شمارهٔ ۵۷ - در مدح فخر الدین احمد
ای بت گلرنگ روی آن باده گلگون بیار
کز فروغ او شود گلرنگ روی باده خوار
باده ای کز وی خورد بیمار گردد تندرست
باده ای کز وی خورد بیکار بازآید بکار
باده ای کز وی جدا گردد بخیل از رادمرد
باده ای کز وی شود پیدا حکیم از بادسار
باده ای چون گوهر رخشان که اندر نیک و بد
گوهر پنهان مردم گردد از وی آشکار
باده سوری بکف گیر ای بت گلرنگ روی
آن گل سوری که بر سرو روان آید ببار
در میان انجمن بخرام و ساقی باش از آنک
باده سوری زمرد گلرخ آید خوشگوار
ساقی از سرور روان خیزد چو کرد آغاز سور
صاحب اقبالی شهی زاولاد صاحب ذوالفقار
شاه بی معزولی از ملک شرف اشرف که هست
تا ابد این ملک را در خاندان او قرار
کرد خویشی با بزرگی کز بزرگان جهان
خواند بتوان خسرو صاحبقران روزگار
فخر دین احمد که تا با مصطفی خیزد بحشر
خویشتن را ساخت از اولاد او خویش و تبار
هر که او خویش و تبار آل پیغمبر بود
در دو گیتی باشد ایمن از خسار و از تبار
مهتران دین و دنیا بر مراد یکدگر
دین و دنیا را گرفتند این و آن اندر کنار
فخر دین و اشرف از خویشی بیاری آمدند
زین چه به باشد که گرد یار خویش و خویش یار
ای شه آل نبی رایات شادی بر فراز
تا هواخواهان تو دل هدیه آرند و نثار
تیره ماه آمد بخدمت تا کند در باغها
شاخساران را بروز سور تو دینار بار
دست نقاشان چین و کله بندان ساختند
در سرای تو بهاری خرم از نقش و نگار
تاج صاحبدولتی از بهر سورت شد پدید
تیر مه در باغ نو وندر سرایت نوبهار
تا بهار از تیر مه یک فصل بودی در میان
در سر او باغ باشد هر دو در یک فصل یار
ای نکوخواهان تو پیوسته شادان و عزیز
وی بداندیشان تو همواره اندر خار خار
حاصل آمد فخر دینرا و ترا از یکدگر
صد هزاران عز بی ذل فخر هم بی هیچ عار
خاندان پاک ختم انبیا را بی خلاف
عز و جاه و فخر و سنگ است از تو تا روز شمار
برخور از فرزند زیبا اظهر اشرف نسب
ای شه سادات اشرف سیرت اظهر شعار
مقتدای مشرق و مغرب بجاه و سروری
اطهر و اشرف بدند از جمع سادات کبار
چون تو باشی اظهر و اشرف بود فرزند تو
نام نیک و نسبت پاک از تو ماند یادگار
تا بود ملک شرف باقی بر آل مصطفی
کاندرین شرکت ندارد هیچ شه در روزگار
خسرو ملک شرف بادی و پیش و پس ترا
لشکری زال نبی فرمانبر و طاعت گذار
امت جد تو پیش تخت تو از طبع خویش
چون غلامان پادشاهان را مطیع و بردبار
شمارهٔ ۵۶ - در مدح افتخار الدین رضا ابن شمس الدین عمر: داستان عشق فرهاد آمد و شیرین بسرشمارهٔ ۵۸ - در مدح تاج الامرا حسن: نوشد بجهان جهان دیگر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بت گلرنگ روی آن باده گلگون بیار
کز فروغ او شود گلرنگ روی باده خوار
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا و خوشرنگ، آن شراب سرخ را بیاور تا با درخشش و نور او، رنگ روی من هم شبیه رنگ زیبای خودت شود و من نیز در تناول این شراب، زیباییام را به نمایش بگذارم.
باده ای کز وی خورد بیمار گردد تندرست
باده ای کز وی خورد بیکار بازآید بکار
هوش مصنوعی: نوشیدنی که اگر فردی آن را بنوشد، بیمار شدهاش بهبود پیدا میکند و همچنین نوشیدنی که اگر بیکار بنوشد، او را به کار و فعالیت میآرد.
