گنجور

شمارهٔ ۲۱ - فریاد از جور تو

ای نگار از حد گذشت این فتنه و بیداد تو
کی توان فریاد کرد از جور بی بنیاد تو
فتنه و بیداد کن جانا که بر تو فتنه ام
همچو بر تو فتنه ام بر فتنه و بیداد تو
تا تو ایدلبر بشادی زی کله دوزی شدی
خود کلاه مغ نداند دو تن استاد تو
گر من از چشم تو خواهم دور شد یک چشم زد
چشم من باد آژده از سوزن پولاد تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نگار از حد گذشت این فتنه و بیداد تو
کی توان فریاد کرد از جور بی بنیاد تو
هوش مصنوعی: ای محبوب، شدت فتنه و ظلم تو فراتر از هر حد و اندازه‌ای است، چگونه می‌توان از ستم بی‌اساس تو فریاد زد؟
فتنه و بیداد کن جانا که بر تو فتنه ام
همچو بر تو فتنه ام بر فتنه و بیداد تو
هوش مصنوعی: عزیزم، تو باعث تحریک و آشفتگی من هستی، همانطور که خودت در وجود من آشفتگی و اضطراب می‌افزایی.
تا تو ایدلبر بشادی زی کله دوزی شدی
خود کلاه مغ نداند دو تن استاد تو
هوش مصنوعی: به هنگامی که تو به خوشحالی به دیدار یار می‌روی، خودت را از مشکلات و زحمت‌ها دور کن. دو نفر از بهترین معلمان، راهنمایی‌های تو را به خوبی درک نمی‌کنند.
گر من از چشم تو خواهم دور شد یک چشم زد
چشم من باد آژده از سوزن پولاد تو
هوش مصنوعی: اگر من از نگاه تو فاصله بگیرم، کافی است که یک نگاه کنی تا چشمانم به خاطر تیرگی و درد جدایی از تو، همچون سوزنی تیز و سخت، بیفتد.