌دهد که جمال و حضور تو، حتی از بهترین عطرها نیز فراتر و باارزش‌تر است.
به سان عنبر و عودم بر آتش از خجلت
بدان که دیرتر آیم به خدمت معهود
هوش مصنوعی: من همچون عنبر و عود در آتش می‌سوزم از خجالت، زیرا که دیرتر به خدمت مورد انتظارت می‌آیم.
چرا نیایم و تقصیر را نخواهم و عذر
نه از در تو مرا کرد هیچکس مطرود
هوش مصنوعی: چرا به درگاه تو نیایم در حالی که هیچکس نتوانسته تقصیر من را از من دور کند و عذرم را نگیرد؟
ترا به حق من آن همت است و آن شفقت
که هیچ والد را نیست در حق مولود
هوش مصنوعی: تو به حق، آن اراده و مهربانی را داری که هیچ پدر و مادری نسبت به فرزندشان ندارند.
چرا به هزل و به جد از تو چیز درنخوهم
دهم به شاهد و شمع و شراب و نغمهٔ عود
هوش مصنوعی: چرا از تو چیزی نمی‌خواهم، در حالی که می‌توانی شاهد، شمع، شراب و صدای عود را به من هدیه کنی؟
بدین طریق که من از تو چیز درخواهم
ترا خوش آید و نبود سوال من مردود
هوش مصنوعی: به همین روش که من از تو چیزی می‌خواهم، برایت خوشایند خواهد بود و سوال من هیچ‌گاه نادیده گرفته نخواهد شد.
عطای توست و سوال من اندر این گیتی
که چون شمار کنی هردواند نامعدود
هوش مصنوعی: هدیه و امتحان تو در این دنیا به قدری زیاد است که اگر بخواهی آنها را بشماری، هر دو نامتناهی به نظر می‌رسند.
بدان که پیش به ده سال من درین حضرت
چو شاه بودم و از شاهدان شهر جنود
هوش مصنوعی: بدان که سال من در این مکان همچون شاهی بوده که از شاهدان و ناظرین این شهر است.
عمود بازیکان داشتم معاجر کان
لقب شده همه را شاهد و مرا مشهود
هوش مصنوعی: من بازیکنی داشتم که هر کسی او را می‌شناخت و به عنوان دلیلی برای دیگران مورد توجه قرار گرفته بود، اما من خودم در این میان دیده نمی‌شدم.
هر آن گهی که عمود من آمدی به قیام
عمود بازیکان را بدی رکوع و سجود
هوش مصنوعی: هر زمانی که تو به عنوان قائم و محور زندگی‌ام وارد می‌شوی، دیگر نیازی به عبادت و خضوع و خشوع نیست.
مهی دو بار هزاران عمود بازیکان
همی به سیم تو حاصل شدی همه مقصود
هوش مصنوعی: ماه دو بار هزاران تیرک را شبیه خود کرده، تو با این تلاش به هدف و مقصود خود رسیدی.
کنون دو سال برآمد که سیم تو نرسید
عمود بازیکان رفته‌اند و مانده عمود
هوش مصنوعی: اکنون دو سال گذشته است و هنوز خبری از تو نیست. در حالی که دیگران رفته‌اند و من همچنان منتظر مانده‌ام.
عمود بازی بی سیم هیچکس نکند
تو نیک دانی و نبود ز رأی تو مفقود
هوش مصنوعی: هیچ کس در بازی بی‌سیم به خوبی تو عمل نمی‌کند، تو به خوبی می‌دانی و رأی تو برای دیگران گم نشده است.
فرست سیم و پراکندگان من جمع آر
و یا عمود مرا جای کن به . . . ن حسود
هوش مصنوعی: بیا سیم و نوارهای پراکنده‌ام را جمع کن و یا اینکه مرا بر روی زمین حسودان قرار بده.
در عبادت معبود تا نه بربندند
بقای عمر تو خواهم ز خالق معبود
هوش مصنوعی: در عبادت پروردگار، زمانی که توجه به دیگری معطوف نشود، من از آفریدگار درخواست می‌کنم که عمر تو را طولانی کند.
بقا دهاد ترا کردگار چندانی
که در خواطر و اوهام ناید این محدود
هوش مصنوعی: خداوند به تو زندگی طولانی و ماندگاری عطا کند که هیچ تصوری از آن در خیال و اندیشه ناید.