گنجور

شمارهٔ ۹۵ - خطاب به خود

تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ
بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ
بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما
علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ
رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما
آخر چه کارزار کند با پلنگ رنگ
کبر پلنگ در سر ما و عجب مدار
کز کبر پایمال شود پیکر پلنگ
یکباره شوخ دیده و بی شرم گشته ایم
پس نام کرده خود را قلاش و شوخ و شنگ
اصرار کرده بر گنه خود بسر و جهر
نی شرم از صغیره و نی از کبیره ننگ
پرهیز نیست در دل ما جایگیر جز
جائی که باخسان بسگالیم نرد ننگ
در پله ترازوی اعمال عمر ماست
طاعات دانه دانه و عصیان بتنگ تنگ
میدان فراخ یافته ایم و دلیروار
بر مرکب هوی و هوس بسته تنگ تنگ
با آنکه جنگ باید پذیرفته ایم صلح
با آنکه صلح باید آشفته ایم جنگ
پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زلف
در چنگ جام باده و در گوش بانگ چنگ
چنگ اجل گرفته گریبان عمر ما
ما خوش گرفته دامن آز و امل بچنگ
آیینه خدای شناسی دلست و حق
ز آیینه خدای شناسی زدوده زنگ
ما باده چو زنگ بر آیینه ریخته
و آیینه زنگ بر زده از باده چو زنگ
رومی زخان ما را در فسق و در فجور
زنگی گرفت و باز به رومی سپرده زنگ
ای کردگار دوزخ تفتیده ترا
از آدمی و سنگ بود هیزم و ز زنگ
ما از شمار آدمیانیم سنگ دل
از معصیت توانگر و از طاعتیم دنگ
آونگ دوزخیم بزنجیر معصیت
دوزخ نهنگ و باز گنه لقمه نهنگ
ما را بهوش و هنگ زدوزخ نجات نیست
وز سهم آن نهنگ نه هوش استمان نه هنگ
دنیا قمارخانه دیو است و اندر او
ما منکیاگران و اجل نقش بین منگ
ایمان کلید جنت و در بی مدنگ نی
دندانه نیاز گشاینده مدنگ
جای درنگ ماست بدوزخ ز عدل تو
وز فضل و رحمت تو بخلد برین درنگ
دریای فضل و رحمت تو موج میزند
نبود روا سفینه امید ما بکنگ
ما را بهشت تست بکار و بکار نیست
سر بر زدن ز خاک بهار و بهشت کنگ
در کام ما حلاوت شهد شهادتست
در مهد بسته انه بدین پود و تار رنگ
در عمر خویش بر تو نیاورده ایم شرک
ای بی شریک شهد و شهادت مکن شرنگ
در ملک تو پسنده نکردند بندگی
نمرود پشه خورده و فرعون پیس و لنگ
ما بندگان و کوس خدائی همیزنیم
آگاه نی که کوس خدائیست پا به سنگ
نمرود بر گذشت بپرواز کرکسان
آنجا که بیش از آن نپرد کرکس و کلنگ
از بیم چرخ خویش پرانید بر هوا
با کرکسان چرخ پر کرکس و خدنگ
پیکان آن خدنگ بخون راه داده اند
شد شاد و رسته شد زغریو و غم و غرنگ
فرعون شوم خر کس بازار خربزه
بر اسب جهل و فتنه فرو بسته تنگ تنگ
شد میر رود نیل چو در نیل غرق شد
خاشاک وار بر سر آب آمد آن خشنگ
بی آدرنگ باشد مر لنگ را عصا
فرعون لنگ را ز عصا آمد آدرنگ
با آن دو گنده مغز بود حشر آنکسی
کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ
ای سوزنی بر اسب انابت سوار شو
بستان ز دست دیو فریبنده پالهنگ
ایمن مباش تا دم آخر ز دست دیو
تا دیو دین ز تو نستاند بشالهنگ
بیت المقدس است دل تو بنور دین
وه تا نه خوک خانه کند کافر فرنگ
هفتاد ساله گشتی توحید و زهد کو
کم ژاژخای پیش مدو چون خران غنگ
بی یاد حق مباش که بی یاد کرد حق
نزدیک اهل و عقل چه مردم چه استرنگ
در راه دین حدیث درشت و درست گوی
مفروش دین بچربک و سالوس و ریو و رنگ

