گنجور

شمارهٔ ۸۹ - در مدح دهقان علی بن احمد

آن خط تیره گرد بناگوش روشنش
گوئی نوشته اند بخون دل منش
خون دل منست نه خط آن زبسکه گشت
اندر دلم خیال بناگوش روشنش
در دل نهال عنبر و سوسن نشانده ام
کانددوه شد بعنبر تر برگ سوسنش
از سنبل دو زلفش و از لاله رخش
پر سنبل است گویش و پرلاله برزنش
بر روی من ز دیده چکان آب روینست
بی آن رخی که شست مگر آب روینش
از فرق تا قدم همه خوبی و دلبریست
غازی بت من آنکه ز حاتم برهمنش
از غمزه تیر دارد و از ابروان کمان
آن دلفریب نرگس جادوی پر فنش
هر ناوکی که غمزه غازی زند بحکم
نتوان حجاب کرد بخفتان و جوشنش
گر خون من بریزد از آن غمزه غازیم
باشد ز بار خون من آزاد گردنش
یکتن ز اولیای من از بهر خون من
زنهار خصم وار مگیرید دامنش
بیچاره سوزنی که بسودای غازئی
شد همچو خسروانی خسران زده تنش
چون خسروانی از غم غازی نحیف شد
زانگونه سوزنی که ندانی ز سوزنش
ای کاش خسروانی بودی بدین زمان
تا بودی آستان خداوند مسکنش
دهقان علی سپهر هنر افتخار دین
کز آفرین سرشت خداوند ذوالمنش
آن مهتری که آسان سیمرغ و کیمیا
یابند در جهان و نیابند دشمنش
گر وی بدست بخت نگیرد عنان چرخ
جز نرم گردنی نکند چرخ توسنش
از صد هزار خصم پیاپی بجان و مال
ایمن شود هر آنکه درآید بمأمنش
پر آن خدنگ وی بگه صید و گاه حرب
از خون چنان شود که ندانی ز چندانش
زیباتر از پریست ببزم اندرون ولیک
در رزمگه ندانی باز از هریمنش
ز آثار صحبت کف گوهر فشان او
گوهر برآید از دل برنده آهنش
آهن بپیش آتش خشم وی ار نهی
در حین کند گداخته چون موم و روغنش
هر خانه ای که آتش کینش فروختند
از باد مرگ دود برآید ز روزنش
در هر زمین که کشت کند تخم کین او
دست زمانه در زند آتش بخرمنش
در باغ خاطرم گل مدحش شکفته شد
از عکس نقش طارم ایوان و گلشنش
شیرین و چرب شد سخن من که طبع را
پرورده بشکر و مرغ مسمنش
زاید دلم مدایح الوان از آنکه تن
پوشیده ام بکسوت خوب ملونش
من آن مزینم که همه ساله بنده وار
دارم بفر و زینت مدحت مزینش
شاهی است او بمملکت مردی و هنر
کز فضل هست تختش و از جود گرزنش
ای پادشا که گر زن و تختت بکار نیست
آن تاج را مگیرش و زین تخت مفکنش
در هر دلی که رسته شد از وی درخت کین
نا آمده ببرگ و بر از بیخ برکنش
گر دشمنش ز جاه بخورشید بر رسد
زان تا که ذره ذره شود بر زمین زنش
یارب بروز حشر بر آن رحم کن که گفت
یارب بروز حشر مگیر از پی منش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن خط تیره گرد بناگوش روشنش
گوئی نوشته اند بخون دل منش
هوش مصنوعی: خط تیره‌ای که دور گوش‌های او قرار دارد، به نظر می‌رسد به زندگی و احساسات دلم نوشته شده باشد.
خون دل منست نه خط آن زبسکه گشت
اندر دلم خیال بناگوش روشنش
هوش مصنوعی: این گفته به احساسی عمیق و دردناک اشاره دارد که از عشق یا یادآوری یک شخص خاص نشأت می‌گیرد. بیان شده که غم و ناراحتی عمیق من، به خاطر خاطرات آن فرد دوست‌داشتنی که در ذهنم نقش بسته، به وجود آمده است. در واقع، غم من ناشی از زیبایی و روشنایی وجود اوست که در دل من جا دارد.
در دل نهال عنبر و سوسن نشانده ام
کانددوه شد بعنبر تر برگ سوسنش
هوش مصنوعی: در دل نهال بوی خوش عطر و زیبایی را قرار داده‌ام، به گونه‌ای که شاخه‌های آن مانند عطر و گل‌های زیبا نمایان شده‌اند.
