شمارهٔ ۴۹ - در مدح مؤید
ای عامل خراج کفایت نمای راد
دستور خسرو و شرف دست میرزاد
خورشید جاودان مؤید یمین دین
کز سایه یمین تو زفتان شوند راد
رادیست حرفت کف و کلک و بنان تو
خلقی زحرفت کف و کلک و بنانت راد
تا از بنان و کلک و کف تو بمن رسید
تشریف و خلعتی که نشاید گرفت و داد
مادح نماند جز من و ممدوح جز توئی
من مادح از نژاد و تو ممدوح از نژاد
زان مهتران نئی تو که در خدمت و ثنات
بستن میان نشاید و نتوان زبان گشاد
دست و در دل تو گشاد است و طبع نیز
پاینده چون در دل و دستت گشاده باد
شعر مرا هر آینه از هزل چاشنی
ماند بجای بلبل و گشنیز و بغمخواد
تا بر حسود تو برم آن چاشنی بکار
کوبم در اجازه که تا بگذرم چو باد
گر کیقباد و کسری گردد حسود تو
صد . . . در . . . زن کسری و کیقباد
ناگفته خوبتر بتو از حاسدان تو
ایشان کنید خود که از ایشان کنند یاد
از حب خویش یاد کنم وآنچه بایدم
خواهم ز مجلس تو چو شاگرد از اوستاد
ای صدر اهل فضل مرا نان و جامه نیست
در گردنم هم از غله خانه غل فتاد
بر مجلس رفیع تو اطناب قصه را
این بنده رفع کرد و بر ایجاب دل نهاد
ده ساله کدخدائی شاهان بیک زمان
داری و بیش دارد ازین امر تو نفاذ
یک ماهه کدخدائی کردم ز تو سوآل
جودت سوآل من باجابت قرین کناد
شمارهٔ ۴۸ - در مدح ثقة الدین: ای سرو سرمایه کرام سمرقندشمارهٔ ۵۰ - در توبه و انابه: در هر گناه سخره دیوم بخیر خیر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای عامل خراج کفایت نمای راد
دستور خسرو و شرف دست میرزاد
هوش مصنوعی: ای کسی که مالیات را گردآوری میکنی، متناسب با شایستگیات عمل کن و به دستورات پادشاه و مقام خود احترام بگذار.
خورشید جاودان مؤید یمین دین
کز سایه یمین تو زفتان شوند راد
هوش مصنوعی: خورشید همیشگی و قدرت بخش دین، که از حمایت و سایه تو، مردان نیکوکار و برجسته به رحت و رو به پیشرفت میرسند.
رادیست حرفت کف و کلک و بنان تو
خلقی زحرفت کف و کلک و بنانت راد
هوش مصنوعی: اگر به صدای تو گوش کنم، میبینم که تمام گفتارت پر از زیبایی و ظرافت است. با هنر و مهارت تو، هر کس تحت تأثیر قرار میگیرد و از خلق و خوی تو لذت میبرد.
تا از بنان و کلک و کف تو بمن رسید
تشریف و خلعتی که نشاید گرفت و داد
هوش مصنوعی: وقتی که دست و خطوط تو به من رسید، هدیه و مقام بزرگی به من داده شد که شایستهی گرفتن و بخشیدن نیست.
مادح نماند جز من و ممدوح جز توئی
من مادح از نژاد و تو ممدوح از نژاد
هوش مصنوعی: تنها من ماندهام که تو را ستایش کنم و تو نیز تنها کسی هستی که شایسته ستایش من هستی؛ من از نسل ستایشگران و تو از نسلِ ستایششدگان هستی.
زان مهتران نئی تو که در خدمت و ثنات
بستن میان نشاید و نتوان زبان گشاد
هوش مصنوعی: تو از جمله مهترانی نیستی که در خدمت و ستایش، بتوانی با زبان خود به راحتی صحبت کنی و اظهار نظر کنی.
دست و در دل تو گشاد است و طبع نیز
پاینده چون در دل و دستت گشاده باد
هوش مصنوعی: دل و دست تو با وسعت و فراخی همراه است و همچنین طبع تو نیز پایدار و ماندگار است. باشد که این فراخی در دل و دست تو ادامه داشته باشد.
شعر مرا هر آینه از هزل چاشنی
ماند بجای بلبل و گشنیز و بغمخواد
هوش مصنوعی: شعر من همیشه از شوخی و طنز پر است، مثل بلبلی که در کنار سبزینهها میخواند و این حال و هوا موجب شادی و نشاط میشود.
تا بر حسود تو برم آن چاشنی بکار
کوبم در اجازه که تا بگذرم چو باد
هوش مصنوعی: من با تأثیر از حسادت تو، آن چیزی را که به عنوان انگیزه و محرک لازم دارم، به کار میگیرم تا اجازه بگیرم و سریع از کنار تو بگذرم مانند بادی که به سرعت میوزد.
گر کیقباد و کسری گردد حسود تو
صد . . . در . . . زن کسری و کیقباد
هوش مصنوعی: اگر کیقباد و کسری به حسد دچار شوند، تو به هیچ وجه تحت تأثیر آنها قرار نخواهی گرفت و در مقابل سختیها و حسادتها میایستی.
ناگفته خوبتر بتو از حاسدان تو
ایشان کنید خود که از ایشان کنند یاد
هوش مصنوعی: ناگفتهها همیشه زیباتر از آن هستند که حسودان دربارهات بگویند، زیرا خودت بهتر از آنها میدانی که آنها چه میگویند.
از حب خویش یاد کنم وآنچه بایدم
خواهم ز مجلس تو چو شاگرد از اوستاد
هوش مصنوعی: من از عشق خود یاد میکنم و از تو آنچه که باید خواستهام، مانند یک شاگرد از معلمش.
ای صدر اهل فضل مرا نان و جامه نیست
در گردنم هم از غله خانه غل فتاد
هوش مصنوعی: ای کسی که در علم و فضل سرآمد هستی، من نه نانی دارم و نه لباسی. در گردنم نیز باری از خُسارت و کمبود بار سنگینی شده است.
بر مجلس رفیع تو اطناب قصه را
این بنده رفع کرد و بر ایجاب دل نهاد
هوش مصنوعی: این بند به این معناست که راوی برای جلب توجه و رضایت شما، به تشریح طولانی داستان پرداخت و احساسات خود را به شما ابراز کرد.
ده ساله کدخدائی شاهان بیک زمان
داری و بیش دارد ازین امر تو نفاذ
هوش مصنوعی: تو سالهای زیادی در مقام رهبری و مدیریت مردم هستی و این توانایی تو بیشتر از آن چیزی است که تصور میکنی.
یک ماهه کدخدائی کردم ز تو سوآل
جودت سوآل من باجابت قرین کناد
هوش مصنوعی: من یک مدت به مقام و منزلت تو فکر میکنم و از تو میخواهم که در پاسخگویی به سوالاتم، کرامت و generosity خودت را به من نشان بدهی.