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ
بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ
هوش مصنوعی: ما تا کی باید در دام روزگار باشیم و زیبایی‌های ظاهری دنیا را در خانه‌ای که به عبادت و طاعت اختصاص داده‌ایم، بی‌مقدار کنیم؟
بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما
علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ
هوش مصنوعی: ما عادت کرده‌ایم که بر ظرف شفاف آب (آبگینه) سنگ بزنیم و دلیل کارمان را بر آسمان، به خاطر زنگ‌زده بودن آبگینه به تصویر کشیده‌ایم.
رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما
آخر چه کارزار کند با پلنگ رنگ
هوش مصنوعی: ما دارای رنگ و شکل متفاوتی هستیم و به این خاطر با پلنگ اجل می‌جنگیم. در نهایت، سرنوشت ما با پلنگ رنگی چه نوع جنگی خواهد داشت؟
کبر پلنگ در سر ما و عجب مدار
کز کبر پایمال شود پیکر پلنگ
هوش مصنوعی: به راحتی به خود می بالیم و در خود فخر می کنیم، اما باید مراقب باشیم که این خودبزرگ بینی ممکن است ما را به ورطه ای بیندازد که به آرامش و زیبایی واقعی خود آسیب بزنیم.
یکباره شوخ دیده و بی شرم گشته ایم
پس نام کرده خود را قلاش و شوخ و شنگ
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی سرزنده و بی‌پروایی کرده‌ایم و به همین خاطر خود را با نام‌های شاد و شوخ و بی‌قید معرفی می‌کنیم.
اصرار کرده بر گنه خود بسر و جهر
نی شرم از صغیره و نی از کبیره ننگ
هوش مصنوعی: این شعر به فردی اشاره دارد که با وجود دانستن گناهکار بودنش، همچنان بر گناهانش اصرار می‌ورزد و از آن‌ها شرم نمی‌کند. او نه از گناهان کوچک و نه از گناهان بزرگ احساس شرمندگی نمی‌کند و این امر را ننگین می‌داند.
پرهیز نیست در دل ما جایگیر جز
جائی که باخسان بسگالیم نرد ننگ
هوش مصنوعی: در دل ما جایی برای پرهیز وجود ندارد، به جز جایی که با باخسان بازی ننگین کنیم.
در پله ترازوی اعمال عمر ماست
طاعات دانه دانه و عصیان بتنگ تنگ
هوش مصنوعی: اعمال و کارهای ما در زندگی شبیه به پله‌های یک ترازو هستند. هر عمل نیک به‌طور جداگانه وزنی دارد و گناهان نیز به‌همین صورت بر معادله تأثیر می‌گذارند.
میدان فراخ یافته ایم و دلیروار
بر مرکب هوی و هوس بسته تنگ تنگ
هوش مصنوعی: ما در میدان وسیعی قرار گرفته‌ایم و با شجاعت بر مرکب آرزوها و خواسته‌ها سوار شده‌ایم.
با آنکه جنگ باید پذیرفته ایم صلح
با آنکه صلح باید آشفته ایم جنگ
هوش مصنوعی: با اینکه باید جنگ را بپذیریم، اما در عین حال صلح را انتخاب کرده‌ایم و با اینکه باید در آرامش باشیم، هنوز در درگیری و اضطراب به سر می‌بریم.
پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زلف
در چنگ جام باده و در گوش بانگ چنگ
هوش مصنوعی: پیران به دنبال موسیقی و لذت هستند و جوانان در جستجوی زیبایی و جذابیت. آنها در حال نوشیدن شراب و گوش فرادادن به صدای چنگ هستند.
چنگ اجل گرفته گریبان عمر ما
ما خوش گرفته دامن آز و امل بچنگ
هوش مصنوعی: زمانه در حال دزدیدن و پایان دادن به عمر ماست، اما ما با داشتن آرزوها و آمال، در تلاش برای فرار از این دستگیری هستیم.
آیینه خدای شناسی دلست و حق
ز آیینه خدای شناسی زدوده زنگ
هوش مصنوعی: آیینه نمایانگر شناخت خداوند در دل انسان است و حق از این آیینه پاک و بدون کدورت و زنگار است.
ما باده چو زنگ بر آیینه ریخته
و آیینه زنگ بر زده از باده چو زنگ
هوش مصنوعی: ما نوشیدنی را شبیه زنگ بر روی آینه ریخته‌ایم و آینه نیز به خاطر آن نوشیدنی، زنگار گرفته است.
