شمارهٔ ۴۱ - در مدح اطهرالدین بن اشرف الدین
روی من زرین ز عشق یار سیمین بر سزد
بر سر معشوق سیمین بر نثار زر سزد
زرگر رخسار من شد عشق یار سیمبر
اینچنین زر کردن آری از چنان زرگر سزد
دل فدای دلبری کردم که از بس نیکویش
هر که دل دارد مقر آید که او دلبر سزد
دیده چون عبهرش دیدم شمر شد چشم من
گر شمر شد چشم من از بهر آن عبهر سزد
یار من شکر لعب و گلروی و من با درد دل
گر کند درمان دردم زان گل و شکر سزد
چه زنج زنجیر زلفست و دل پر جرم من
چون بدین زنجیر شد بسته بدان چه در سزد
پیش از آن کان چاه سیمین را بخط عنبرین
او بپوشد گر دلم زان چه برآرد سر سزد
سر سزد بر آل تکین از نکوئی یار من
در شرف بر آل یاسین سر امیر اطهر سزد
اطهر و اشرف شه آل حسین بن علی
آنکه عالی جاه او هر روز عالیتر سزد
گر سزیدی از پس جدش دگر پیغمبری
امت جدش بر آنندی که پیغمبر سزد
جز خداوندی که بر وی نام معبودی سزاست
بر خداوندی که باشد مرد را چاکر سزد
جون مناقب نامه آل علی دفتر کنند
نام او چون فاتحه آغاز آن دفتر سزد
از مدار گنبد فیروزه پر اختران
قسم آن والاگهر پیروزی اختر سزد
اطهر از اشرف چو از بحر سیادت گوهریست
از چنان بحر سیادت آنچنان گوهر سزد
آن همائی را که سوی جد او بازو زدی
عنبر گیسوی او بازوش را در بر سزد
عنبرین گیسوی او همبوی خلق جد اوست
وصف خلق جدش ار عنبر کنم عنبر سزد
از چنان شایسته فرزند ارنیازد روز حشر
سید کونین امیرالمؤمنین حیدر سزد
ای جهان از جاه تو همچون جنان از فر و ریب
فر پیغمبر توئی وز تو جهانرا فر سزد
مرعلی مرتضی را بود قنبر یک غلام
هر که مهر مرتضی دارد ترا قنبر سزد
ای در خیبر ز بن برکنده دست باب تو
بدسگالان ترا دل چون در خیبر سزد
ای سر عنتر بتیغ جد تو از تن جدا
جملگی اعدات را سر چون سر عنتر سزد
هر که سازد آذر کین ترا در سینه جای
تا بدوزخ در نیاید هم بدان آذر سزد
هر که او از کوثر مهر تو جامی نوش کرد
منزلش فردوس اعلی مشریش کوثر سزد
خاطرم در مدح تو دریاست بی معبر ولی
خاطر مداح تو دریای بی معبر سزد
این عروس خاطر بنده که صد گنج گهر
از سزاواری او پیرایه و گوهر سزد
گر پسند افتد ترا ایشاه اولاد رسول
بنده مداح را بس دوستی در خور سزد
تا سزا باشد ثنا گستردن آل رسول
بنده در عالم بنام تو ثنا گستر سزد
شاه آل مصطفی و مجتبائی و ترا
هر یکی از آل او از جمله لشگر سزد
تا بتو یاجوج چشم بد نیارد تاختن
از دعای اهل ایمان سد اسکندر سزد
تا نیاساید ز دوران آسمان چنبری
قد اعدادی تو سر تا پای چون چنبر سزد
سالهای عمر تو بادا ز دور آسمان
بی حد و بیمر که بیحد زیبد و بیمر سزد
شمارهٔ ۴۰ - در مدح ملک الدهاقین: صدر جهان ز مجلس جهان رسیدشمارهٔ ۴۲ - در مدح دهقان سعدالدین: ای رخ و زلفت چنانک ماه بمشکین کمند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی من زرین ز عشق یار سیمین بر سزد
بر سر معشوق سیمین بر نثار زر سزد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق محبوب من، زیبایی و ارزش من شایسته است که به او تقدیم شود و همچنین هدیهای از طلا به معشوق نازنین مناسب است.
زرگر رخسار من شد عشق یار سیمبر
اینچنین زر کردن آری از چنان زرگر سزد
هوش مصنوعی: عشق محبوب دلی به من بخشیده که مانند زرگر با ترفندهایش، زیبایی و درخشش را به چهرهام داده است. چنین هنری از یک زرگر چیرهدست انتظار میرود.
