گنجور

شمارهٔ ۴۲ - در مدح دهقان سعدالدین

ای رخ و زلفت چنانک ماه بمشکین کمند
ساخته نظاره گاه بر سر سرو بلند
منظر ماه منیر از بر سرو سهی
طرفه و نادر بود خاصه بمشگین کمند
ای بت بادام چشم پسته دهان قند لب
در غم عشق تو نیست چاره این مستمند
ای که شبی تا بروز وعده وصلم دهی
وی که بنقلم نهی پسته و بادام و قند
کی چو دو لعل تو هست گر بدو نیمه کنی
از سر سرو سهی دانه نار خجند
کی چو دو جزع تو هست گر بقلم برکشی
زیر دو مشکین کمان نقش دو بادام کند
گونه رخسار تست آتش افروخته
خال سیاهت بر او سوخته تخم سپند
صبح گر از چشم بد بر تو گزندی رسد
خال و رخ تو ز دور دفع کنند آن گزند
هست پسند من آنک از تو بوم با نصیب
صحبت من بی نصاب بر تو بیاید پسند
چند من اندر پیت زار بگریم همی
طیره گری را تو زان گریه من خند خند
گریه من خنده شد چون بسعادت رسید
گنج هنر سعد دین از سفر اورجند

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای رخ و زلفت چنانک ماه بمشکین کمند
ساخته نظاره گاه بر سر سرو بلند
هوش مصنوعی: ای چهره و موهایت همچون ماه، با گیسوانی چون مشکی، کمندی دور سرت افکنده که جایگاه تو بر فراز سرو بلند است.
منظر ماه منیر از بر سرو سهی
طرفه و نادر بود خاصه بمشگین کمند
هوش مصنوعی: چهره‌ی روشن ماه در کنار سرو بلند، چنان زیبا و منحصر به فرد است که به ویژه برای مشگین، چون کمند جاذبه‌ای خاص دارد.
ای بت بادام چشم پسته دهان قند لب
در غم عشق تو نیست چاره این مستمند
هوش مصنوعی: ای محبوب با چشمان بادامی و دهانی شبیه پسته و لب‌هایی مانند شکر، در غم عشق تو برای این دلسوخته هیچ راه حلی نیست.
ای که شبی تا بروز وعده وصلم دهی
وی که بنقلم نهی پسته و بادام و قند
هوش مصنوعی: ای کسی که شب‌ها تا صبح وعده‌دیدارم را به من می‌دهی، و ای کسی که در خواب من به یاد من می‌آوری پسته و بادام و قند را.
کی چو دو لعل تو هست گر بدو نیمه کنی
از سر سرو سهی دانه نار خجند
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند دو لعل زیبای تو باشد، چطور ممکن است که از سر درختی با قامت بلند، دانه‌های خوشه‌ای ناردان برداشت کنی؟
کی چو دو جزع تو هست گر بقلم برکشی
زیر دو مشکین کمان نقش دو بادام کند
هوش مصنوعی: هر کس که مانند تو زیبا و دلربا نیست، اگر با قلمم تو را ترسیم کنم، زیر دو کمان مشکی، نقش دو بادام خواهد شد.
گونه رخسار تست آتش افروخته
خال سیاهت بر او سوخته تخم سپند
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند آتش درخشان است و آن خال سیاه بر روی آن مانند نشانی است که سوخته و گویی تخمی از آتش را نمایان کرده است.
صبح گر از چشم بد بر تو گزندی رسد
خال و رخ تو ز دور دفع کنند آن گزند
هوش مصنوعی: اگر صبحگاه از چشم بد آسیبی به تو برسد، خال و رخ زیبایت از دور آن آسیبی را دور می‌کنند.
هست پسند من آنک از تو بوم با نصیب
صحبت من بی نصاب بر تو بیاید پسند
هوش مصنوعی: من آن چیزی را می‌پسندم که باعث خوشحالی‌ام شود، اما صحبت کردن با تو که برای من زحمت دارد، برایت خوشایند است.
چند من اندر پیت زار بگریم همی
طیره گری را تو زان گریه من خند خند
هوش مصنوعی: چرا باید به خاطر اندوه من، تو بخندی؟ من در این چاه غم از شدت درد گریه می‌کنم.
گریه من خنده شد چون بسعادت رسید
گنج هنر سعد دین از سفر اورجند
هوش مصنوعی: وقتی که از سعادت و خوشبختی به دست آمد، اشک‌های من به خنده تبدیل شد؛ چرا که گنجینه هنر و دانش سعد دین از سفر به اورجند بازگشت.