از سنبل دو زلفش و از لاله رخش
پر سنبل است گویش و پرلاله برزنش
هوش مصنوعی: موهای او مانند سنبل و چهره‌اش مانند لاله است و بر این اساس، در تمام کوچه‌های شهر به زیبایی و نازش مشهور است.
بر روی من ز دیده چکان آب روینست
بی آن رخی که شست مگر آب روینش
هوش مصنوعی: چشم‌های من پر از اشک و آب است و بر روی من جاری می‌شود، اما با چهره‌ای که شایسته شستشو نیست، مگر آنکه آن آب زیبا باشد.
از فرق تا قدم همه خوبی و دلبریست
غازی بت من آنکه ز حاتم برهمنش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت یک شخص می‌پردازد. شاعر می‌گوید که از سر تا پا، همه چیز در این فرد زیبا و دلرباست. او همچنین به این نکته اشاره می‌کند که این شخص به قدری خوش‌رفتار و نیکو است که حتی از حاتم طائی، که به نیکوکاری معروف است، هم برتر است. در واقع، شاعر به ستایش شخصیت و ویژگی‌های بارز این فرد می‌پردازد.
از غمزه تیر دارد و از ابروان کمان
آن دلفریب نرگس جادوی پر فنش
هوش مصنوعی: این دختری که زیبا و دلرباست، چشمانش مانند تیرهایی از عشق می‌زنند و ابروهایش مثل کمانی هستند که جاذبه و فریبندگی خاصی دارند. نرگس، که به تصویر آمده است، با جادوی خاصی که دارد، همه را مجذوب خود می‌کند.
هر ناوکی که غمزه غازی زند بحکم
نتوان حجاب کرد بخفتان و جوشنش
هوش مصنوعی: هر نگاهی که با چشمان魅ا و فریبنده انداخته شود، نمی‌تواند مانع از بروز احساسات و عواطف پنهان شود.
گر خون من بریزد از آن غمزه غازیم
باشد ز بار خون من آزاد گردنش
هوش مصنوعی: اگر خون من به خاطر آن نگاه زیبای تو بریزد، به همین دلیل، گردن تو از بار خون من سبک خواهد شد.
یکتن ز اولیای من از بهر خون من
زنهار خصم وار مگیرید دامنش
هوش مصنوعی: یکی از اولیای من به خاطر خون من، خواهش می‌کنم که به دشمنانش نزدیک نشوید و از او دوری کنید.
بیچاره سوزنی که بسودای غازئی
شد همچو خسروانی خسران زده تنش
هوش مصنوعی: سوزنی در وضعیتی بد قرار دارد که به خاطر عشق و آرزوی چیزهای بزرگ، دچار شکست و ناکامی شده است، مانند کسی که که با وجود مقام و قدرت، در نهایت دچار ضرر و زیان می‌شود.
چون خسروانی از غم غازی نحیف شد
زانگونه سوزنی که ندانی ز سوزنش
هوش مصنوعی: چون خسروانی از غم به شدت رنجور و ضعیف شده است، به گونه‌ای که حتی اثر دردش را نمی‌توان به وضوح احساس کرد.
ای کاش خسروانی بودی بدین زمان
تا بودی آستان خداوند مسکنش
هوش مصنوعی: ای کاش در این زمان کسی مثل خسرو وجود داشت تا درگاه خداوند را زیست کند و مکانی برای او فراهم کند.
دهقان علی سپهر هنر افتخار دین
کز آفرین سرشت خداوند ذوالمنش
هوش مصنوعی: کشاورز علی، نماد هنر و افتخار دین است، زیرا که از آفرینش و سرشت خدای بزرگ نشأت گرفته است.
آن مهتری که آسان سیمرغ و کیمیا
یابند در جهان و نیابند دشمنش
هوش مصنوعی: این شخصی که در دنیا به راحتی می‌تواند به قهرمانان و ارزشمندترین چیزها دست یابد، هیچکس نمی‌تواند به او آسیب برساند.
گر وی بدست بخت نگیرد عنان چرخ
جز نرم گردنی نکند چرخ توسنش
هوش مصنوعی: اگر او نتواند اختیار چرخ حیات را در دست بگیرد، جز به نرمی و آرامی در حرکت نخواهد بود.
از صد هزار خصم پیاپی بجان و مال
ایمن شود هر آنکه درآید بمأمنش
هوش مصنوعی: هر کسی که به پناهگاهی برود، از جان و مال خود در برابر هزاران دشمن محافظت می‌شود.
