شمارهٔ ۱۱ - لذت عشق
عمرم افزونی گرفت از لذت عشق عمر
لذت عشق عمر عمر مرا نارد بسر
بسر خواهد شدن عمر من اندر عشق تو
هم بسر باز آرم از عشق عمر عمری دگر
بر رخ چون جنتش کردم نگاهی در زمان
از لب چون کوثرش بوسه مزیدم چون شکر
گفتم ای شیرین پسر گویند در جنات عدن
بر لب کوثر عمر ساقی دهد صبح آبخور
بر لب کوثر عمر ساقی بود آنجا چو هست
بر لب تو کوثر اینجا طرفه کاری ای پسر
با بناگوش و لب و زلف سیاه و خال او
عشقبازیرا بدانم داد چون دید ظفر
گفتم ایجان پدر دانی پدر داری بگفت
چون عمر باشم چه خواهی تا نباشم دادگر
عشقبازی با عمر بازی همی پنداشتم
بود باری بازئی با جان و کاری با خطر
عهد با عشق عمر چونان ببستم من ولی
عشقبازیهای پیشش را هبا کرد و هدر
جز عمر معشوق اگر گیرم نیم چون رافضی
خارج از ممدوح جز سید حسین بن عمر
شمارهٔ ۱۰ - عشق و بهار: عشق و بهار و فرقت یار و تن نزارشمارهٔ ۱۲ - خط نگار من: خط نگار ترک من چون طوق قمری بر قمر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.