گنجور

شمارهٔ ۶۹ - در مدح دهقان علی بن احمد

هلال روزه نمود از سپهر دایره وار
بشکل و گونه چنان نیم دایره دینار
تمام دایره گردد چو مه بنیمه رسد
تمام نیمه بحرمت بدان برین پرگار
فلک نموده چو زنگار یافته لگنی
بر او هلال چو یک گوشه تا زده رنگار
ویا چو زرین ماهی در آبگون دانی
که از میانه فرو خواهد آمدن بکنار
ز روزه داران کس ناشده نزار و نحیف
هلال روزه برای چه شد نحیف و نزار
خمیده قامت و زرین عذار چون عاشق
شدست گوئی بر آفتاب عاشق زار
هلال و چشمه خورشید ناخج و سپرند
یکی ز سیم حلال و یکی ز زر عیار
میان آخر شعبان و اول رمضان
سبب چه بد که شب و روز هر دو گشت سوار
چو کرد شعبان سیمین سپر در آب نهان
سپهر ناخج زرین روزه کر اظهار
هوای مغرب گشت از شفق چو معرکه گاه
چو روز آن و شب این شدند در پیکار
هلال روزه بدین وصفها که دادم شرح
ز روی قبله فروشد ببحر لؤلؤ وار
بطبع بنده فرستاد لؤلؤ منثور
بنظم کردم در مدح سید احرار
سر مفاخر فرزند فخر دین احمد
ابوالمعالی دهقان علی سپهسالار
سپهر مردی وجود افتخار دین که بدوست
همه مفاخرت دین احمد مختار
ز هر که او بهتر فخر کرد در عالم
به است چون هنر از عیب و همچو فخر از عار
جمال گوهر خاک آنکه از نکو خلقی
رخ خرد را خال است و چشم بد را خار
مصدری که چو بر صدر بار بنشیند
چو آفتاب کند خیره دیده نظار
بر آسمان هنرمندی و شجاعت وجود
چو آفتاب ندارد قرین و همسر و یار
کمر بخدمت او سال و ماه بسته کرام
زبان بمدحت او روز و شب گشاده کبار
بزرگواری کز مدح و از مناقب او
بر آنچه دانا واجب نیاید استغفار
بدانسبب که رهی پرورست و بنده نواز
ز بندگیش ندیدم کسی شود بیزار
به بر و احسان زابرار برتری دارد
ببرگ و بار بدانسان که طوبی از اشجار
کف عطاده او بی سخا و احسان نیست
درخت طوبی بی برگ نبود و بی بار
ایا کسی که نماید بچشم خلق جهان
جهان ز نیکی کردار تو چنان کردار
سرای بار تو از فر تو چنان صفت است
صفت همان که چنانست بی خلاف و غبار
بروزنامه عمر تو بی سخا و کرم
دمی کرام نرانند خامه بر طومار
شمار جود و سخای ترا فذلک نیست
ز عقد کردن مستوفیان بروز شمار
چه میزبان کریمی که آید از حضرت
مهی عزیز و مکرم بر تو مهمان وار
خجسته ماهی آمد بمهمانی تو
که برترست زهر ماه مرو را مقدار
ز کردگار که جانها فدای نامش باد
همیرساندت مهمان بگونه گونه نثار
نثار اول رحمت بسی بود بر تو
از آنکه بر ضعفا رحم کرده ای بسیار
دوم نثار بود مغفرت که جرم و خطا
فرو گذاشتی از کهتران خدمتکار
از آنکه مهمان باشد ز تو بآزادی
نثار آخر از اویت بود برات از نار
شبی ازین مه میمون به از هزار مه است
چنین شب آمده بادا بعمر تو دو هزار
همیشه تا ز خداوند روزه داران را
بود دو شادی چونانکه هست در اخبار
یکی بدنیا وقت گشادن روزه
دوم بعقبی وقت نمودن دیدار
از آنکه نبود در وعده خدای خلاف
ز هر دو شادی چونانکه هست برخوردار
خجسته باد مه روزه چونکه عید رسید
خجسته تر ز مه روزه عید تو صد بار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هلال روزه نمود از سپهر دایره وار
بشکل و گونه چنان نیم دایره دینار
هوش مصنوعی: هلال به شکل و حالتی که مانند نیم دایره است، از آسمان ظاهر شد و به نظر می‌رسد که همچون سکه‌ای طلایی درخشیده است.
