گنجور

شمارهٔ ۹۱ - در مدح فخرالدین علی بن احمد

ایدل ز عشق یار چو از دانه نار باش
گر دانه نار باشد گو دانه نار باش
ورا شک من ز جور تو چون ناروان شود
در عشق آندو لعل چو یکدانه نار باش
بر جان خیال صورت جانان نگار کن
وندر میان جان سمران نگار باش
در دل هوای عذرا وامق چگونه داشت
تو همچنان بر آن بت مشکین عذار باش
هر چند مستی از می مهر و هوای او
تا پی ز پی خطا ننهی هوشیار باش
دست از تو شستم ایدل و دادم ترا بدوست
در زلف او قرار کن و استوار باش
یار ار برأی تو نرود روی ازو متاب
در روی کار بنگر و بر رأی یار باش
گر باد بی قرار کند زلف دوست را
در خط گریز و گاه طلب بیقرار باش
تا در تن و روان تو تاب و توان در است
در زلف مشکبوی و خط مشکبار باش
با بوی مشک و با غزل خوش بمجلس آی
هشیار گرد و مادح صدر کبار باش
فرزند فخر دین که ز جان نبی بدو
آمد ندا که دین مرا افتخار باش
دهقان علی که جان علی گویدش ز خلد
با حضم دین همیشه بکف ذوالفقار باش
ای صدر مهتران و بزرگان روزگار
خوش عیش و خوش طبیعت و خوش روزگار باش
پروردگان غر شدند از نعیم تو
دایم غریق نعمت پروردگار باش
کار بزرگواران شادی و عشرتست
تا فارغیت باشد مشغول کار باش
دینار بار بر کف آزاده زادگان
آزاده وار با کف دینار بار باش
در دهر کار به زشراب و شکار نیست
زین هر دو کار دایم با اختیار باش
گاهی شراب نوش کن از سیم ساعدان
وز بسدین نگاران شکر شکار باش
از عشق و از عقار طرب را سبب گزین
در سینه عشق و در کف جام عقار باش
خوبان پیاده پیش تو باشند صف زده
بر مرکب نشاط دل خود سوار باش
در دهر نیست چون تو یکی ور بود هزار
از مهتری تو صدر و سر صد هزار باش
خورشید مهترانی و جمشید سروران
چون این جهان فروز و چو آن ملکدار باش
خورشیدوار از فلک مهتری بتاب
بر تخت کامرانی جمشیدوار باش
اندر جهان چو بی هنری عیب و عار نیست
با فخر و با هنر زی و بی عیب و عار باش
فخر از هنر نمای و باهل هنر گرای
وز عیب و عار بی هنری بر کنار باش
اقبال و عز و جاه و جوانی قرین تست
با هر قرین بمهر زمانه گذار باش
هستند هر چهار ترا چون چهار طبع
جاوید بر طبیعت این هر چهار باش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایدل ز عشق یار چو از دانه نار باش
گر دانه نار باشد گو دانه نار باش
هوش مصنوعی: ای دل! اگر عشق یار در تو اثر گذاشته است، باید مانند دانه‌ای از میوه نارنج ظاهری خالص و زیبا داشته باشی. اگر واقعاً شبیه دانه‌ نارنج هستی، پس باید به همان شکل و حالت بمانی.
ورا شک من ز جور تو چون ناروان شود
در عشق آندو لعل چو یکدانه نار باش
هوش مصنوعی: شک من از ستم تو مانند آتش شعله‌ور می‌شود و عشق این دو گوهر گرانبها مانند یک دانه نار می‌باشد.
بر جان خیال صورت جانان نگار کن
وندر میان جان سمران نگار باش
هوش مصنوعی: در خیال خود، تصویری از محبوب به جانت بکش و در قلبت، تصویری از او را ثبت کن.
در دل هوای عذرا وامق چگونه داشت
تو همچنان بر آن بت مشکین عذار باش
هوش مصنوعی: دل من چگونه می‌تواند هوای عذرا و وامق را داشته باشد، در حالی که تو همچنان بر این بت با چهره‌ی مشکی باقی مانی؟
هر چند مستی از می مهر و هوای او
تا پی ز پی خطا ننهی هوشیار باش
هوش مصنوعی: هرچند که عشق و شوق او انسان را به مستی و خوشی می‌برد، اما باید هوشیار باشی و از اشتباهات دوری کنی.
دست از تو شستم ایدل و دادم ترا بدوست
در زلف او قرار کن و استوار باش
هوش مصنوعی: دیگر از تو بریدم ای عزیز و تو را به دیگری سپردم. حالا در آغوش او آرام بگیر و به او وفادار باش.
یار ار برأی تو نرود روی ازو متاب
در روی کار بنگر و بر رأی یار باش
هوش مصنوعی: اگر محبوبت بر وفق نظر تو عمل نکرد، از او دور نشو. به کار و شرایطی که در آن هستی نگاه کن و بر اساس نظر محبوب خود رفتار کن.
گر باد بی قرار کند زلف دوست را
در خط گریز و گاه طلب بیقرار باش
هوش مصنوعی: اگر باد بی‌قراری کند و زلف دوست را به هم بریزد، در مسیر فرار و گاهی به دنبال او، بی‌قرار و مضطرب باش.
تا در تن و روان تو تاب و توان در است
در زلف مشکبوی و خط مشکبار باش
هوش مصنوعی: تا وقتی که در بدنت و روح تو نیرویی وجود دارد، در زلف خوشبو و خط زیبا قرار بگیر.
