شمارهٔ ۱۶ - لاله رخ
تا بسته ام بدان دو رخ لاله فام دل
مانند لاله سوخته دارم مدام دل
گشت از طپانچه لاله رخ من رخام رنگ
در عشق روی لاله رخان رخام دل
دانه است و دام خال و خم زلف آن صنم
من سال و ماه بسته بدان دان و دام دل
تا دیده لحظه لحظه بدان بت نگاه کرد
نوشید باده غم او جام جام دل
چون دید رنج فاقه بدل بر خلال کرد
بر دیده کرد خواب و غنودن حرام دل
در هجر آن ز دیده و دل دوستر مرا
بیخواب گشت دیده و ناشاد کام دل
جز بر وصال دوست نخواهند یافتن
خواب تمام دیده و شادی تمام دل
از من چو یار عزم سفر کرد پیش ازو
بر بست بار رحلت و برداشت کام دل
هر منزلی که دوست در آنجا نزول کرد
آمد به پیش و کرد بدو بر سلام دل
با دل چگونه پخته شود کار خام من
صد گونه کار پخته من کرد خام دل
گوئی مرا که صبر کن و دل بجای دار
آخر چگونه صبر کنم با کدام دل
شمارهٔ ۱۵ - چون گل نوروز: مشکین کله بر گل نهی ای ماه کله دوزشمارهٔ ۱۷ - روی تو: ای رنگ خواسته ز لبان تو فام لعل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا بسته ام بدان دو رخ لاله فام دل
مانند لاله سوخته دارم مدام دل
هوش مصنوعی: برای محبوبی که چهرهاش به رنگ لاله است، همیشه دلم مانند لالهای سوخته و افسرده است.
گشت از طپانچه لاله رخ من رخام رنگ
در عشق روی لاله رخان رخام دل
هوش مصنوعی: به خاطر ضربهای که از طپانچه بر چهرهام آمده، رنگ رخام به من نسبت میدهند. در عشق، چهرهام مانند گل لاله است و دل من نیز به زیبایی رخام میماند.
دانه است و دام خال و خم زلف آن صنم
من سال و ماه بسته بدان دان و دام دل
هوش مصنوعی: دانهای است که به دام گرفتار شده و خال و خم زلف آن محبوب، دلی را میگیرد که سالها و ماهها به آن دانه و دام وابسته شده است.
تا دیده لحظه لحظه بدان بت نگاه کرد
نوشید باده غم او جام جام دل
هوش مصنوعی: هر بار که چشم به آن معشوق میاندازم، از غم عشق او به آرامی مینوشم و دلهای خود را یکی پس از دیگری پر از این احساس میکنم.
چون دید رنج فاقه بدل بر خلال کرد
بر دیده کرد خواب و غنودن حرام دل
هوش مصنوعی: وقتی رنج و فقر را دید، تصمیم گرفت که خواب و استراحت را بر خود حرام کند و بر چشمانش نظارتی سخت بگمارد.
در هجر آن ز دیده و دل دوستر مرا
بیخواب گشت دیده و ناشاد کام دل
هوش مصنوعی: در غیبت آن محبوب، هم چشمانم محروم از خواب شده و هم دلخوشیام از بین رفته است.
جز بر وصال دوست نخواهند یافتن
خواب تمام دیده و شادی تمام دل
هوش مصنوعی: تنها در کنار دوست میتوان آرامش حقیقی و شادی کامل را یافت؛ خواب چشم و شادی دل بدون وصال او بیمعناست.
از من چو یار عزم سفر کرد پیش ازو
بر بست بار رحلت و برداشت کام دل
هوش مصنوعی: وقتی که محبوب من تصمیم به سفر گرفت، پیش از آنکه او حرکت کند، من بار سفر را بستم و آماده شدم تا به آرزوهایم برسم.
هر منزلی که دوست در آنجا نزول کرد
آمد به پیش و کرد بدو بر سلام دل
هوش مصنوعی: هر جایی که دوست تصمیم به ماندن گرفت، من به سوی او آمدم و با تمام دل به او سلام کردم.
با دل چگونه پخته شود کار خام من
صد گونه کار پخته من کرد خام دل
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم کار ناپختهام را با دل خود سامان دهم، در حالی که دل نادانم بارها کارهای پخته انجام داده است؟
گوئی مرا که صبر کن و دل بجای دار
آخر چگونه صبر کنم با کدام دل
هوش مصنوعی: گویی به من میگویی صبر کن و قلبی داشته باش، اما چطور میتوانم صبر کنم و با کدام دل این کار را انجام دهم؟