تمام دایره گردد چو مه بنیمه رسد
تمام نیمه بحرمت بدان برین پرگار
هوش مصنوعی: وقتی که ماه به نیمه می‌رسد، تمام دایره کامل می‌شود و این نیمه با احترام به تو در این پرگار نشان داده می‌شود.
فلک نموده چو زنگار یافته لگنی
بر او هلال چو یک گوشه تا زده رنگار
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک ظرف کثیف و زنگ زده است که هلال ماه با رنگی زیبا به مانند گوشه‌ای از آن برآمده است.
ویا چو زرین ماهی در آبگون دانی
که از میانه فرو خواهد آمدن بکنار
هوش مصنوعی: می‌توانی تصور کنی که همانند یک ماهی طلایی در آب، در حال حرکت و جستجوست، اما روزی خواهد رسید که از آب خارج شده و به کناره خواهد آمد.
ز روزه داران کس ناشده نزار و نحیف
هلال روزه برای چه شد نحیف و نزار
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از روزه‌داران بیمار و ضعیف نشده است؛ پس هلال ماه رمضان چرا ضعیف و نزار شد؟
خمیده قامت و زرین عذار چون عاشق
شدست گوئی بر آفتاب عاشق زار
هوش مصنوعی: زنی با قامت خمیده و مویی طلایی، به وضوح عاشق شده است، گویی که در برابر خورشید به عشق دچار شده و در حال سوختن است.
هلال و چشمه خورشید ناخج و سپرند
یکی ز سیم حلال و یکی ز زر عیار
هوش مصنوعی: هلال و چشمه‌ی خورشید به شکلی متفاوت و زیبا درخشنده هستند. یکی از آن‌ها از نقره‌ای خالص و دیگری از طلا ساخته شده است.
میان آخر شعبان و اول رمضان
سبب چه بد که شب و روز هر دو گشت سوار
هوش مصنوعی: در فاصله بین آخرین روز ماه شعبان و اولین روز ماه رمضان، چه چیزی باعث شده که هر دو شب و روز به سرعت بگذرد و به نوعی پر اهمیت شوند؟
چو کرد شعبان سیمین سپر در آب نهان
سپهر ناخج زرین روزه کر اظهار
هوش مصنوعی: زمانی که شعبان مانند سپر نقره‌ای در آب پنهان شده باشد، روزهای ناخوشی به طرز غم‌انگیزی رخ نمایان می‌سازند.
هوای مغرب گشت از شفق چو معرکه گاه
چو روز آن و شب این شدند در پیکار
هوش مصنوعی: آسمان مغرب هنگام غروب مانند میدان نبردی شده است. روز و شب در حال نبرد با یکدیگر هستند.
هلال روزه بدین وصفها که دادم شرح
ز روی قبله فروشد ببحر لؤلؤ وار
هوش مصنوعی: ماه هلالی که توصیف کردم، مانند درخشش دُرّ و مروارید بر فراز دریا می‌درخشد.
بطبع بنده فرستاد لؤلؤ منثور
بنظم کردم در مدح سید احرار
هوش مصنوعی: خداوند به من استعداد و هنر داد تا بتوانم ستاره‌های درخشان را در قالب شعر منظوم کنم و به ستایش بزرگترین آقایان بپردازم.
سر مفاخر فرزند فخر دین احمد
ابوالمعالی دهقان علی سپهسالار
هوش مصنوعی: این جمله به شخصیت برجسته‌ای اشاره دارد که فرزند فردی معروف و محترم به نام فخر دین احمد است. او به عنوان شخصی با اعتبار و مقام بالا شناخته می‌شود، به ویژه در زمینه سپهسالاری یا رهبری نظامی. مضمون کلی به عظمت و افتخار این فرد اشاره دارد.
