گنجور

شمارهٔ ۶۶ - در مدح صدر الوزراء

سرو سیمین طرف ماه منیر
تیره کرد از خط شبرنگ چو قیر
هست شبرنگ خط تیره او
رخ رخشنده او ماه منیر
بنفیر آید عالم هرگاه
که رخ ماه بگیرد شبگیر
رخ آنماه گرفت اینک و من
بنفیر آمده ام زو بنفیر
کرد دیوانه دلم راز نخست
وانگهی بست بمشگین زنجیر
چنگ را در سر زنجیر زدم
شد کنارم همه پر مشک و عبیر
لب لعلش بمزیدم بخوشی
یافتم زو مزه شکر و شیر
شیر ازان لعل مزیدم که ز سر
باز کودک شدم ار بودم پیر
کودکی نو بحدیث آمده ام
سخنم نی بجز از مدح وزیر
صاحب عادل صدرالوزرا
صدر فرخ پی فرخنده ضمیر
بنسب فخر امیران بزرگ
بلقب صدر وزیران کبیر
مسند آرای بفر و بشکوه
ملک آرای برأی و تدبیر
آن امیری و وزیری که چنو
نه وزیر است بعالم نه امیر
در امارت بده بی کفو و شبیه
در وزارت شده بی مثل و نظیر
بسر کلک وی آراسته ملک
خسرو مشرق شه کشور گیر
ای وزیری که سر کلک تو کرد
صورت عدل کرم را تصویر
هر چه تصویر کند خامه تو
نبود خام و نباشد تزویر
دست عدل تو ستم یافته را
راست چون موی برآرد زخمیر
در تنور کرم تو همه وقت
آز را مایه نبودست فطیر
پشت عمال بعون تو قویست
دیده شاه بروی تو قریر
وزرا و امرا را ای صدر
نیست از خدمت صدر تو گزیر
نیست در عالم یک نوع هنر
که ترا نیست ازان بهره و تیر
روز روشن شود از هیبت تو
بر دل حاسد تو چون شب قیر
تا فلک بر دل خصم تو زند
تیر در برج کمان گردد تیر
حاسد جاه تو از آتش دل
بادم گرم بود در مه تیر
نیست همتای تو در گیتی مرد
نیست همسان تو در گردون تیر
تیر از سهم سر خامه تو
گم کند بر فلک خویش مسیر
با سخا و کرم تو به جهان
هست نایاب چو سیمرغ فقیر
کرمت میت را چون دم صور
زنده گرداند کلکت بصریر
سائل از زر تو گردد قارون
اگر از مدح تو سازد اکسیر
نیست آیات کرامات ترا
بجز احسان و ایادی تفسیر
هرکه مدح تو فرو خواند بخواب
بخت تعبیر برآمد تعبیر
کوه بر کوه شود همچو پیاز
از برت مادح یک پوست چو سیر
تا چنین است ره و سیرت تو
نبود دولت تو عزل پذیر
تا که باشد فلک بر شده را
از بر خاک مسطح تدویر
باد بر کام تدویر فلک
همچنین باد ملک را تقدیر
تو همه ساله بشادی و طرب
مانده بدخواه تو در کرم و زحیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرو سیمین طرف ماه منیر
تیره کرد از خط شبرنگ چو قیر
هوش مصنوعی: سرو زیبا و خوش قامت، با قامتش که شبیه ماه درخشان است، سایه‌ای عمیق و تیره به وجود آورده. این سایه ناشی از اثر خطوطی است که مانند سیاهی قیر بر زمین افتاده‌اند.
هست شبرنگ خط تیره او
رخ رخشنده او ماه منیر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و درخشش چهره فردی می‌پردازد. شبرنگ به معنای رنگ خاص و تیره‌ای است که به جذابیت و جلوه او افزوده است. در واقع، صورت او مانند ماهی درخشان و تابنده است که به جذابیت و زیبایی‌اش اشاره دارد.
بنفیر آید عالم هرگاه
که رخ ماه بگیرد شبگیر
هوش مصنوعی: هرگاه که ماه در آسمان ظاهر شود و شب را روشن کند، دنیا پر از زیبایی و روشنی می‌شود.
رخ آنماه گرفت اینک و من
بنفیر آمده ام زو بنفیر
هوش مصنوعی: چهره آن ماه گرفته شده و من به اینجا آمده‌ام که از او یاد بگیرم.
