شمارهٔ ۳۲ - در مدح تاج الدین
ای فلک سوخته داده بر کف تاج
هیچ نیکی ز تو نداشته ماج
بخت نیکت چو بچه ماج دهان
در نهاده بآستان تو ماج
دل اعدات در تنوره غم
چو بخاکستر اندرون کوباج
رخ احباب تو طری چون گل
خوش و شیرینتر از گلاب و کلاج
چشم بد خواه تو خلیده بخار
هم بر آنسان که سیخ در تیماج
دولت از خاج گوش بنده تو
بنده را حلعه در کشیده بخاج
هر مرادی که داری اندر دل
بتو آید چو کوز در معلاج
آن رسیده بجان دشمن تو
که ز عریر علاء دین و قماج
منم آن شاعری که شعر منست
حب بی قیل و قال و بی مج و ماج
گفته من حلالزاده طبع
نبوم مرخسوک را بازاج
شعرائی کم آرزو کم قیمت
از در مصر تا حد طعماج
از همه شاعران منم افصح
همه را از منست بر سر تاج
همچو من شاعری بجد و بهزل
نیست در روم و خلخ و قیجاج
قدر من بنده خود بود مجهول
قدر دانی بدی بگیتی کاج
تا نهد فرق خار را از گل
بید را تا دهد تمیز ز کاج
نیست غیر از عطای خواجه دگر
درد فقر مرا دوا و علاج
صاحبا ایکه در سخا و سخن
بستانی ز معن و حسان باج
به سخا و بزرگواری خویش
نگذارم به دیگری محتاج
شمارهٔ ۳۱ - در مدح تاج الدین: ای یافته تاج نسب از صاحب معراجشمارهٔ ۳۳ - در مدح رکن الدین تمغاج خان: اعلی خدایگان جهان از سفر رسید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای فلک سوخته داده بر کف تاج
هیچ نیکی ز تو نداشته ماج
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو که اگرچه تاجی بر سر داری، اما هیچ کار نیکی از تو نصیب ما نشده است.
بخت نیکت چو بچه ماج دهان
در نهاده بآستان تو ماج
هوش مصنوعی: بخت خوب تو مانند کودکی است که با کمال شوق و اشتیاق به پای تو آمده و از تو خواسته دریافت میکند.
دل اعدات در تنوره غم
چو بخاکستر اندرون کوباج
هوش مصنوعی: دل آتشگرفته، در درون تنور غم به مانند خاکستر در هم کوبیده شده است.
رخ احباب تو طری چون گل
خوش و شیرینتر از گلاب و کلاج
هوش مصنوعی: چهره دوستان تو مانند گل زیباست و شیرینی آن بیشتر از گلاب و عطر دلانگیز است.
چشم بد خواه تو خلیده بخار
هم بر آنسان که سیخ در تیماج
هوش مصنوعی: چشم حسود تو به قدری زشت است که مانند بخاری در آینه، تصویر را خراب میکند.
دولت از خاج گوش بنده تو
بنده را حلعه در کشیده بخاج
هوش مصنوعی: خداوند بخشش و نعمتهای خود را از طریق تو به بندگانش ارزانی داشته است. بندهای که در مشکلات و سختیها قرار دارد، میتواند با توکل به تو و امیدوار بودن به رحمت تو، از بند رنجها رها شود.
هر مرادی که داری اندر دل
بتو آید چو کوز در معلاج
هوش مصنوعی: هر آرزویی که در دل داری به زودی به تو خواهد رسید، مانند اینکه کوزه به دست سازندهاش میرسد.
آن رسیده بجان دشمن تو
که ز عریر علاء دین و قماج
هوش مصنوعی: آن شخصی که به دشمن تو آسیب رسانده، در حالی رسیده که از گرسنگی و تنگدستی رنج میبرد.
منم آن شاعری که شعر منست
حب بی قیل و قال و بی مج و ماج
هوش مصنوعی: من شاعری هستم که عشق در شعرهایم بدون حاشیهسازی و جنجال بیان شده است.
گفته من حلالزاده طبع
نبوم مرخسوک را بازاج
هوش مصنوعی: من میگویم که من در واقع فرزند حلال هستم و طبیعت من وابسته به هیچ چیز و هیچ کس نیست.
شعرائی کم آرزو کم قیمت
از در مصر تا حد طعماج
هوش مصنوعی: شعرای کم آرزو و بیارزش از دروازههای مصر تا اندازههای زندگی و خوشیها وجود دارند.
از همه شاعران منم افصح
همه را از منست بر سر تاج
هوش مصنوعی: من از تمام شاعران سخنورتر هستم و همه شاعران در مقام و جایگاه شاعری به من تکیه میکنند.
همچو من شاعری بجد و بهزل
نیست در روم و خلخ و قیجاج
هوش مصنوعی: در روم و خلخ و قیجاج، شاعری مانند من که به جد و شوخی اشعار میسراید، پیدا نمیشود.
قدر من بنده خود بود مجهول
قدر دانی بدی بگیتی کاج
هوش مصنوعی: من به قدر و ارزش خودم در نزد خداوند آگاه نیستم، اما دنیا به نیکی این ارزش را نمیشناسد.
تا نهد فرق خار را از گل
بید را تا دهد تمیز ز کاج
هوش مصنوعی: تا خارهای تیز را از گل زیبای بید جدا کند و تفاوت آنان را با درخت کاج نشان دهد.
نیست غیر از عطای خواجه دگر
درد فقر مرا دوا و علاج
هوش مصنوعی: غیر از لطف و مهربانی خدا هیچ چیز دیگری نمیتواند درمان و راه حلی برای درد فقر من باشد.
صاحبا ایکه در سخا و سخن
بستانی ز معن و حسان باج
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر در بخشندگی و سخن گفتن مهارت داری، از تو میخواهم که به معن و حسان، دو شخصیت برجسته، توجه کنی و از آنها بهرهبرداری کنی.
به سخا و بزرگواری خویش
نگذارم به دیگری محتاج
هوش مصنوعی: من با بخشش و بزرگواری خود، هرگز اجازه نمیدهم کسی به خاطر من به دیگری نیازمند شود.