پر آن خدنگ وی بگه صید و گاه حرب
از خون چنان شود که ندانی ز چندانش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که در آن، پر آن تیر که به شکار می‌رود و در جنگ به خون‌آلودی تبدیل می‌شود، به‌گونه‌ای است که نمی‌توان به راحتی تشخیص داد که از چه مقدار خون حاصل شده است. به عبارتی، اوج درگیری و خشونت به قدری زیاد است که تشخیص منبع آن دشوار می‌شود.
زیباتر از پریست ببزم اندرون ولیک
در رزمگه ندانی باز از هریمنش
هوش مصنوعی: داستان از زیبایی زنی است که در دنیای آرامش و زیبایی می‌درخشد، اما وقتی به میدان جنگ می‌رسد، آن زیبایی را نمی‌توانی در مقابل خطرات و چالش‌ها تشخیص دهی.
ز آثار صحبت کف گوهر فشان او
گوهر برآید از دل برنده آهنش
هوش مصنوعی: از نشانه‌های گفت‌وگو و مکالمه با او، گوهرها از دل آهن را به بیرون می‌ریزد.
آهن بپیش آتش خشم وی ار نهی
در حین کند گداخته چون موم و روغنش
هوش مصنوعی: اگر آهن را در برابر آتش خشم او قرار دهی، حتی اگر بخواهی آن را از آتش دور کنی، باز هم همانند موم و روغن، داغ و گداخته خواهد شد.
هر خانه ای که آتش کینش فروختند
از باد مرگ دود برآید ز روزنش
هوش مصنوعی: هر خانه‌ای که کینه و دشمنی در آن وجود داشته باشد، با مرگ ساکنانش، دود و غم و اندوه از روزنه‌های آن بیرون خواهد زد.
در هر زمین که کشت کند تخم کین او
دست زمانه در زند آتش بخرمنش
هوش مصنوعی: در هر جایی که کسی بذر کینه و دشمنی بکارد، زمان و سرنوشت آتش را در خوشه‌های او می‌افکند.
در باغ خاطرم گل مدحش شکفته شد
از عکس نقش طارم ایوان و گلشنش
هوش مصنوعی: در یاد و خاطرم، گلی از ستایش او شکفته شده است که به تصویر زیبای باغ و ایوانش اشاره می‌کند.
شیرین و چرب شد سخن من که طبع را
پرورده بشکر و مرغ مسمنش
هوش مصنوعی: سخن من شیرین و خوشمزه شده است زیرا با سلیقه و هنر بیان خوبی پرورش یافته و مانند مرغ چاق و خوشمزه است.
زاید دلم مدایح الوان از آنکه تن
پوشیده ام بکسوت خوب ملونش
هوش مصنوعی: دل من پر از ستایش‌ها و زیبایی‌هاست چون من در چادری زیبا و رنگارنگ قرار گرفته‌ام.
من آن مزینم که همه ساله بنده وار
دارم بفر و زینت مدحت مزینش
هوش مصنوعی: من زینت یافته‌ام، چرا که هر ساله با تواضع و بندگی، زیبایی و شکوه مدح و ستایش او را تجلیل می‌کنم.
شاهی است او بمملکت مردی و هنر
کز فضل هست تختش و از جود گرزنش
هوش مصنوعی: او پادشاهی است که با مردانگی و هنر خود به کشورش حکمرانی می‌کند. تخت او بر پایه فضیلت است و بخشش و generosity او، مانند شمشیری قوی، در زندگی مردم تأثیرگذار است.
ای پادشا که گر زن و تختت بکار نیست
آن تاج را مگیرش و زین تخت مفکنش
هوش مصنوعی: ای پادشاه! اگر همسر و تختت در کار تو سودی ندارد، آن تاج را از سر نیاور و این تخت را ترک مکن.
در هر دلی که رسته شد از وی درخت کین
نا آمده ببرگ و بر از بیخ برکنش
هوش مصنوعی: هر دلی که از کینه و دشمنی پاک شود، مانند درختی است که بدون برگ و میوه، باید از ریشه‌اش جدا شود.
گر دشمنش ز جاه بخورشید بر رسد
زان تا که ذره ذره شود بر زمین زنش
هوش مصنوعی: اگر دشمن او از مقام و قدرت خود بهره‌مند شود، تاثیر آن به گونه‌ای خواهد بود که به مرور زمان، هر ذره از آن را بر زمین می‌ریزد و از خود به جای می‌گذارد.
یارب بروز حشر بر آن رحم کن که گفت
یارب بروز حشر مگیر از پی منش
هوش مصنوعی: خدایا، در روز قیامت به آن کسی رحم کن که در دنیا به تو زاری کرده و از تو خواسته است که او را از پی خودت دور نسازی.