شمارهٔ ۱۳ - مدیح تو
ای خاطرم از نور مدیح تو منور
جز مدح تو در فکرت من نیست مصور
از خلق تو هرگه بزبان آرم لفظی
چون خلق تو گردد دم از آن لفظ معطر
خورشید سپهر کرم وجود و سخائی
نور تو در آینده ز هر روزن و هر در
بیش از عدد ذره فشاندی و فشانی
دینار و درم بر سر هر خادم و چاکر
هر خادم و چاکر که چو من نزد تو آید
یابد ز تو تشریف مهنا و مکرر
از دست تو ای دست تو از چرخ زبردست
وز خط تو ای خط تو فرمانده کشور
بردم سوی محمود عمید اکرمه الله
گفتم که بده آنچه در اینجاست محرر
صد بوسه بران خط ز دو گفتا که درینجاست
سیصد درم عدل ز سلطان مقرر
امروز نمیدارم فردا برسانم
گر بایدم افزود ان سیصد دیگر
باری بجز این نیست که فردا برسانم
هر روز همین گوید زان لفظ چو شکر
در شهر توئی داور و من میخوهم آورد
فردا برسانم را امروز بداور
از وی طلبم با تو یا نزوی و نز تو
یا هم ز وی و هم ز تو، بر چیست مقرر
فرمان تو بر بنده روانست و روان باد
بر خلق همه روی زمین تا گه محشر
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خاطرم از نور مدیح تو منور
جز مدح تو در فکرت من نیست مصور
هوش مصنوعی: ای یاد تو همچون نوری در دل من میدرخشد و جز ستایش تو، در ذهنم هیچ چیز دیگری تصویر نشده است.
از خلق تو هرگه بزبان آرم لفظی
چون خلق تو گردد دم از آن لفظ معطر
هوش مصنوعی: هر بار که بخواهم از زیباییهای تو حرف بزنم، کلماتم به قدری شگفتانگیز و معطر میشوند که خودشان شبیه به خود تو میگردند.
خورشید سپهر کرم وجود و سخائی
نور تو در آینده ز هر روزن و هر در
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان نماد بزرگی و مهربانی تو است و نور تو آینده را از هر پنجره و هر در، روشن خواهد کرد.
بیش از عدد ذره فشاندی و فشانی
دینار و درم بر سر هر خادم و چاکر
هوش مصنوعی: بیشتر از تعداد ذرات، دینار و درم به هر خدمتکار و نوکر خود اعطا کردهای و میکنی.
هر خادم و چاکر که چو من نزد تو آید
یابد ز تو تشریف مهنا و مکرر
هوش مصنوعی: هر خدمتگزار و چاکری که مانند من به حضور تو بیاید، از تو احترام و محبت میگیرد و بارها این را تجربه خواهد کرد.
از دست تو ای دست تو از چرخ زبردست
وز خط تو ای خط تو فرمانده کشور
هوش مصنوعی: ای دست تو که از چرخ روزگار ماهرتر است، و ای خط تو که فرمانروای سرزمینهاست.
بردم سوی محمود عمید اکرمه الله
گفتم که بده آنچه در اینجاست محرر
هوش مصنوعی: به سوی محمود عمید، که خداوند او را گرامی بدارد، رفتم و از او خواستم که آنچه در این مکان موجود است، به من بدهد.
صد بوسه بران خط ز دو گفتا که درینجاست
سیصد درم عدل ز سلطان مقرر
هوش مصنوعی: صد بوسه بر این خط افتاده است، دو نفری که در اینجا هستند میگویند که در این مکان سیصد درم به عنوان عدل و انصاف از سوی سلطان تعیین شده است.
امروز نمیدارم فردا برسانم
گر بایدم افزود ان سیصد دیگر
هوش مصنوعی: امروز نمیدانم که آیا فردا میتوانم آن را برسانم یا نه، اگر لازم باشد، باید سیصد مورد دیگر را هم اضافه کنم.
باری بجز این نیست که فردا برسانم
هر روز همین گوید زان لفظ چو شکر
هوش مصنوعی: فقط میتوانم این را بگویم که فردا باید به تو برسانم که هر روز همین را میگوید، مانند کلامی شیرین و دلنشین.
در شهر توئی داور و من میخوهم آورد
فردا برسانم را امروز بداور
هوش مصنوعی: در شهر تو، تو قضاوت کنندهای و من میخواهم که فردا را امروز به تو برسانم.
از وی طلبم با تو یا نزوی و نز تو
یا هم ز وی و هم ز تو، بر چیست مقرر
هوش مصنوعی: از او میخواهم که با تو باشد یا بدون تو، یا هم از او باشد و هم از تو، پس این تصمیم چیست و چگونه باید باشد؟
فرمان تو بر بنده روانست و روان باد
بر خلق همه روی زمین تا گه محشر
هوش مصنوعی: فرمان تو بر بنده جاری است و این فرمان به همه مردم روی زمین نیز اثر دارد تا روز قیامت.