شمارهٔ ۳۳ - در مدح رکن الدین تمغاج خان
اعلی خدایگان جهان از سفر رسید
منت خدایرا که بفتح و ظفر رسید
تمغاج خان اعظم مسعود رکن دین
کز وی بسعد اکبر و اصغر نظر رسید
شاهی که ماه رایت منصور او بقدر
از ماه برگذشت و بخورشید در رسید
خورشیدوار تیغ کشید و بهر کجا
در ملک سایه بود بدان سایه بررسید
شاه ممیز متمیز بنیک و بد
کزوی جز بنیک و بد و نفع و ضرر رسید
لشگر بحرب یاغی و طاغی دلیر کرد
تا باغ و بوستان ممالک ببر رسید
صیت و صدای کوس و مصافش بنصر و فتح
از شرق تا بغرب بهر بحر و بر رسید
از طعن و ضرب تیغ و سنان در صف نبرد
بر هر نئی صریر نهاد و بسر رسید
بر فرق دشمنان ملک تیغ بندگانش
هر ضربتی ز کوی کله تا کمر رسید
سیمرغ را بتهمت طوطی چو بابزن
مرکبک را ز سینه سنان در جگر رسید
اعدای شاه را بلب آمد چو درفتاد
آتش بمرغزار و بهر خشک و تر رسید
گردان کارزاری پیکار جوی را
از سهم شاه کار باین المضر رسید
زی مستقر شاهی خود شاه بازوار
پرواز کرد و باز بدین مستقر رسید
دشمن شکار کرده و مقهور کرده خصم
زاحوال او مبشر خیرالبشر رسید
شاهنشهی که جنت دنیاست حضرتش
چون از سفر بحضرت نزدیکتر رسید
گرد نعال و همهمه باد پایگانش
خوش چون سماع و سرمه بسمع و بصر رسید
از فر شاه جنت دنیا بخرمی
با جنت النعیم بهم در بدر رسید
اندر دل مقیم و مسافر ز عدل شاه
شادی مقیم گشت چو شاه از سفر رسید
بی آنکه شاه مژده وری نصب کرده بود
جان از قدوم شاه بدل مژده ور رسید
منت خدایرا که ز حظرت بقهر خصم
دشمن شکر برون شد و دشمن شکر رسید
ای بر سپهر سلطنت مشرق آفتاب
نور تو تا بخاور از باختر رسید
هر شاهرا زمسند و گاهست زیب و فر
باز از تو گاه و مسند را زیب و فر رسید
تیغ تو از قضا و قدر بهره مند بود
اعدات را بلا ز قضا و قدر رسید
خون گردد آب در شمر از سهم تیغ تو
چون وقت آب خون شدن اندر شمر رسید
آش سیاست تو کلاغان و کرکسان
خوردند و باز نوبت جنسی دگر رسید
تو کامران و خرم و خوشدل بخسروی
بنشین که خسرویرا شیرین ببر رسید
افراسیاب وار زعیش آی سوی جشن
کاین عیش و جشن با تو زببچه پدر رسید
ای سوزنی بمدحت سلطان گوهری
گاه طویله کردن در و گهر رسید
از عسکر طبیعت و عمان خاطرت
مشگ شکر گشادی و درج درر رسید
در بارگاه شه شکر و در نثار کن
گاه نثار کردن در و شکر رسید
طول بقای شاه جهان خواه و مدح گوی
عمر طویلت ار بدمی مختصر رسید
هم در ثنای شاه زن آندم کز آن ثنا
عمر مدید و عیش هنی بر اثر رسید
عمر مدید و عیش هنی شاهرا سزد
قطع کلام بر سخن معتبر رسید
بیش از ستاره باد شها سال عمر تو
هم بیش از آنکه و هم ستاره شمر رسید
شمارهٔ ۳۲ - در مدح تاج الدین: ای فلک سوخته داده بر کف تاجشمارهٔ ۳۴ - در مدح سلطان محمود تمغاج خان: عید شاه خسروان مسعود میمون فال باد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اعلی خدایگان جهان از سفر رسید
منت خدایرا که بفتح و ظفر رسید
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان از سفر برگشت و با خود پیروزی و موفقیت را به ارمغان آورد. سپاسگزاریم که به این نتیجه خوشایند دست یافتیم.
تمغاج خان اعظم مسعود رکن دین
کز وی بسعد اکبر و اصغر نظر رسید
هوش مصنوعی: تمغاج خان، پادشاه بزرگ مسعود، که رکن دین است و از او نعمت و برکت به بزرگ و کوچک میرسد.