باده ای کز وی جدا گردد بخیل از رادمرد
باده ای کز وی شود پیدا حکیم از بادسار
هوش مصنوعی: اگر شرابی باعث شود که بخیل از رادمرد دور شود، آن شراب ارزشمند است؛ و اگر شرابی آبستن حکمت باشد و مانند بادسار مشخص شود، پس آن شراب نیز گرانبهاست.
باده ای چون گوهر رخشان که اندر نیک و بد
گوهر پنهان مردم گردد از وی آشکار
هوش مصنوعی: نوشیدنیای شبیه جواهر درخشان که در میان خوبیها و بدیها، ویژگیهای واقعی انسانها را نمایان میکند.
باده سوری بکف گیر ای بت گلرنگ روی
آن گل سوری که بر سرو روان آید ببار
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که پیمانهای از شراب را بگیر و به طرف آن معشوق زیبا ببر، همان زیبایی که مانند گلی در حال شکوفا شدن است، و به سمت خوشبویی که از گلها به سمت سروها جریان دارد، ببار.
در میان انجمن بخرام و ساقی باش از آنک
باده سوری زمرد گلرخ آید خوشگوار
هوش مصنوعی: در جمع دوستانه حضور داشته باش و با ساقی همنشین شو، زیرا نوشیدنی خوشمزهای از گلرخ زیبا به میان آمده است.
ساقی از سرور روان خیزد چو کرد آغاز سور
صاحب اقبالی شهی زاولاد صاحب ذوالفقار
هوش مصنوعی: ساقی در خوشحالی و سرور به ما میپیوندد و وقتی جشن شروع میشود، دوست ما، شاهزادهای موفق و بزرگ از نسل کسی که شمشیر مشهور ذوالفقار را دارد، در کنار ماست.
شاه بی معزولی از ملک شرف اشرف که هست
تا ابد این ملک را در خاندان او قرار
هوش مصنوعی: شاهی که از سلطنت خود عزل نشده، از عظمت و شرافتی برخوردار است که تا ابد این سرزمین به خاندان او تعلق دارد.
کرد خویشی با بزرگی کز بزرگان جهان
خواند بتوان خسرو صاحبقران روزگار
هوش مصنوعی: با شخص بزرگی دوست شد که از بزرگترهای دنیا بهرهای دارد و میتواند به مانند خسرو صاحبقران در دوران خود باشد.
فخر دین احمد که تا با مصطفی خیزد بحشر
خویشتن را ساخت از اولاد او خویش و تبار
هوش مصنوعی: افتخار دین پیامبر احمد این است که در روز قیامت با رسول خدا حاضر میشود و اصل و نسب خود را از نسل او میداند.
هر که او خویش و تبار آل پیغمبر بود
در دو گیتی باشد ایمن از خسار و از تبار
هوش مصنوعی: هر کسی که از خانواده و نسل پیامبر باشد، در این دنیا و آن دنیا از آسیبها و نقصانها در امان خواهد بود.
مهتران دین و دنیا بر مراد یکدگر
دین و دنیا را گرفتند این و آن اندر کنار
هوش مصنوعی: رهبران دین و دنیا به توافق رسیدند که به خواستههای یکدیگر پاسخ بدهند و این موافقت موجب نزدیکی و همکاری بیشتر آنها شد.
فخر دین و اشرف از خویشی بیاری آمدند
زین چه به باشد که گرد یار خویش و خویش یار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افتخار دین و فضیلت از نسب و خویشی به وجود آمدهاند. پس جای شگفتی نیست که دوستان و همراهان، همواره در کنار یکدیگر قرار دارند و یکدیگر را حمایت میکنند.
ای شه آل نبی رایات شادی بر فراز
تا هواخواهان تو دل هدیه آرند و نثار
هوش مصنوعی: ای شاهزادگان وابسته به پیامبر، پرچمهای شادی را در اوج برافرازید تا محبتورزان و دلدادگان تو، دلهای خود را به تو هدیه و نثار کنند.
