گنجور

شمارهٔ ۲۵ - ای پسر

ای پسری کان دو زلف بر زده داری
وآتش رویت به زلف در زده داری
سرزده زلف تا بعشق رخ خویش
سرزده ما را بزلف سرزده داری
سرزده عشق من از نسیم دو زلفت
تا که سر زلف ای پسر زده داری
تیرگی از زلف و روشنائی از روی
بر زبر صبح شام برزده داری
رایت خوبی چو برفرازی و رخسار
از بر خورشید زده داری
بارگه عسکریست دولت شیرینت
بر صدف درو بر شکر زده داری
تیر مژه ات را چنانکه بر دل تنها
بر تن و بر جان و بر جگر زده داری
از دو لب ارغوان و لاله ز عشقت
بر دو رخ من سرای سرزده داری
دو رخ چون آذر تو یکنظرم برد
سر ز گریبان ناز بر زده داری
من در خدمت ز دستم و نتوان گفت
جز در خدمت کدام در زده داری
بنده پذیری کن و مگوی بجانت
رو که جز این در دگر زده داری

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پسری کان دو زلف بر زده داری
وآتش رویت به زلف در زده داری
هوش مصنوعی: ای پسر، تو که دو زلف زیبا را بر روی خود آراسته‌ای و آتش چهره‌ات به زلف‌هایت شعله‌ور است.
سرزده زلف تا بعشق رخ خویش
سرزده ما را بزلف سرزده داری
هوش مصنوعی: زلفی که به طور ناگهانی به سمت عشق و چهره‌اش فرستاده می‌شود، نشان از این دارد که تو نیز به طور غیرمنتظره‌ای ما را به زلف خود جلب کرده‌ای.
سرزده عشق من از نسیم دو زلفت
تا که سر زلف ای پسر زده داری
هوش مصنوعی: عشق من به خاطر نسیم دو لبت به اوج رسیده و تا جایی پیش رفته که سر زلفت را در بر دارد.
تیرگی از زلف و روشنائی از روی
بر زبر صبح شام برزده داری
هوش مصنوعی: تاریکی به خاطر موهای معشوق و روشنی به خاطر چهره‌اش است. تو این تضاد را در صبح و شب حس می‌کنی.
رایت خوبی چو برفرازی و رخسار
از بر خورشید زده داری
هوش مصنوعی: وقتی که تو به اوج می‌رسی، زیبایی‌ات مانند برف درخشنده است و چهره‌ات نورانی و تابناک مانند آفتاب می‌باشد.
بارگه عسکریست دولت شیرینت
بر صدف درو بر شکر زده داری
هوش مصنوعی: محل حکومت و جایگاه باعظمت تو مانند مروارید در صدف است و خوشی و خوشبختی تو همچون شکر در آن قرار دارد.
تیر مژه ات را چنانکه بر دل تنها
بر تن و بر جان و بر جگر زده داری
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را طوری به من خیره کرده‌ای که همانند تیر، به قلب و وجودم نفوذ کرده و آسیب می‌زند.
از دو لب ارغوان و لاله ز عشقت
بر دو رخ من سرای سرزده داری
هوش مصنوعی: عشق تو بر چهره‌ام با جلوه‌ای از دو لب قرمز و زیبا مانند گل ارغوان و لاله نمایان است.
دو رخ چون آذر تو یکنظرم برد
سر ز گریبان ناز بر زده داری
هوش مصنوعی: دو چهره تو همچون آتش در نظر من می‌درخشد و از گریبان نازت سر برآورده‌ای.
من در خدمت ز دستم و نتوان گفت
جز در خدمت کدام در زده داری
هوش مصنوعی: من در حال خدمت هستم و نمی‌توانم جز به آن کسی که در خانه‌اش زدم، چیزی بگویم.
بنده پذیری کن و مگوی بجانت
رو که جز این در دگر زده داری
هوش مصنوعی: بنده‌وار برخورد کن و راجع به آنچه در درونت می‌گذرد صحبت نکن، زیرا غیر از این، در مقام دیگری قرار نداری.