شمارهٔ ۱۹ - شهاب الدین مؤید
شهاب دین موید که بر سپهر هنر
بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش
بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو
که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش
عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک
چو خاطر تو شود تیز کام و نظم اندیش
بنوک خامه و زنبور خانه خاطر
گهی چشانی نوش و گهی خوزانی نیش
چو دستخط خطابخش تو بزیبائی
کدام جعد مسلسل کدام زلف نخیش
توانگری بکمال از نصاب فضل و هنر
توانگران هنرپیشه پیش تو درویش
بمن که سوزنیم گرچه کم نیم از سیر
بفضل بر، نظری کن بچشم همت خویش
ضرورتستکه بیگانه خویش خواهم کرد
بدینطریق که بیگانه میپرستم و خویش
سروش دادم تلقین که خواهم از تو عطا
سروش اگر نبدی کان سور بود سریش
ز حال و کار پریشان خود بمجلس تو
گشاده کردم سرو گشاده شد سر ریش
بجود و فضل تو از دیگران ستوده تری
چنانکه جود ز بخل و چنانکه دین از کیش
ز کیش کدیه کشیدم سهام و بر تو گشاد
هدف ز جود تو خواهد یکی مصحف کیش
شمارهٔ ۱۸ - خروس: یکی خروس، بمنقار دانه می آردشمارهٔ ۲۰ - رمضان آمد: رمضان آمد و هر روزه گشائی بر بام
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهاب دین موید که بر سپهر هنر
بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش
هوش مصنوعی: شهابالدین موید بیان میکند که بر آسمان هنر، نوری وجود دارد که از خورشید و ماه بیشتر است.
بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو
که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش
هوش مصنوعی: طبیعت تو به قدری زیبا و روشن است که مانند آفتاب و ماه تابش میافکند؛ به طوری که آفتاب را میخواهی و ماه را دوست داری.
عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک
چو خاطر تو شود تیز کام و نظم اندیش
هوش مصنوعی: عطارد به خاطر تو در آسمان به دیگران حسادت میکند و وقتی به یاد تو میافتد، هوش و ذکاوتش بیشتر میشود و به نظم و ترتیب فکر میکند.
بنوک خامه و زنبور خانه خاطر
گهی چشانی نوش و گهی خوزانی نیش
هوش مصنوعی: با نوک قلم و زنبور عسل، گاهی شیرینی را تجربه میکنی و گاهی هم تلخی را.
چو دستخط خطابخش تو بزیبائی
کدام جعد مسلسل کدام زلف نخیش
هوش مصنوعی: چطور میتوان زیبایی دستخطی را که معجزهگرانه و خاص توست، با چه پیچی از موها یا کدام گیسوی پیچیدهای مقایسه کرد؟
توانگری بکمال از نصاب فضل و هنر
توانگران هنرپیشه پیش تو درویش
هوش مصنوعی: ثروت واقعی در کمال و فضیلت نهفته است و توانگران زیبایی هنر را به نمایش میگذارند، در حالی که درویشها به سادگی در کنار آنها قرار دارند.
بمن که سوزنیم گرچه کم نیم از سیر
بفضل بر، نظری کن بچشم همت خویش
هوش مصنوعی: به من که با وجود کم بودن، همچنان در عشق میسوزم نگاهی بینداز و با چشمان بلندهمتی خود به من توجه کن.
ضرورتستکه بیگانه خویش خواهم کرد
بدینطریق که بیگانه میپرستم و خویش
هوش مصنوعی: برای آنکه به درک بهتری از خود برسم، باید به دیگران توجه کنم و با محبت به آنها روی آورم، تا بتوانم هویت واقعی خود را بهتر بشناسم.
سروش دادم تلقین که خواهم از تو عطا
سروش اگر نبدی کان سور بود سریش
هوش مصنوعی: من با دل و جان از تو خواهان لطف و بخشش هستم، و اگر تو نباشی، این دلی که به تو امید دارد، بیفایده و بیسرانجام خواهد بود.
ز حال و کار پریشان خود بمجلس تو
گشاده کردم سرو گشاده شد سر ریش
هوش مصنوعی: از وضعیت و مشکلات آشفتهام در جمع تو سخن گفتم و با این بیان، دل و روح خود را آزاد کردم. به طوری که با این گفتگو، بار سنگین غم و اندوه به گونهای برطرف شد که احساس سبکی و راحتی میکنم.
بجود و فضل تو از دیگران ستوده تری
چنانکه جود ز بخل و چنانکه دین از کیش
هوش مصنوعی: وجود و بخشش تو به قدری ستودنی است که از دیگران برتر به نظر میرسی، مانند اینکه بخشش از بخل و دین از آیین متمایز است.
ز کیش کدیه کشیدم سهام و بر تو گشاد
هدف ز جود تو خواهد یکی مصحف کیش
هوش مصنوعی: از دین کدیه نصیبی بردم و بر تو هدفم را گشودم، و از بخشش تو یکی کتاب مقدس از دین خواهش میکند.