سپهر مردی وجود افتخار دین که بدوست
همه مفاخرت دین احمد مختار
هوش مصنوعی: در دل آسمان، مردی است که افتخار دین به شمار می‌رود و به اوست که تمام بزرگی‌ها و افتخارات دین حضرت محمد (ص)، انتخاب شده و مختار، مربوط می‌شود.
ز هر که او بهتر فخر کرد در عالم
به است چون هنر از عیب و همچو فخر از عار
هوش مصنوعی: هر کس که در دنیا به خود می‌بالد و به دیگران فخر می‌فروشد، در حقیقت از دیگران بهتر است. چرا که مانند هنر که از عیوب متمایز است، فخر نیز از ننگ و عار جداست.
جمال گوهر خاک آنکه از نکو خلقی
رخ خرد را خال است و چشم بد را خار
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی در انسان‌هایی که ذات خوب و نیکوکاری دارند، خود را نشان می‌دهد. این افراد مانند نقطه‌ای زیبا بر چهره زمین هستند که چشم‌های بد به آن‌ها آسیب نمی‌زند و نمی‌توانند زیبایی آن‌ها را ببینند.
مصدری که چو بر صدر بار بنشیند
چو آفتاب کند خیره دیده نظار
هوش مصنوعی: چیزی که در بالاترین نقطه خود قرار گیرد، مانند آفتاب می‌تابد و نظرها را به خود جلب می‌کند.
بر آسمان هنرمندی و شجاعت وجود
چو آفتاب ندارد قرین و همسر و یار
هوش مصنوعی: در آسمان هنر و شجاعت، هیچ‌کس قابل مقایسه با تو نیست؛ مانند آفتاب که هیچ همتایی ندارد.
کمر بخدمت او سال و ماه بسته کرام
زبان بمدحت او روز و شب گشاده کبار
هوش مصنوعی: من سال‌ها به خدمت او مشغولم و با زبانم هر روز و شب به ستایش او می‌پردازم.
بزرگواری کز مدح و از مناقب او
بر آنچه دانا واجب نیاید استغفار
هوش مصنوعی: بزرگی که به خاطر ستایش و ویژگی‌های نیکویش، بر کسی که از دانش برخوردار است، عذرخواهی نکردن از او لازم نیست.
بدانسبب که رهی پرورست و بنده نواز
ز بندگیش ندیدم کسی شود بیزار
هوش مصنوعی: به این خاطر که راهنما و پرورش‌دهنده‌ای مهربان وجود دارد، هیچ‌کس از بندگی و خدمت به او بیزار نشده است.
به بر و احسان زابرار برتری دارد
ببرگ و بار بدانسان که طوبی از اشجار
هوش مصنوعی: احسان و نیکی به دیگران از زیبایی و ثمره درختان برتر است، همان‌طور که درخت طوبی از سایر درختان ممتاز است.
کف عطاده او بی سخا و احسان نیست
درخت طوبی بی برگ نبود و بی بار
هوش مصنوعی: بخشی از برکت و بخشش او به دیگران، شبیه به درختیست که بدون برگ و میوه نمی‌تواند وجود داشته باشد. بنابراین، دادن و کمک کردن بخشی از ذات اوست.
ایا کسی که نماید بچشم خلق جهان
جهان ز نیکی کردار تو چنان کردار
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که به مردم نشان دهد چقدر خوب هستند کارهایت؟ دنیا به زیبا بودن رفتار تو توجه می‌کند.
سرای بار تو از فر تو چنان صفت است
صفت همان که چنانست بی خلاف و غبار
هوش مصنوعی: خانه تو به اندازه‌ای زیبا و دل‌نواز است که هیچ گونه عیب و نقصی در آن وجود ندارد و صفای آن مانند خود تو بی‌عیب و پاک است.