دل فدای دلبری کردم که از بس نیکویش
هر که دل دارد مقر آید که او دلبر سزد
هوش مصنوعی: دل خود را فدای محبوبی کردم که به خاطر زیباییاش هر کسی که دل داشته باشد باید به او نزدیک شود، زیرا او شایسته عشق و محبت است.
دیده چون عبهرش دیدم شمر شد چشم من
گر شمر شد چشم من از بهر آن عبهر سزد
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم را به دریا مینگرم، چشمم شگفتزده میشود. اگر چشمم به خاطر دریا شگفتزده باشد، این کاملاً طبیعی است.
یار من شکر لعب و گلروی و من با درد دل
گر کند درمان دردم زان گل و شکر سزد
هوش مصنوعی: دوست من شیرین و زیباست و من با دل پر از درد، اگر او بتواند دردم را درمان کند، شایسته است که از زیبایی و شیرینی او قدردانی کنم.
چه زنج زنجیر زلفست و دل پر جرم من
چون بدین زنجیر شد بسته بدان چه در سزد
هوش مصنوعی: این شعر به احساساتی عمیق و پیچیده اشاره دارد. شاعر از زنجیر زلف محبوبش سخن میگوید که دل او را به خود بسته است. او به نوعی در احساساتش گرفتار شده و در این وضعیت، دلش پر از گناه و جرم است. در واقع، عاشق به صورت ناخواسته به زنجیر عشق گرفتار شده و نفس خود را در این وضعیت رنج آور میبیند. این احساسات نشاندهندهی تلاطم درونی و وابستگی عمیق به معشوق است.
پیش از آن کان چاه سیمین را بخط عنبرین
او بپوشد گر دلم زان چه برآرد سر سزد
هوش مصنوعی: قبل از آنکه چاه نقرهای با خط عطرین او پوشیده شود، آیا دل من به آنچه که از آن برمیخیزد سزاوار نیست؟
سر سزد بر آل تکین از نکوئی یار من
در شرف بر آل یاسین سر امیر اطهر سزد
هوش مصنوعی: سر ما بر خاندان پاک و نیکوکار باید درود فرستاد، زیرا یار من در مقام والای خود شایسته احترام و ارادت است.
اطهر و اشرف شه آل حسین بن علی
آنکه عالی جاه او هر روز عالیتر سزد
هوش مصنوعی: پاکترین و شریفترین شخصیت از نسل حسین بن علی، کسی است که مقام و منزلتش هر روز بالاتر و بلندتر میشود.
گر سزیدی از پس جدش دگر پیغمبری
امت جدش بر آنندی که پیغمبر سزد
هوش مصنوعی: اگر تو از نسل جدت باشی، دیگر نباید انتظار داشته باشی که پیغمبری از شما انتظار داشته باشد. در واقع، بر این اساس، پیغمبری باید تناسبی با جایگاه و نسل خود داشته باشد.
جز خداوندی که بر وی نام معبودی سزاست
بر خداوندی که باشد مرد را چاکر سزد
هوش مصنوعی: تنها خداوندی که سزاوار نام معبود است، خداوندی است که باید بندهاش او را پرستش کند.
جون مناقب نامه آل علی دفتر کنند
نام او چون فاتحه آغاز آن دفتر سزد
هوش مصنوعی: جان من، ویژگیها و فضایل اهل بیت علی (ع) را به نگارش در آورند و نام او را چون فاتحه، آغاز آن کتاب قرار دهند، شایسته است.
از مدار گنبد فیروزه پر اختران
قسم آن والاگهر پیروزی اختر سزد
هوش مصنوعی: در آسمان آبی با ستارههای درخشان، قسم به آن انسان بزرگ، پیروزی به او شایسته است.
اطهر از اشرف چو از بحر سیادت گوهریست
از چنان بحر سیادت آنچنان گوهر سزد
هوش مصنوعی: باید گفت که جواهرات باارزش و زیبا از دریا به دست میآیند، و در اینجا نیز سخن از ارزشمندی و اعتبار یک اشرف است. چیزی که به خاطر سیادت و عظمت خود از دیگران متمایز است، به مانند گوهرهایی است که از دریا حاصل میشود. بنابراین، در بطن این کلام، تأکید بر برتری و ارزشی است که از ریشههای بزرگ و گرانبها ناشی میشود.
آن همائی را که سوی جد او بازو زدی
عنبر گیسوی او بازوش را در بر سزد
هوش مصنوعی: آن زیبایی را که به جدش احترام گذاشتی، همانطور که عطر و بویی از موهای او به مشامت میرسد، شایستهی آغوش و محبت است.