کرد دیوانه دلم راز نخست
وانگهی بست بمشگین زنجیر
هوش مصنوعی: دل شیدای من ابتدا رازهایش را افشا کرد، و سپس با زنجیری شیرین و خوشبو آن را محصور ساخت.
چنگ را در سر زنجیر زدم
شد کنارم همه پر مشک و عبیر
هوش مصنوعی: چنگ را به زنجیر بستم و حالا همه جا بوی عطر و مشک به مشامم می‌رسد.
لب لعلش بمزیدم بخوشی
یافتم زو مزه شکر و شیر
هوش مصنوعی: من لب‌های زیبایش را بوسیدم و از آن لذت بردم، گویا به مزه‌ی شیر و شکر دست یافتم.
شیر ازان لعل مزیدم که ز سر
باز کودک شدم ار بودم پیر
هوش مصنوعی: من از آن گوهر باارزش شیرین بهره‌مندم، چرا که حتی وقتی به دوران کودکی برگشتم، هنوز از جوانی و شادابی برخوردارم.
کودکی نو بحدیث آمده ام
سخنم نی بجز از مدح وزیر
هوش مصنوعی: من به تازگی وارد این عرصه شده‌ام و غیر از ستایش وزیر چیزی برای گفتن ندارم.
صاحب عادل صدرالوزرا
صدر فرخ پی فرخنده ضمیر
هوش مصنوعی: صاحب عادل، که نخست‌وزیر است، دارای درایتی عالی و شخصیت روشنی است که در فکر و اندیشه‌اش خیر و نیکی نهفته است.
بنسب فخر امیران بزرگ
بلقب صدر وزیران کبیر
هوش مصنوعی: به خاطر افتخار و مقام بالای خود، همچون صدر و وزیران بزرگ در میان امیران بزرگ قرار گرفته‌ای.
مسند آرای بفر و بشکوه
ملک آرای برأی و تدبیر
هوش مصنوعی: در این بیت به اهمیت و شکوه برجسته‌ای که تدبیر و راهبردهای مؤثر در مدیریت و حکومت دارند، اشاره شده است. به عبارت دیگر، نشان می‌دهد که داشتن نظریه‌ای قوی و مناسب می‌تواند موجب موفقیت و عظمت یک کشور یا سرزمین شود.
آن امیری و وزیری که چنو
نه وزیر است بعالم نه امیر
هوش مصنوعی: آن کسی که نه وزیر واقعی است و نه امیر حقیقی، در واقع نه جایگاهی در دنیا دارد و نه به مقامی رسیده است.
در امارت بده بی کفو و شبیه
در وزارت شده بی مثل و نظیر
هوش مصنوعی: در مقام و مسئولیت، کسی پیدا شده که هیچ شبیه و همتایی ندارد و در جایگاه وزارت نیز فردی به وجود آمده که بی‌نظیر و بی‌مثل است.
بسر کلک وی آراسته ملک
خسرو مشرق شه کشور گیر
هوش مصنوعی: با زیبایی خط او، شاهزاده ای چون خسرو به سرزمین های شرقی فرمانروایی کن.
ای وزیری که سر کلک تو کرد
صورت عدل کرم را تصویر
هوش مصنوعی: ای وزیری که به خاطر فرمانت، ویژگی‌های خوب و برتر را به تصویر کشیدی.
هر چه تصویر کند خامه تو
نبود خام و نباشد تزویر
هوش مصنوعی: هر آنچه که قلم تو نقش می‌زند، نه از خامی و ناپختگی است و نه همراه با نیرنگ و فریب.
دست عدل تو ستم یافته را
راست چون موی برآرد زخمیر
هوش مصنوعی: دست انصاف تو ظلم‌دیده را به گونه‌ای اصلاح می‌کند که مانند موی از خمیر بیرون می‌آید.
در تنور کرم تو همه وقت
آز را مایه نبودست فطیر
هوش مصنوعی: در دل عشق تو همیشه جایی برای آزمند بودن وجود ندارد.
پشت عمال بعون تو قویست
دیده شاه بروی تو قریر
هوش مصنوعی: پشت کارگزاران تو به قدرت تو استوار است و چشمان شاه به روی تو دیدی روشن دارد.
وزرا و امرا را ای صدر
نیست از خدمت صدر تو گزیر
هوش مصنوعی: اگر وزرا و امیران هم هستند، اما هیچ‌کدام نمی‌توانند از خدمت و حمایت تو بی‌نیاز باشند.