شاهی که ماه رایت منصور او بقدر
از ماه برگذشت و بخورشید در رسید
هوش مصنوعی: شاهی که مانند ماه درخشان و بزرگ است، آنقدر بر دیگری برتری دارد که به خورشید نزدیک میشود و از او پیشی میگیرد.
خورشیدوار تیغ کشید و بهر کجا
در ملک سایه بود بدان سایه بررسید
هوش مصنوعی: خورشید مانند شمشیری بران ظاهر شد و در هر جایی که سایهای وجود داشت، به آن سایه توجه کرد و آن را بررسی کرد.
شاه ممیز متمیز بنیک و بد
کزوی جز بنیک و بد و نفع و ضرر رسید
هوش مصنوعی: سلطانی که توانایی تشخیص خوبیها از بدیها را دارد، از او تنها خوب و بد و سود و زیان به ما میرسد.
لشگر بحرب یاغی و طاغی دلیر کرد
تا باغ و بوستان ممالک ببر رسید
هوش مصنوعی: لشکر قوی و جسور به جنگ آمد تا به باغها و باغستانهای سرزمینها برسد.
صیت و صدای کوس و مصافش بنصر و فتح
از شرق تا بغرب بهر بحر و بر رسید
هوش مصنوعی: نام و آوازهاش به همگان رسید و صدای جنگ و نبردش به پیروزی و فتح منجر شد. این پیروزی از شرق تا غرب، بر تمامی دریاها و سواحل پخش گردید.
از طعن و ضرب تیغ و سنان در صف نبرد
بر هر نئی صریر نهاد و بسر رسید
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، هر بار که به دیگری حمله میشود و ضربهای به او زده میشود، صدای ناله و زاری او بلند میشود و این نشاندهندهی پایان کار اوست.
بر فرق دشمنان ملک تیغ بندگانش
هر ضربتی ز کوی کله تا کمر رسید
هوش مصنوعی: تیغ بندگان ملک بر سر دشمنان فرود میآید و هر ضربهای از سر تا کمر آنها را هدف قرار میدهد.
سیمرغ را بتهمت طوطی چو بابزن
مرکبک را ز سینه سنان در جگر رسید
هوش مصنوعی: سیمرغ به جای طوطی متهم شد و در حالی که با خنجر به سینهاش ضربه میزد، به دلش رسید.
اعدای شاه را بلب آمد چو درفتاد
آتش بمرغزار و بهر خشک و تر رسید
هوش مصنوعی: در زمان حضور شاه، فجایع و آتشسوزیهایی رخ داد که همه چیز را در همه جای مرغزار و درختان و زمینهای خشک و تر تحت تأثیر قرار داد.
گردان کارزاری پیکار جوی را
از سهم شاه کار باین المضر رسید
هوش مصنوعی: گردانندگان میدان جنگ که به جستجوی جنگ و نبرد هستند، به خاطر فرصت و نصیب خود از پادشاه به این سرزمین رسیدند.
زی مستقر شاهی خود شاه بازوار
پرواز کرد و باز بدین مستقر رسید
هوش مصنوعی: از مقام و موقعیت خود، شاهی که مانند پرندهای پرواز میکند، دوباره به همان مقام بازگشت.
دشمن شکار کرده و مقهور کرده خصم
زاحوال او مبشر خیرالبشر رسید
هوش مصنوعی: دشمن به دنبال شکار و غلبه بر اوست، ولی حال او به گونهای است که مژدهدهنده خوشحالی و نیکی به بشریت در کنار اوست.
شاهنشهی که جنت دنیاست حضرتش
چون از سفر بحضرت نزدیکتر رسید
هوش مصنوعی: خدایی که بهشت دنیاست، چون نزدیکتر به خود آمد، به عظمت و بزرگیاش افزوده میشود.
گرد نعال و همهمه باد پایگانش
خوش چون سماع و سرمه بسمع و بصر رسید
هوش مصنوعی: صدای پای باد و گرد و غبار آن خوشایند است، مانند حرکات موزون در سماع و تأثیرگذاری بر گوش و چشم.
از فر شاه جنت دنیا بخرمی
با جنت النعیم بهم در بدر رسید
هوش مصنوعی: من از فر و نعمتهای دنیوی خویش چشمپوشی کردهام تا به بهشت جاودانی برسم و در این مسیر، با مشکلاتی مواجه شدهام.
اندر دل مقیم و مسافر ز عدل شاه
شادی مقیم گشت چو شاه از سفر رسید
هوش مصنوعی: وقتی شاه از سفر برمیگردد، به اشتراک وجود مقیم و مسافر، شادی در دلها به وجود میآید و عدالت او باعث خنده و خوشحالی میشود.
بی آنکه شاه مژده وری نصب کرده بود
جان از قدوم شاه بدل مژده ور رسید
هوش مصنوعی: بی آنکه شاه بر تخت نشسته باشد و از خود خبری بدهد، جان من به خاطر آمدن شاه، شاد و سرشار از امید شده است.