عنبرین گیسوی او همبوی خلق جد اوست
وصف خلق جدش ار عنبر کنم عنبر سزد
هوش مصنوعی: موهای خوشبو و معطر او بوی جدش را میدهد. اگر بخواهم وصف خوبیهای جدش را به اندازه عطر عنبر بگویم، انصافاً حقش همین است.
از چنان شایسته فرزند ارنیازد روز حشر
سید کونین امیرالمؤمنین حیدر سزد
هوش مصنوعی: در روز قیامت، فرزند شایستهای از نسل علی (ع) خواهد آمد که شایسته رهبری و امامت است و مورد احترام همگان قرار میگیرد.
ای جهان از جاه تو همچون جنان از فر و ریب
فر پیغمبر توئی وز تو جهانرا فر سزد
هوش مصنوعی: ای جهان، تو به خاطر بزرگی و جلالت مانند بهشت به واسطه زیبایی و شکوه پیامبر، شایستهتری که دنیا باید از تو بهرهمند شود.
مرعلی مرتضی را بود قنبر یک غلام
هر که مهر مرتضی دارد ترا قنبر سزد
هوش مصنوعی: مرعلی مرتضی، قنبر یک غلامی داشت. هر کسی که علاقه و محبت به مرتضی دارد، برای او قنبر شایستهای خواهد بود.
ای در خیبر ز بن برکنده دست باب تو
بدسگالان ترا دل چون در خیبر سزد
هوش مصنوعی: ای کسی که در خیبر، دست دشمنان را از اساس قطع کردهای، دل من هم چون در خیبر به تو تعلق دارد.
ای سر عنتر بتیغ جد تو از تن جدا
جملگی اعدات را سر چون سر عنتر سزد
هوش مصنوعی: ای سر عنتر، به تیرهی جد تو از تن جدا شو، که به سزای تو، تمام دشمنان باید مانند سر عنتر، از هم متلاشی شوند.
هر که سازد آذر کین ترا در سینه جای
تا بدوزخ در نیاید هم بدان آذر سزد
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود کینه و حسد را مثل آتش نگه دارد، تا زمانی که به جهنم نرود، سزاوار همان آتش است.
هر که او از کوثر مهر تو جامی نوش کرد
منزلش فردوس اعلی مشریش کوثر سزد
هوش مصنوعی: هر کسی که از آبشار محبت تو جرعهای بنوشد، جایگاه او در بهشتِ برین و قرب الهی خواهد بود و در شأن او همانند کوثر است.
خاطرم در مدح تو دریاست بی معبر ولی
خاطر مداح تو دریای بی معبر سزد
هوش مصنوعی: خاطره من از تو مانند دریایی بی راه و مسیر است، اما یاد و ذکر مداح تو نیز باید دریایی بی راه و مسیر باشد.
این عروس خاطر بنده که صد گنج گهر
از سزاواری او پیرایه و گوهر سزد
هوش مصنوعی: این عروس دل من به قدری ارزشمند و زیباست که وجودش به اندازه صد گنج با ارزش است و زیبایی و شایستگی او کاملاً درخور و شایسته است.
گر پسند افتد ترا ایشاه اولاد رسول
بنده مداح را بس دوستی در خور سزد
هوش مصنوعی: اگر این موضوع برایت خوشایند باشد، دوستی با فرزندان پیامبر برای یک مداح، شایسته و ارزشمند است.
تا سزا باشد ثنا گستردن آل رسول
بنده در عالم بنام تو ثنا گستر سزد
هوش مصنوعی: برای ستایش و گرامیداشت آل پیامبر، بندهای در این جهان وجود دارد که شایسته است برای تو، که خود ثناگستر هستی، شعر بگوید.
شاه آل مصطفی و مجتبائی و ترا
هر یکی از آل او از جمله لشگر سزد
هوش مصنوعی: تو از خاندان پیامبر و امامان هستی و هر یک از نسل آنها برای تو مانند یک سرباز شایسته است.
تا بتو یاجوج چشم بد نیارد تاختن
از دعای اهل ایمان سد اسکندر سزد
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردم با ایمان دعا کنند و بخواهند، هیچ ضرری از سوی یاجوج و ماجوج به تو نخواهد رسید و این دعا به مانند سدی مستحکم میتواند تو را حفظ کند.
تا نیاساید ز دوران آسمان چنبری
قد اعدادی تو سر تا پای چون چنبر سزد
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان دچار تغییرات نشود و تو همچون دایرهای از سر تا پا در تمامیت خود بایستی، این وضع تغییر نخواهد کرد.
سالهای عمر تو بادا ز دور آسمان
بی حد و بیمر که بیحد زیبد و بیمر سزد
هوش مصنوعی: زندگی تو همچون آسمانی بیپایان و بینهایت باشد، چرا که چنین وجودی شایسته و مناسب است.