با بوی مشک و با غزل خوش بمجلس آی
هشیار گرد و مادح صدر کبار باش
هوش مصنوعی: به مجلس بیا و با عطر خوش مشکی و شعر زیبا، هشیار و بیدار باش و از بزرگان تعریف کن.
فرزند فخر دین که ز جان نبی بدو
آمد ندا که دین مرا افتخار باش
هوش مصنوعی: فرزند بزرگوار دین که از طرف نبی به او پیامی رسید که دین من به تو افتخار می‌کند.
دهقان علی که جان علی گویدش ز خلد
با حضم دین همیشه بکف ذوالفقار باش
هوش مصنوعی: دهقان علی، که جانش را به علی اطلاق می‌کند، همواره با تسلط بر دین و قدرت ذوالفقار در بهشت زندگی می‌کند.
ای صدر مهتران و بزرگان روزگار
خوش عیش و خوش طبیعت و خوش روزگار باش
هوش مصنوعی: ای بهترین و برترین در میان بزرگ‌ترها، امیدوارم که روزهای خوبی با خوشی و خوش‌مزاجی در پیش داشته باشی.
پروردگان غر شدند از نعیم تو
دایم غریق نعمت پروردگار باش
هوش مصنوعی: کسانی که تربیت یافتهٔ تو هستند، همواره از نعمت‌های تو شگفت‌زده می‌شوند. همواره غرق در نعمت‌های پروردگار باش.
کار بزرگواران شادی و عشرتست
تا فارغیت باشد مشغول کار باش
هوش مصنوعی: شادی و خوشبختی ویژه افراد باارزش است، پس زمانی که به کار و تلاش مشغول هستی، از نگرانی‌هایت رها شو و از زندگی لذت ببر.
دینار بار بر کف آزاده زادگان
آزاده وار با کف دینار بار باش
هوش مصنوعی: با دل آزاده و با افتخار و عزت، ثروت و دارایی‌های خود را حمل کن و از آن‌ها به درستی استفاده نما.
در دهر کار به زشراب و شکار نیست
زین هر دو کار دایم با اختیار باش
هوش مصنوعی: در زندگی، کار کردن به دنبال نوشیدنی یا شکار فایده‌ای ندارد؛ بنابراین، باید همیشه با اختیار و اراده خود پیش بروی.
گاهی شراب نوش کن از سیم ساعدان
وز بسدین نگاران شکر شکار باش
هوش مصنوعی: گاهی از پیاله‌ای که به دست‌های زیبا و نازک می‌رسد، شراب بنوش و از زیبایی‌های دلربا لذت ببر.
از عشق و از عقار طرب را سبب گزین
در سینه عشق و در کف جام عقار باش
هوش مصنوعی: از عشق و می‌خواری شادی را انتخاب کن؛ در دل عشق داشته باش و در دستت جام شراب.
خوبان پیاده پیش تو باشند صف زده
بر مرکب نشاط دل خود سوار باش
هوش مصنوعی: زیبایان در حال پیاده‌روی پیش تو صف کشیده‌اند، در حالی که تو بر مرکب شادی دل خود سوار هستی.
در دهر نیست چون تو یکی ور بود هزار
از مهتری تو صدر و سر صد هزار باش
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس مانند تو نیست، حتی اگر هزار نفر از بزرگان وجود داشته باشند، تو برترین و مقام‌دارترین آن‌ها هستی.
خورشید مهترانی و جمشید سروران
چون این جهان فروز و چو آن ملکدار باش
هوش مصنوعی: در این دنیا تو چون خورشیدی درخشان و برتر از دیگران هستی، مانند جمشید که سرور و پادشاه بوده است، پس باید قدرتمند و با اراده مانند یک فرمانروا زندگی کنی.
خورشیدوار از فلک مهتری بتاب
بر تخت کامرانی جمشیدوار باش
هوش مصنوعی: به مانند خورشید که از آسمان می‌تابد، قدرت و شکوه خود را بر زندگی دیگران بگستران و مانند جمشید، پادشاه اسطوره‌ای، در اوج خوشبختی و کامیابی قرار بگیر.
اندر جهان چو بی هنری عیب و عار نیست
با فخر و با هنر زی و بی عیب و عار باش
هوش مصنوعی: در این دنیا، اگر بدون استعداد و مهارت باشی، هیچ عیبی بر تو وارد نیست. پس با افتخار و هنر زندگی کن و بی‌عیب و نقص باش.
فخر از هنر نمای و باهل هنر گرای
وز عیب و عار بی هنری بر کنار باش
هوش مصنوعی: به هنر خود ببال و به اهل هنر نزدیک شو و از عیب و نقص بی‌هنری دوری کن.
اقبال و عز و جاه و جوانی قرین تست
با هر قرین بمهر زمانه گذار باش
هوش مصنوعی: شکوه، احترام، مقام و جوانی همراه توست؛ پس با هر همراهی، با مهر و محبت زمانه زندگی کن.
هستند هر چهار ترا چون چهار طبع
جاوید بر طبیعت این هر چهار باش
هوش مصنوعی: این جمله به ارتباط چهار عنصر یا طبع اشاره دارد که در طبیعت وجود دارند. این چهار عنصر به نوعی پایدار و جاودان هستند و هر کدام نقش ویژه‌ای در طبیعت دارند. بنابراین، باید این چهار عنصر را به خاطر داشته باشیم و به اهمیت آن‌ها در بینش طبیعی‌مان پی ببریم.