شمارهٔ ۴۶ - در مدح سعدالملک مسعود
وزیر شاه سعد الملک مسعود
چو سعد آباد کرد از روی محمود
که سعدین فلک مسعود گشتند
ز سعدالملک سعد آباد مسعود
ملک مسعود را گوئی عطا داد
فلک تخت سلیمان بن داود
که سعدالملک بر کرسی چو آصف
بسعد آباد بنشست از ره جود
ز سعدالملک و سعدالدوله اسعد
شد از آوازه معدوم و موجود
بصدر و مسند جد و پدرشان
نشست این پاک اصل پاک مولود
چو از اشباه و اقرانست برتر
بر اشباه و بر اقران گشت محمود
باقبال شهنشاه معظم
شد اندر هر دلی محبوب و مجدود
شدند احباب او مقبول و مقبل
شدند اعدای او مخذول و مطرود
بشد نور از مه و خورشید و ناهید
بشد بوی از عبیر و عنبر و عود
بزخم و گوشمال اندر فتادند
بداندیشان و بدخواهان چون عود
باستحقاق و اهلیت به از به
بهاء الدین محصل کرد مقصود
در احسان خود بر خلق بگشاد
ببخشیدن گرفت از فیض و از سود
چو باب وعم خزاین کرد خالی
ز مال و نعمت موزون و معدود
بطبع خوش بدست خویش بخشید
ضیاع و غله و مفروش و منقود
قصب بخشید و اطلس داد و انگاشت
که برگ تود افکندست از تود
چو انبان میان از سیم و از زر
بسازد شاهد و نبود چو مشهود
بماه روزه در هر روز گنجی
ببخشیدن بود مرسوم و معهود
بعیدی صادق الوعد است ناید
بعمر از وی خلایق هیچ موعود
بدخل مال باشد جهد هرکس
بود جهد وی اندر بذل مجهود
بیزدانی که جز وی نیست یزدان
بمعبودی که جز وی نیست معبود
که نار کین او سوزنده ناریست
کز او واقد شود در حال موقود
دل اعدای او پر نار بادا
بسان خندق اصحاب اخدود
همیشه تا سخن دو طبع دانا
گهی محلول باشد گاه معقود
حکیم سوزنی را از مدیحش
چو درجی باد پر از در منضود
ندارد مدح اوحدی ندانم
که نامحدود گنجد چون بمحدود
بجاه پادشا خورشید عالم
بعالم ظل عمرش باد ممدود
حسودش را کان لم تغن بالامس
بداس یأس کشت عمر محصود
وصی وار است بر اولاد آدم
بحرمت باد آدم وار مسجود
شمارهٔ ۴۵ - در مدح صاحب ملک الدهاقین: صاحب عادل بنیکی از سفر آمدشمارهٔ ۴۷ - در مدح صاحب عزالدهاقین: ترک من مهر و وفا سیرت و آیین نکند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وزیر شاه سعد الملک مسعود
چو سعد آباد کرد از روی محمود
هوش مصنوعی: وزیر شاه، سعد الملک مسعود، وقتی که سعد آباد را به یاد محمود ساخت.
که سعدین فلک مسعود گشتند
ز سعدالملک سعد آباد مسعود
هوش مصنوعی: سعدی و حافظ به مقام و منزلت بالایی دست یافتند و از نعمتهای زندگی برخوردار گشتند، مانند سلطنت و خوشبختی در سرزمینی خوشبخت.
ملک مسعود را گوئی عطا داد
فلک تخت سلیمان بن داود
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آسمان به ملک مسعود نعمت بزرگی داده است، مانند تخت سلیمان، پادشاهی که قدرت و عظمتش زبانزد خاص و عام بود.
که سعدالملک بر کرسی چو آصف
بسعد آباد بنشست از ره جود
هوش مصنوعی: سعدالملک در سعد آباد، با سخاوت و بخشندگی، بر تختی مانند آصف نشسته است.
ز سعدالملک و سعدالدوله اسعد
شد از آوازه معدوم و موجود
هوش مصنوعی: از خوشنامی سعدالملک و سعدالدوله بهرهمند شد و نامشان به خاطر وجود و عدم افراد دیگر شناخته شد.
بصدر و مسند جد و پدرشان
نشست این پاک اصل پاک مولود
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف جایگاه والای شخصی میپردازد که از نسل پاک و بزرگی برخاسته و در مکانهای رفیع و مهم نشسته است. او از خانوادهای با اصالت و پاکی سرچشمه میگیرد و به همین خاطر، مقام و اعتبار خاصی دارد.
چو از اشباه و اقرانست برتر
بر اشباه و بر اقران گشت محمود
هوش مصنوعی: محمود به دلیل برتری بر همردهها و همنوعان خود، به مقام والایی دست یافته است.
باقبال شهنشاه معظم
شد اندر هر دلی محبوب و مجدود
هوش مصنوعی: با بخت خوب، شاه بزرگ در دل هر کسی دوست و محبوب شده است.
شدند احباب او مقبول و مقبل
شدند اعدای او مخذول و مطرود
هوش مصنوعی: دوستان او محبوب و مورد توجه قرار گرفتند و دشمنانش خوار و طرد شدند.
بشد نور از مه و خورشید و ناهید
بشد بوی از عبیر و عنبر و عود
هوش مصنوعی: نور و روشنایی از ماه و خورشید و سیاره ناهید خارج شد و عطرهایی از عطرهای خوشبو مانند عبیر، عنبر و عود به مشام رسید.