بروزنامه عمر تو بی سخا و کرم
دمی کرام نرانند خامه بر طومار
هوش مصنوعی: عمر تو مانند یک نوشته است که بدون بخشندگی و نیکوکاری، هیچ ارزشی ندارد. این نوشته نمی‌تواند با کلمات خوب و مهربان تحسین شود.
شمار جود و سخای ترا فذلک نیست
ز عقد کردن مستوفیان بروز شمار
هوش مصنوعی: سخاوت و generosity تو به شمار نمی‌آید، زیرا فقط با حساب و کتاب مسئولان مالی به دست نمی‌آید.
چه میزبان کریمی که آید از حضرت
مهی عزیز و مکرم بر تو مهمان وار
هوش مصنوعی: چه میزبان بخشنده‌ای که مهمانی از جانب آن بزرگ و ارجمند به تو می‌آید.
خجسته ماهی آمد بمهمانی تو
که برترست زهر ماه مرو را مقدار
هوش مصنوعی: ماه خوش‌زبان و نورانی به مهمانی تو آمده است و او از همه ماه‌ها بهتر و بزرگتر است؛ پس به دیگر ماه‌ها نپرداز!
ز کردگار که جانها فدای نامش باد
همیرساندت مهمان بگونه گونه نثار
هوش مصنوعی: از خداوند که جان‌ها به خاطر نام او فدای می‌شود، خواهانم که تو را به گونه‌های مختلف به مهمانی بپذیرد و نیکویی‌ها را نثار تو کند.
نثار اول رحمت بسی بود بر تو
از آنکه بر ضعفا رحم کرده ای بسیار
هوش مصنوعی: رحمت خداوند بیش از حد بر تو نازله شده است، زیرا تو به نیازمندان توجه و محبت زیادی کرده‌ای.
دوم نثار بود مغفرت که جرم و خطا
فرو گذاشتی از کهتران خدمتکار
هوش مصنوعی: سرآشکارا بود که بخشش و آمرزش به خاطر خطاها و اشتباهاتت از جانب کسانی است که در خدمت تو هستند و به تو خدمت می‌کنند.
از آنکه مهمان باشد ز تو بآزادی
نثار آخر از اویت بود برات از نار
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به این دارد که اگر کسی مهمان تو باشد و از او با آزادی برخورد کنی، در نهایت این مهمان می‌تواند تو را از دچار شدن به مشکلات نجات دهد. به این معنا که مهمان می‌تواند در سختی‌ها به تو کمک کند و از آتش گرفتاری دورت کند.
شبی ازین مه میمون به از هزار مه است
چنین شب آمده بادا بعمر تو دو هزار
هوش مصنوعی: شبی مثل این ماه خوش‌یمن از هزار شب دیگر با ارزش‌تر است. امیدوارم این شب تا دو هزار سال در عمر تو باقی بماند.
همیشه تا ز خداوند روزه داران را
بود دو شادی چونانکه هست در اخبار
هوش مصنوعی: همیشه نزد خداوند، روزه‌داران دو شادی دارند که مانند آن در روایت‌ها آمده است.
یکی بدنیا وقت گشادن روزه
دوم بعقبی وقت نمودن دیدار
هوش مصنوعی: یک نفر در زمان افطار، روزه‌اش را باز کرد و در زمانی دیگر دوباره به دیدار رسید.
از آنکه نبود در وعده خدای خلاف
ز هر دو شادی چونانکه هست برخوردار
هوش مصنوعی: چون خداوند در وعده‌هایش به هیچ‌چیز خیانت نمی‌کند، از این رو هر دو طرف باید از شادی که به آن رسیده‌اند، لذت ببرند.
خجسته باد مه روزه چونکه عید رسید
خجسته تر ز مه روزه عید تو صد بار
هوش مصنوعی: خوشا به حال ماه رمضان که عید فرامی‌رسد و این عید از خود ماه رمضان نیز خوشحال‌کننده‌تر است، چرا که عید تو را هزار بار شادتر می‌کند.