نیست در عالم یک نوع هنر
که ترا نیست ازان بهره و تیر
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ هنری وجود ندارد که تو از آن بهره‌مند نباشی یا در آن مهارت نداشته باشی.
روز روشن شود از هیبت تو
بر دل حاسد تو چون شب قیر
هوش مصنوعی: نور روز به خاطر وجود تو در دل حسودان همچون شب تار و سیاه می‌تابد.
تا فلک بر دل خصم تو زند
تیر در برج کمان گردد تیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان به دشمن تو آسیب وارد کند، تلاش کن که به او ضربه‌هایی بزنید.
حاسد جاه تو از آتش دل
بادم گرم بود در مه تیر
هوش مصنوعی: حسود تو به خاطر دل‌سوختگی‌اش، مثل آتش در دلش، در شب تاریک از کینه و دشمنی‌اش دم می‌زند.
نیست همتای تو در گیتی مرد
نیست همسان تو در گردون تیر
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا مانند تو نیست و هیچ مردی در آسمان همتای تو وجود ندارد.
تیر از سهم سر خامه تو
گم کند بر فلک خویش مسیر
هوش مصنوعی: تیر از نبوت تو به طرز شگفتی به آسمان پرتاب می‌شود و مسیر خودش را پیدا می‌کند.
با سخا و کرم تو به جهان
هست نایاب چو سیمرغ فقیر
هوش مصنوعی: با بخشش و generosity تو، در این دنیا چیزی مثل سیمرغ که بسیار کمیاب است، وجود ندارد.
کرمت میت را چون دم صور
زنده گرداند کلکت بصریر
هوش مصنوعی: در این بیت، به قدرت و کرامت الهی اشاره شده است که می‌تواند حتی مرده‌ها را زنده کند، مانند دمیدن در صور که زندگی را به انسان‌ها بازمی‌گرداند. به عبارت دیگر، افرادی که در زندگی خود به خداوند تکیه دارند می‌توانند به حیات و توانمندی جدیدی دست یابند.
سائل از زر تو گردد قارون
اگر از مدح تو سازد اکسیر
هوش مصنوعی: اگر کسی با ستایش و توصیف تو زروبه دست آورد، او مانند قارون ثروتمند و پُر زر و مال می‌شود.
نیست آیات کرامات ترا
بجز احسان و ایادی تفسیر
هوش مصنوعی: تنها نشانه‌های کرامت تو، جز خوبی و نیکی‌هایی که به دیگران می‌کنی، نیست.
هرکه مدح تو فرو خواند بخواب
بخت تعبیر برآمد تعبیر
هوش مصنوعی: هر کسی که در مورد تو خوب سخن بگوید، خواب و آرزوهای خوبش به حقیقت می‌پیوندد.
کوه بر کوه شود همچو پیاز
از برت مادح یک پوست چو سیر
هوش مصنوعی: کوه در برابر کوه قرار می‌گیرد و این وضعیت مانند لایه‌های پیاز یا سیر است که هر کدام یک پوست دارند. در اینجا به معنای این است که تمجید و تعریف از یک چیز می‌تواند باعث ترغیب و تقویت آن چیز شود، به طوری که مثل پوست‌های پیاز، لایه‌های بیشتری به وجود می‌آید.
تا چنین است ره و سیرت تو
نبود دولت تو عزل پذیر
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو این‌گونه هستی و رفتار می‌کنی، هیچ قدرت و مقامی نمی‌تواند تو را برکنار کند.
تا که باشد فلک بر شده را
از بر خاک مسطح تدویر
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان به دور خود می‌چرخد و زمین را به شکل مسطح نگه‌می‌دارد،
باد بر کام تدویر فلک
همچنین باد ملک را تقدیر
هوش مصنوعی: باد به شکل نامحسوس و ناپایدار بر حرکت و جریان زندگی تأثیر می‌گذارد، همان‌طور که تقدیر و سرنوشت برای انسان‌ها و کشورها نیز نقش‌آفرینی می‌کند.
تو همه ساله بشادی و طرب
مانده بدخواه تو در کرم و زحیر
هوش مصنوعی: تو هر سال در شادی و خوشی هستی، در حالی که دشمن تو همیشه در غصه و ناراحتی به سر می‌برد.