تیره ماه آمد بخدمت تا کند در باغها
شاخساران را بروز سور تو دینار بار
هوش مصنوعی: ماه تیره و تار به خدمت آمد تا در باغها، درختان را برای جشن تو با دینارهایی پر زینت کند.
دست نقاشان چین و کله بندان ساختند
در سرای تو بهاری خرم از نقش و نگار
هوش مصنوعی: نقاشهای چینی و کسانی که تزیینات میسازند، در خانهات بهاری زیبا و سرشار از نقش و نگار خلق کردهاند.
تاج صاحبدولتی از بهر سورت شد پدید
تیر مه در باغ نو وندر سرایت نوبهار
هوش مصنوعی: تاج ظلمت از سر صاحبان قدرت برداشته شد و زیبایی و روشنی مانند تیر ماه در باغ جدید و در ورود بهار بر سر تو نمایان شد.
تا بهار از تیر مه یک فصل بودی در میان
در سر او باغ باشد هر دو در یک فصل یار
هوش مصنوعی: تا زمانی که بهار در تیرماه باشد، در سر باغ او، هر دو به عنوان یار در یک فصل حضور دارند.
ای نکوخواهان تو پیوسته شادان و عزیز
وی بداندیشان تو همواره اندر خار خار
هوش مصنوعی: ای خوبان! شما همیشه شاد و عزیز هستید، و بداندیشان همیشه در رنج و ناراحتی به سر میبرند.
حاصل آمد فخر دینرا و ترا از یکدگر
صد هزاران عز بی ذل فخر هم بی هیچ عار
هوش مصنوعی: نتیجهاش این است که فخر دین و تو از یکدیگر به وجود آمدهاند و هرکدام میتوانند بهطور مستقل عزت و افتخاری داشته باشند بدون اینکه به ذلت نیاز داشته باشند و بدون هیچ عیبی.
خاندان پاک ختم انبیا را بی خلاف
عز و جاه و فخر و سنگ است از تو تا روز شمار
هوش مصنوعی: خاندان پاک پیامبر آخرالزمان، بدون هیچگونه شک و تردیدی، دارای شرافت، مقام و افتخار است و این مقام تا پایان روزگار ادامه دارد.
برخور از فرزند زیبا اظهر اشرف نسب
ای شه سادات اشرف سیرت اظهر شعار
هوش مصنوعی: ای پادشاه سادات، به فرزند زیبا و با اصل و نسب عالی خود ببال. زیبایی و شرافت او باید در رفتار و کردار او آشکار باشد و نمایان گر شخصیت والا و اصیل او باشد.
مقتدای مشرق و مغرب بجاه و سروری
اطهر و اشرف بدند از جمع سادات کبار
هوش مصنوعی: رهبر مشرق و مغرب با مقام و بزرگیای بسیار عالی و باافتخارتر از همهی بزرگزادگان است.
چون تو باشی اظهر و اشرف بود فرزند تو
نام نیک و نسبت پاک از تو ماند یادگار
هوش مصنوعی: زمانی که تو درخشانتر و برجستهتر باشی، فرزند تو نیز با نام نیک و نسبت پاک از تو یاد خواهد شد.
تا بود ملک شرف باقی بر آل مصطفی
کاندرین شرکت ندارد هیچ شه در روزگار
هوش مصنوعی: همانطور که مقام و افتخار خاندان مصطفی (پیامبر اسلام) همواره پایدار خواهد بود، در این دنیا هیچ پادشاهی نمیتواند با آنها شریک شود و از آنها بالاتر برود.
خسرو ملک شرف بادی و پیش و پس ترا
لشکری زال نبی فرمانبر و طاعت گذار
هوش مصنوعی: خسرو، پادشاه بزرگ و با افتخار، با نیرویی از لشکر زال، پیامبر و فرمانبردار، در جلو و عقب خود آماده است.
امت جد تو پیش تخت تو از طبع خویش
چون غلامان پادشاهان را مطیع و بردبار
هوش مصنوعی: بردهوار و مطیع، اتباع و پیروان تو در مقابل مقام تو مانند غلامان پادشاهان هستند و اخلاق و رفتارشان نشاندهنده تسلیم و احترامشان است.