رومی زخان ما را در فسق و در فجور
زنگی گرفت و باز به رومی سپرده زنگ
هوش مصنوعی: رومی از طریق ما به فساد و آلودگی دست یافت و دوباره این آلودگی را به رومیان سپرد.
ای کردگار دوزخ تفتیده ترا
از آدمی و سنگ بود هیزم و ز زنگ
هوش مصنوعی: ای خداوند، دوزخی که همیشه در حال سوزش است، تو را به خاطر آتش همچون هیزم از انسان‌ها و سنگ‌ها آفریده‌اند. زنگ و زنگار، اشاره به چیزهای بی‌ارزشی دارد که به آتش تبدیل می‌شوند.
ما از شمار آدمیانیم سنگ دل
از معصیت توانگر و از طاعتیم دنگ
هوش مصنوعی: ما جزو انسان‌ها هستیم، اما دل‌سرد و سنگ‌دل شده‌ایم. از گناهانمان به ثروت رسیده‌ایم و از اعمال نیک، تنها به مقدار کمی بهره‌مندیم.
آونگ دوزخیم بزنجیر معصیت
دوزخ نهنگ و باز گنه لقمه نهنگ
هوش مصنوعی: ما در دنیای گناه و معصیت گرفتاریم و مانند آونگی که در زنجیری می‌چرخد، به دور خودمان می‌چرخیم. گناهان ما مانند نهنگی بزرگ و خطرناک به سمت ما می‌آیند و ما را در دل خود می‌کشند. هر لقمه‌ای که از این گناه برمی‌داریم، ما را بیش از پیش در این دوزخ فرو می‌برد.
ما را بهوش و هنگ زدوزخ نجات نیست
وز سهم آن نهنگ نه هوش استمان نه هنگ
هوش مصنوعی: ما را نمی‌توان از عذاب و آتش جهنم رهایی بخشید، زیرا نه عقل و فهم داریم و نه قدرت و توانایی برای مقابله با آن.
دنیا قمارخانه دیو است و اندر او
ما منکیاگران و اجل نقش بین منگ
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک قمارخانه است که در آن ما، به عنوان دلالان و فروشندگان، در حال باخت و برد هستیم. در این میان، زمان و سرنوشت همچون یک نقش‌کش بر صفحۀ این قمارخانه به تماشای ما نشسته‌اند.
ایمان کلید جنت و در بی مدنگ نی
دندانه نیاز گشاینده مدنگ
هوش مصنوعی: ایمان همانند کلیدی است که درب بهشت را می‌گشاید، و در این مسیر، نیازی به هیچ کمکی از دیگران نیست. ایمان خود به تنهایی می‌تواند راهگشا باشد.
جای درنگ ماست بدوزخ ز عدل تو
وز فضل و رحمت تو بخلد برین درنگ
هوش مصنوعی: ما درحال حاضر در مکانی هستیم که نیاز به تفکر داریم، جایی که با عدالت تو در عذاب هستیم و با نعمت و رحمت تو در بهشت.
دریای فضل و رحمت تو موج میزند
نبود روا سفینه امید ما بکنگ
هوش مصنوعی: خشم و بی‌رحمی تو هیچ جایی ندارد، پس باید امید ما را در دریای رحمت و فضل تو به حرکت درآوریم و از آن استفاده کنیم.
ما را بهشت تست بکار و بکار نیست
سر بر زدن ز خاک بهار و بهشت کنگ
هوش مصنوعی: بهشت تو برای ماست و ما هیچ کاری جز زنده بودن و نادیده گرفتن دنیای مادی نداریم. ما فقط باید بهاری بودن و زندگی را تجربه کنیم.
در کام ما حلاوت شهد شهادتست
در مهد بسته انه بدین پود و تار رنگ
هوش مصنوعی: در زندگی ما، شیرینی و لذتی که از شهادت به دست می‌آید، وجود دارد. در دوران کودکی، این مفهوم به صورت پنهان و نهان در ما شکل می‌گیرد و به نوعی به ما رنگ و مفهوم ویژه‌ای می‌دهد.
در عمر خویش بر تو نیاورده ایم شرک
ای بی شریک شهد و شهادت مکن شرنگ
هوش مصنوعی: در طول زندگی‌ام هرگز به تو شرک نورزیده‌ام، ای بی‌همتا. پس مرا با زهر و ساقط کردن، از شیرینی زهد و شهادت نجات نده.
در ملک تو پسنده نکردند بندگی
نمرود پشه خورده و فرعون پیس و لنگ
هوش مصنوعی: در سرزمین تو، هیچ‌کس مخالف بندگی تو نیست؛ حتی نمرود که به پشه‌ای تبدیل شده و فرعون که با پاهای لنگ به زمین افتاده است.
ما بندگان و کوس خدائی همیزنیم
آگاه نی که کوس خدائیست پا به سنگ
