شمارهٔ ۲۶ - زلفک تو
چرا کند بسر زلفک تو گل سپری
چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری
ز بوی زلف تو و رنگ و بوی گل پسرا
شگفت نیست که گردند مشک و گل سپری
گل رخ تو ندانم چرا همی سازد
بگرد ماه بر از مشک ناب حلقه گری
که تا به بینم زلف تو و بگریم زه
بدین شکنج پذیری بد است و حلقه وری
چه وقت بوسه دهم بر گل دو عارض تو
گرفته حلقه زلف تو لاله برگ طری
مرا چه زهره و یارای این سخن باشد
گزاف لافی گفتم بدین گشاده دری
چرا پسند ندارم ز لعب زلف و رخت
غزل سرائی بر هر دوان بلفظ دری
ز بس عزیزی و بی باکی ای پسر گویم
بجان بنده یا بجان بنده دری
هزار بار بگویم که راز عشق ترا
نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری
چو بیدلان بسر کار خویش باز روم
چو ناگهان بسر کوی بنده درگذری
فراق تو اسفا گوی کرد خلفی را
بدانسبب که ز یوسف بسی تو خوبتری
بلا و فتنه و بیداد تو گرفت جهان
پس ای پسر تو ستمکاره چرا عمری
شمارهٔ ۲۵ - ای پسر: ای پسری کان دو زلف بر زده داریشمارهٔ ۲۷ - دو نرگس او: بسم ز نرگس سیراب و لاله خودروی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چرا کند بسر زلفک تو گل سپری
چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری
هوش مصنوعی: چرا باید سر زلف تو مانند سپری باشد، در حالی که باید در برابر باد از گل سپر استفاده کند؟
ز بوی زلف تو و رنگ و بوی گل پسرا
شگفت نیست که گردند مشک و گل سپری
هوش مصنوعی: از عطر و زیبایی موی تو و گل، عجیب نیست که مشک و گل به عنوان زینت و تزیین به کار روند.
گل رخ تو ندانم چرا همی سازد
بگرد ماه بر از مشک ناب حلقه گری
هوش مصنوعی: چرا گل رخسارت به دور ماه میچرخد و با عطر خوش مشک، حلقهای زیبا میسازد؟
که تا به بینم زلف تو و بگریم زه
بدین شکنج پذیری بد است و حلقه وری
هوش مصنوعی: بگذار تا من زلف تو را ببینم و اشک بریزم، چرا که تحمل این همه پیچیدگی و زیبایی بد نیست و حلقههای عشق را پذیرفتن بهتر است.
چه وقت بوسه دهم بر گل دو عارض تو
گرفته حلقه زلف تو لاله برگ طری
هوش مصنوعی: زمانی که بر چهره زیبایت بوسه بزنم، در حالی که حلقههای زلفت مانند گلهای لاله در دور چهرهات پیچیده است.
مرا چه زهره و یارای این سخن باشد
گزاف لافی گفتم بدین گشاده دری
هوش مصنوعی: من چه جرات و قدرتی دارم که این حرفها را بزنم، فقط به صورت بیهوده و از روی ادعا صحبت کردم.
چرا پسند ندارم ز لعب زلف و رخت
غزل سرائی بر هر دوان بلفظ دری
هوش مصنوعی: چرا از زیبایی و جذابیت زلف و لباس تو لذت نمیبرم، در حالی که شعر گفتن به زبان فارسی برای هر کسی خوشایند است؟
ز بس عزیزی و بی باکی ای پسر گویم
بجان بنده یا بجان بنده دری
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو خیلی عزیز و شجاع هستی، میگویم به جان خودم یا به جان خودت.
هزار بار بگویم که راز عشق ترا
نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری
هوش مصنوعی: هر چند هزار بار بگویم که راز عشق تو را در دل نگه دارم، اما نمیتوانم که بیپروا و بدون حجاب سخن نگوییم.
چو بیدلان بسر کار خویش باز روم
چو ناگهان بسر کوی بنده درگذری
هوش مصنوعی: من چون بیدلان در پی کار خود میروم، ناگاه از کناره راه به سوی محلی که بندهای در آن است، عبور میکنم.
فراق تو اسفا گوی کرد خلفی را
بدانسبب که ز یوسف بسی تو خوبتری
هوش مصنوعی: دوری تو موجب تأسف است و این را فرزند آگاه کرد، چون تو به مراتب از یوسف زیباتری.
بلا و فتنه و بیداد تو گرفت جهان
پس ای پسر تو ستمکاره چرا عمری
هوش مصنوعی: تکدر و مشکل و ظلم تو دنیا را فرا گرفته است. پسر، چرا تو سالهاست ستم میکنی؟