بزخم و گوشمال اندر فتادند
بداندیشان و بدخواهان چون عود
هوش مصنوعی: بداندیشان و بدخواهان مانند چوب عودی دچار زخم و سرزنش میشوند.
باستحقاق و اهلیت به از به
بهاء الدین محصل کرد مقصود
هوش مصنوعی: کسی که شایستگی و قابلیت لازم را دارد، به آسانی میتواند به هدف خود دست یابد.
در احسان خود بر خلق بگشاد
ببخشیدن گرفت از فیض و از سود
هوش مصنوعی: او با بخشش و نیکی به مردم، درهای احسان خود را به رویشان گشود و از لطف و سودی که داشت، بخشش را آغاز کرد.
چو باب وعم خزاین کرد خالی
ز مال و نعمت موزون و معدود
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به دقت و با تدبیر به بررسی و نگهداری ثروتها و نعمتهای خود میپردازد، متوجه میشود که ممکن است آنها در نهایت خالی و بیفایده شوند، حتی اگر در آغاز به نظر بیایند که به مقدار کافی و منظم هستند.
بطبع خوش بدست خویش بخشید
ضیاع و غله و مفروش و منقود
هوش مصنوعی: طبیعت خوب، به دست خود، زمینهای کشاورزی و محصولاتی همچون غله و کالاهای گوناگون را به افراد میدهد.
قصب بخشید و اطلس داد و انگاشت
که برگ تود افکندست از تود
هوش مصنوعی: او به دیگران نعمت و امکانات فراوانی بخشید و به اشتباه فکر کرد که این بخششها به دلیل محبت و دوستی اوست.
چو انبان میان از سیم و از زر
بسازد شاهد و نبود چو مشهود
هوش مصنوعی: اگر انباری پر از نقره و طلا باشد، مانند گواهی است که وجود دارد، اما اگر وجود نداشته باشد، هیچ چیز قابل مشاهده نیست.
بماه روزه در هر روز گنجی
ببخشیدن بود مرسوم و معهود
هوش مصنوعی: در روزهای ماه مبارک رمضان، دادن صدقه و کمک به دیگران به عنوان یک سنت و رسم رایج شناخته شده است.
بعیدی صادق الوعد است ناید
بعمر از وی خلایق هیچ موعود
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که کسی که وعدهای داده، بعید است که بتواند آن را محقق کند و مردم هیچ امیدی به او ندارند.
بدخل مال باشد جهد هرکس
بود جهد وی اندر بذل مجهود
هوش مصنوعی: هر کس که در راه به دست آوردن مال تلاش کند، در واقع تلاش او به نوعی در بخشیدن و صرف کردن آن مال خواهد بود.
بیزدانی که جز وی نیست یزدان
بمعبودی که جز وی نیست معبود
هوش مصنوعی: هیچ معبودی جز خداوند نیست و نمیتوان معبودی غیر از او را شناخت.
که نار کین او سوزنده ناریست
کز او واقد شود در حال موقود
هوش مصنوعی: آتش کین او چنان سوزان است که از آن شعلهای برمیخیزد و در لحظهای مشخص، نکتهای را روشن میکند.
دل اعدای او پر نار بادا
بسان خندق اصحاب اخدود
هوش مصنوعی: دل دشمنان او همانند خندقی پر از آتش و غم و ناراحتی است.
همیشه تا سخن دو طبع دانا
گهی محلول باشد گاه معقود
هوش مصنوعی: همیشه در گفتار افراد باهوش و آگاه، ممکن است که گاهی دو نوع نظر یا تفکر وجود داشته باشد، یکی که به راحتی قابل فهم و ترکیب است و دیگری که ممکن است پیچیده و سخت باشد.
حکیم سوزنی را از مدیحش
چو درجی باد پر از در منضود
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که حکیم سوزنی به اندازه ای در وصف و ستایش خود به لذت و شادی پرداخته است که همچون جویی مملو از آب، بر گنجایش و وسعت اندیشهها و احساسات او دلالت میکند. به عبارتی دیگر، سخنان او به قدری پرمحتوا و عمیق است که میتواند به دیگران انرژی و انگیزه معناداری بدهد.
ندارد مدح اوحدی ندانم
که نامحدود گنجد چون بمحدود
هوش مصنوعی: حمد و ستایش اوحدی (شاعر) به حدی بزرگ و بینهایت است که نمیتوان آن را در قالبهای محدود گنجاند. یعنی آیا ممکن است یک وصف و تعریف برای چیزی که خود بینهایت است، به طور محدود بیاوریم؟
بجاه پادشا خورشید عالم
بعالم ظل عمرش باد ممدود
هوش مصنوعی: به خاطر والامقامی پادشاه، امیدوارم که سایه عمرش همیشه بر زمین بماند و درخشان باشد.
حسودش را کان لم تغن بالامس
بداس یأس کشت عمر محصود
هوش مصنوعی: حسود نتوانست خوشحالیاش را حفظ کند و ناامیدیاش عمر او را بر باد داد.
وصی وار است بر اولاد آدم
بحرمت باد آدم وار مسجود
هوش مصنوعی: مخصوصاً برای نسل آدم، او را در احترامی خاص و بزرگ داشتهاند، چونکه آدم هم مورد احترام و سجده بوده است.