هوش مصنوعی: ما به عنوان بندگان خدا همیشه در تلاشیم و در حال بیان عظمت خداوند هستیم، اما شاید خودمان از اهمیت و حقیقت این سخن بی‌خبر باشیم.
نمرود بر گذشت بپرواز کرکسان
آنجا که بیش از آن نپرد کرکس و کلنگ
هوش مصنوعی: نمرود به آسمان پرواز کرد، در جایی که کرکس‌ها فراتر از آن نمی‌توانند پرواز کنند و از زمین بالا نروند.
از بیم چرخ خویش پرانید بر هوا
با کرکسان چرخ پر کرکس و خدنگ
هوش مصنوعی: از ترس آسمان، پرندگان را به پرواز درآورد و بر فراز آنها با کرکس‌ها پرواز کرد و تیر خود را آماده کرد.
پیکان آن خدنگ بخون راه داده اند
شد شاد و رسته شد زغریو و غم و غرنگ
هوش مصنوعی: پیکان شاداب و آزاد شده است و به خون خود راهی پیدا کرده است، از غم و نگرانی رهایی یافته است.
فرعون شوم خر کس بازار خربزه
بر اسب جهل و فتنه فرو بسته تنگ تنگ
هوش مصنوعی: من در اینجا به مانند فرعون خواهم شد و با جهل و فساد در بازار میوه‌ها، بخصوص خربزه‌ها، محبوس و محدود شده‌ام.
شد میر رود نیل چو در نیل غرق شد
خاشاک وار بر سر آب آمد آن خشنگ
هوش مصنوعی: وقتی که میرداد در رود نیل غرق شد، مانند کاه و خاشاک بر روی آب به سطح آمد.
بی آدرنگ باشد مر لنگ را عصا
فرعون لنگ را ز عصا آمد آدرنگ
هوش مصنوعی: برای یک لنگ که عصا ندارد، دیگر هیچ راهی برای حرکت وجود ندارد. درست مانند یک لنگ که به عصای فرعون تکیه دارد، تنها به واسطه‌ی آن عصا توانسته است به جلو برود.
با آن دو گنده مغز بود حشر آنکسی
کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ
هوش مصنوعی: در آن جمع، شخصی حضور داشت که به خاطر تاثیرات منفی ناشی از دیو و مواد مخدر گلاویز و بی‌فکر شده بود.
ای سوزنی بر اسب انابت سوار شو
بستان ز دست دیو فریبنده پالهنگ
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که مانند سوزنی (که نشانه ای کوچک و بی‌اهمیت به نظر می‌آید) بر پشت اسب نیرومندی که تو را به سوی خوب بودن و صلاح هدایت می‌کند، سوار شوی و از دست دیو فریبکار دور باش تا به باغی از نیکی و زیبایی دست پیدا کنی.
ایمن مباش تا دم آخر ز دست دیو
تا دیو دین ز تو نستاند بشالهنگ
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ای، از خطر دیو دور نمان و خود را در امان ندان، زیرا ممکن است دیو دین تو را از تو بگیرد و تو را به ورطه‌ی تهی‌دستی و بی‌دینی بکشاند.
بیت المقدس است دل تو بنور دین
وه تا نه خوک خانه کند کافر فرنگ
هوش مصنوعی: دل تو مانند بیت المقدس است که با نور دین روشن شده است و باید مواظب باشی تا فردی بی‌خود و کافر، آن را به آلودگی نکشاند.
هفتاد ساله گشتی توحید و زهد کو
کم ژاژخای پیش مدو چون خران غنگ
هوش مصنوعی: شما هفتاد سال است که به توحید و زهد پرداخته‌اید، اما هنوز در کنار دیگران مانند الاغ‌ها و بی‌حاصل‌ها سخن بی‌محتوا می‌گویید.
بی یاد حق مباش که بی یاد کرد حق
نزدیک اهل و عقل چه مردم چه استرنگ
هوش مصنوعی: بدون یاد خدا زندگی مکن، زیرا فراموش کردن او برای اهل علم و عقل، چه انسان‌ها و چه حیوانات، بی‌معناست.
در راه دین حدیث درشت و درست گوی
مفروش دین بچربک و سالوس و ریو و رنگ
هوش مصنوعی: در مسیر دین، دانسته‌ها و احادیث صحیح و واضح را بیان کن و از ارائه مطالب سطحی و دور از حقیقت بپرهیز. به جای ظواهر فریبنده و تظاهر به دین‌داری، به عمق و حقیقت دین توجه کن.

حاشیه ها

1401/10/25 19:12
هادی کیانپور

بسیار عالی

1404/04/29 10:06
صدیقه نارنج

در بیت ۳ رنگیم و با پلنگ اجل کارزار ما، رنگ به معنی بز کوهی است (فرهنگ عمید)

شیر بینم شده متابع رنگ (مسعود سعد سلمان)