گنجور

شمارهٔ ۸۸ - در مدح امیر اتابک برغوش

اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش
حلقه بندگی میراتابک بر غوش
چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا
دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش
تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ
داد اعدای ورا دست زمان مالش گوش
عیش بر دشمن او تلخ شد از گشت فلک
اینت تلخی که کند عیش جهانی خوشنوش
او شجاعی است که هنگام وغا روز نبرد
نعره او ببرد شیر ژیان را از هوش
هیبت اهرمنان دارد اندر صف جنگ
باز در صدر سران سیرت و سیمای سروش
پیش او پای ندارد که سرافکنده بود
دشمن حیله گر کینه کش دستان کوش
پیش او دست نیارد که غنی گشته بود
سائل عاجز درمانده دل خلقان پوش
کمترین بنده او گر بخوهد روز دغا
بر رخ وران هژبران بنهد داغ و دروش
بنشاند بسر تیغ و به بازوی قوی
هرکجا خاسته شد فتنه چو دریای بجوش
خلق از فتنه و بیداد خروشید و کنون
کند از عدل همی فتنه و بیداد خروش
ای خداوند اگر زنده بدی رستم زال
داشتی فخر اگر بردی در پیش تو توش
با خداوندان در صدر بزرگی من
باده نوش و طرب و لهو کن و مدح نیوش
رامش و لهو گزین لاله رخان اندر پیش
عشرت و عیش کن و سیمبران در آغوش
دیده حاسد و بدخواه تو بادا همه سال
خسته از خار عنا وز سر مژگان خون نوش
روز ناآمده را تا که بود فرد انام
تا بود نام شب و روز گذشته دی و دوش
در شب و روز میاسای ز شادی و طرب
نیمساعت مشو از نزهت و رامش خاموش
چون سلیمان نبی فال تو فرخنده و باد
زیر فرمان تو دیو و دد و انسان و وحوش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش
حلقه بندگی میراتابک بر غوش
هوش مصنوعی: آسمان با احترام و مراعات مقام، حلقه‌ای از بندگی را به گوش تو آویخته است.
چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا
دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش
هوش مصنوعی: چرخ به او اشاره می‌کند که زندگی و سرنوشتش را در دست دارد و روزگار، پشتیبان و حامل خوشبختی اوست.
تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ
داد اعدای ورا دست زمان مالش گوش
هوش مصنوعی: زمانه به ما غمی وارد کرده و سرنوشت به ما چرخش‌های متفاوتی می‌دهد. انسان‌ها با یکدیگر در تماس هستند و همین ارتباطات می‌تواند تصمیمات و نتایج جدیدی را رقم بزند.
عیش بر دشمن او تلخ شد از گشت فلک
اینت تلخی که کند عیش جهانی خوشنوش
هوش مصنوعی: زندگی بر دشمن او ناگوار شد، زیرا سرنوشت این تلخی را به وجود آورد که شادی دنیا را تلخ کند.
او شجاعی است که هنگام وغا روز نبرد
نعره او ببرد شیر ژیان را از هوش
هوش مصنوعی: او مردی شجاع و دلیر است که در روزهای جنگ با صدای بلندش، شیران را از پای در می‌آورد و به خواب می‌برد.
هیبت اهرمنان دارد اندر صف جنگ
باز در صدر سران سیرت و سیمای سروش
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، موجودات شیطانی ترس و نفرتی دارند، اما در میان رهبران، سیرت و چهره‌ی ملک، زیبایی و نیکویی را نمایان می‌سازد.
پیش او پای ندارد که سرافکنده بود
دشمن حیله گر کینه کش دستان کوش
هوش مصنوعی: در حضور او، کسی نمی‌تواند بدون اعتماد به نفس رفتار کند و کسی که دشمنی حیله‌گر و کینه‌توز است، نمی‌تواند به او نزدیک شود.
پیش او دست نیارد که غنی گشته بود
سائل عاجز درمانده دل خلقان پوش
هوش مصنوعی: در حضور او کسی نمی‌تواند از او درخواست کند، زیرا او خود بی‌نیاز شده و نیازمندان درمانده و ناتوان از دل مردم هستند.
کمترین بنده او گر بخوهد روز دغا
بر رخ وران هژبران بنهد داغ و دروش
هوش مصنوعی: اگر کمترین بنده‌اش بخواهد، می‌تواند در روز فریب بر چهره‌ی سردمداران تاج‌دار ننگ و عیب به یادگار بگذارد.
بنشاند بسر تیغ و به بازوی قوی
هرکجا خاسته شد فتنه چو دریای بجوش
هوش مصنوعی: هر کجا که فتنه‌ای به وجود بیاید و اوضاع به هم بریزد، به مانند یک دریای خروشان، من آماده‌ام تا با قدرت و اراده‌ام با آن مقابله کنم.
خلق از فتنه و بیداد خروشید و کنون
کند از عدل همی فتنه و بیداد خروش
هوش مصنوعی: مردم از ظلم و فساد شکایت کردند و حالا از عدل و انصاف نیز به تردید و نارضایی می‌پردازند.
ای خداوند اگر زنده بدی رستم زال
داشتی فخر اگر بردی در پیش تو توش
هوش مصنوعی: ای خداوند، اگر رستم زال زنده بود و در برابر تو افتخار می‌کرد، تو نیز باید در پیش او احساس افتخار می‌کردی.
با خداوندان در صدر بزرگی من
باده نوش و طرب و لهو کن و مدح نیوش
هوش مصنوعی: با انسان‌های بزرگ و محترم نشست و برخاست کن، خوش بگذار و سرمستی کن و از خوبی‌های آن‌ها بهره‌مند شو.
رامش و لهو گزین لاله رخان اندر پیش
عشرت و عیش کن و سیمبران در آغوش
هوش مصنوعی: از لذت و شادی در کنار گل‌های زیبا بهره‌مند شو و در آغوش محبوب خود به خوشی و نشاط بپرداز.
دیده حاسد و بدخواه تو بادا همه سال
خسته از خار عنا وز سر مژگان خون نوش
هوش مصنوعی: چشم حسود و بدخواه تو همیشه از خار درد عاطفه رنج می‌برد و از سر اشک‌ها همچون خون می‌نوشد.
روز ناآمده را تا که بود فرد انام
تا بود نام شب و روز گذشته دی و دوش
هوش مصنوعی: تا زمانی که روز نیامده، نام شب و روزهای گذشته همچنان برقرار است.
در شب و روز میاسای ز شادی و طرب
نیمساعت مشو از نزهت و رامش خاموش
هوش مصنوعی: در هر شب و روز از شادی و خوشحالی غافل نباش و حتی نیم‌ساعت هم از لذت و خوشی دور نشو.
چون سلیمان نبی فال تو فرخنده و باد
زیر فرمان تو دیو و دد و انسان و وحوش
هوش مصنوعی: به مانند سلیمان نبی، سرنوشت و نشانه‌های تو نیکو و خوش‌یار است و همه چیز در عالم، از دیوان و جانوران تا انسان‌ها و موجودات وحشی، زیر فرمان تو قرار دارد.