منت خدایرا که ز حظرت بقهر خصم
دشمن شکر برون شد و دشمن شکر رسید
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که باید خدا را شکر کرد به خاطر اینکه با مداخلهاش، دشمن از محلی که قرار بود به او آسیب برساند، دور شده و در عوض، شکر به برکت خدا به ما رسیده است. به عبارت دیگر، پیروزی ما در برابر دشمن و نعمتهایی که به ما داده شده است، نتیجه لطف و رحمت الهی است.
ای بر سپهر سلطنت مشرق آفتاب
نور تو تا بخاور از باختر رسید
هوش مصنوعی: ای که در آسمان پادشاهی همچون آفتاب میدرخشی، نور تو از سمت شرق به سمت غرب میتابد.
هر شاهرا زمسند و گاهست زیب و فر
باز از تو گاه و مسند را زیب و فر رسید
هوش مصنوعی: هر مسیر و جایگاه دارای زیبایی و شکوه خاصی است، و تو به این جایگاه و مقام زیبایی و شکوه را میافزایی.
تیغ تو از قضا و قدر بهره مند بود
اعدات را بلا ز قضا و قدر رسید
هوش مصنوعی: تیغ تو به لطف سرنوشت و تقدیر قدرت پیدا کرده بود، و حالا بلای سرنوشت به دشمنان تو رسید.
خون گردد آب در شمر از سهم تیغ تو
چون وقت آب خون شدن اندر شمر رسید
هوش مصنوعی: خون در شمر به آب تبدیل میشود به خاطر ضربه تیغ تو، زمانی که وقت تبدیل خون به آب در شمر فرارسیده است.
آش سیاست تو کلاغان و کرکسان
خوردند و باز نوبت جنسی دگر رسید
هوش مصنوعی: سیاست مانند غذایی است که کلاغها و پرندگان درنده از آن تغذیه میکنند و حالا زمان تغییر و ورود موضوعی جدید فرارسیده است.
تو کامران و خرم و خوشدل بخسروی
بنشین که خسرویرا شیرین ببر رسید
هوش مصنوعی: شما خوشبخت و شاداب هستید، بهتر است در آرامش و خوشحالی زندگی کنید، زیرا زندگی زیبا و شیرین است.
افراسیاب وار زعیش آی سوی جشن
کاین عیش و جشن با تو زببچه پدر رسید
هوش مصنوعی: به سوی جشن بیا، مانند افراسیاب که از زندگیاش لذت میبرد. این جشن و شادی به خاطر تو و زیباییات به ما رسیده است.
ای سوزنی بمدحت سلطان گوهری
گاه طویله کردن در و گهر رسید
هوش مصنوعی: ای سوزن، تو به خاطر ستایش سلطان، گاه در طویله به جواهرات دسترسی پیدا میکنی.
از عسکر طبیعت و عمان خاطرت
مشگ شکر گشادی و درج درر رسید
هوش مصنوعی: از نیروی طبیعت و زیباییهای عمان، خاطر تو مانند مشکی خوشبو است، که با شیرینی خود دل را شاد کرده و به جواهرات با ارزش میسازد.
در بارگاه شه شکر و در نثار کن
گاه نثار کردن در و شکر رسید
هوش مصنوعی: در پیشگاه پادشاه، شکرگزاری کن و در زمان نیاز، بهترینها را نثار کن تا تو نیز به وفور نعمت برسی.
طول بقای شاه جهان خواه و مدح گوی
عمر طویلت ار بدمی مختصر رسید
هوش مصنوعی: اگر آرزوی عمر طولانی برای پادشاه جهان داری و میخواهی از او تحسین کنی، حتی اگر عمرت کوتاه باشد، باید در مدح او بکوشی.
هم در ثنای شاه زن آندم کز آن ثنا
عمر مدید و عیش هنی بر اثر رسید
هوش مصنوعی: در همان لحظهای که در مدح و ستایش شاه سخن میگویم، این ستایش باعث میشود عمر من طولانیتر شده و زندگی خوشی برایم به ارمغان آورد.
عمر مدید و عیش هنی شاهرا سزد
قطع کلام بر سخن معتبر رسید
هوش مصنوعی: زندگی طولانی و خوشیها در راهی که بر میداریم، شایسته است که برای سخن درست و معتبر، صحبت را قطع کنیم.
بیش از ستاره باد شها سال عمر تو
هم بیش از آنکه و هم ستاره شمر رسید
هوش مصنوعی: سال عمر تو بیش از تعداد ستارههاست، پس آن را بیشتر از آنچه که هست، بشمار.