شمارهٔ ۳۱ - در مدح تاج الدین
ای یافته تاج نسب از صاحب معراج
هستی به لقب دین همایون ورا تاج
همنام تو است و پدر تو بدو خوشنام
جد تو رسول قرشی صاحب معراج
شاه شرفی تاج تو است از نسب تو
تاجی که نه غصب است نه آورده زتاراج
ملک تو نه ملکی است بشمشیر گرفته
کی ملک بشمشیر توان کردن از عاج
از نسل حسین بن علی شاه شهیدی
نز تخمه جمشیدی و نز گوهر مهراج
آن شاه که گویند بجنت برد آن را
از جور که مرخون ورا ریخت زاو داج
منهاج سخا و کرم و جود و فتوت
جد تو نهاد دست و توئی رهرو منهاج
از منهج مهر تو بجز خارجی شوم
از امت جدت نکند هیچکس اخراج
طاوس ملایک بنوا مدح تو خواند
اندر قفس سدره چو قمری و چو دراج
گیسوی تو شهبال همای نبوی دان
بوینده چو مشک تبت و تنکت تمغاج
گر مدعیان گیسوی مشگین تو بینند
دانند که نز جنس همانست غلیواج
از نور جبین تو بود روز منور
وز گیسوی مشگین سیاه تو شب داج
از روی هواخواهی سادات دلم هست
پیوسته بدیدار شب و روز تو محتاج
تصویر کنم مدح تو بر خاطر روشن
وز نوک قلم نقش کنم غالبه بر عاج
دیباچه دیوان خود از مدح تو سازم
تا هر ورقی گیرد ازو قیمت دیباج
در مدحت صدر تو منم شوشتری باف
دیگر شعرا آستری باف چو نساج
بی فکرت مداحی صدر تو همه عمر
حاشا که زنم یک مژه را بر مژه با کاج
جفت دل من کرد هوا خواهی سادات
هنگام مزاج تن من خالق ازواج
نامم بثناگوئی و مدح تو نوشتند
آنگه که سرشته شدم از نطفه امشاج
تا بدرقه از دوستی آل علی نیست
بر قافله دین هدی دیو، نهد باج
کعبه است دل من که بدان کعبه نیاید
بیدوستی آل نبی قافله حاج
هرگز بسوی کعبه معمور دل من
حجاجی ملعون نخوهد گشتن حجاج
تا تاج بود زینت فرق سر شاهان
وانداختن تیر بود رسم بآماج
تو تا حور ملک شرف بادی و اعدات
بر آتش غم سوخته همواره چو در تاج
آماجگه تیر عنا باد حسودت
وز خون جگر برزخ اعدای تو امواج
شمارهٔ ۳۰ - در مدح تاج الدین محمودبن عبدالکریم: تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هستشمارهٔ ۳۲ - در مدح تاج الدین: ای فلک سوخته داده بر کف تاج
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای یافته تاج نسب از صاحب معراج
هستی به لقب دین همایون ورا تاج
هوش مصنوعی: ای کسی که از صاحب معراج به مقام والای نسب رسیدهای، به خاطر دین بزرگ و پرافتخارت، همچون تاجی بر سر داری.
همنام تو است و پدر تو بدو خوشنام
جد تو رسول قرشی صاحب معراج
هوش مصنوعی: این بیت به اشاره به شخصیتی بزرگ و باستانی دارد که نامش مشابه نام تو است و پدر تو نیز به او اشاره دارد. او به خاطر نام نیک و شخصیت برجستهاش شناخته شده است و در ارتباط با جد تو نیز، به عنوان پیامبری از قبیله قریش که به مقام بلند معراج دست یافته، یاد میشود.
شاه شرفی تاج تو است از نسب تو
تاجی که نه غصب است نه آورده زتاراج
هوش مصنوعی: شاه شرف، به معنای افتخار و بزرگی، به تاج تو وابسته است و این تاج، نتیجه نسل و فرزندت است. این تاج نه از ظلم و غصب به دست آمده و نه از راه تاراج و تجاوز به دست آمده است.
ملک تو نه ملکی است بشمشیر گرفته
کی ملک بشمشیر توان کردن از عاج
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که حکومت و سلطنت تو به زور شمشیر به دست نیامده است، زیرا سلطنت با زور شمشیر نمیتواند پایدار باشد و باید از دل و محبت به دست آید.
از نسل حسین بن علی شاه شهیدی
نز تخمه جمشیدی و نز گوهر مهراج
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد از نسل حسین بن علی، فرزند علی(ع) و فاطمه(س) و یک شخصیت بزرگ و معتبر در تاریخ اسلام است. او به لحاظ خانوادگی، از نسل پادشاهان و بزرگانی است که در تاریخ جایگاه ویژهای دارند. این اشاره به افتخار و ارزشمند بودن ریشه و نسب او دارد.
آن شاه که گویند بجنت برد آن را
از جور که مرخون ورا ریخت زاو داج
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که گفته میشود به بهشت میبرد، از ظلم و ستم رهایی یافته و در نتیجه بر او تاجگذاری شده است.
منهاج سخا و کرم و جود و فتوت
جد تو نهاد دست و توئی رهرو منهاج
هوش مصنوعی: سیرت و روش بخشندگی و نیکوکاری و جوانمردی از جدت به یادگار مانده و تو خود در این مسیر گام برمیداری.
از منهج مهر تو بجز خارجی شوم
از امت جدت نکند هیچکس اخراج
هوش مصنوعی: به جز راه عشق تو، هیچ راهی ندارم و هیچ کس نمیتواند مرا از پیروان جدت، پیامبر، جدا کند.
طاوس ملایک بنوا مدح تو خواند
اندر قفس سدره چو قمری و چو دراج
هوش مصنوعی: فرشتهها با صدای زیبا و دلنشین، در قفس سدره به تو مدح و ستایش میخوانند، مانند قناری و دیگر پرندگان.
گیسوی تو شهبال همای نبوی دان
بوینده چو مشک تبت و تنکت تمغاج
هوش مصنوعی: موهای تو همچون بال فرشتهای است که پیامآور الهی است. بوی تو همچون مشک گرانبها و عطرآگین است و تن تو نیز چون گلی ناب و زیباست.
گر مدعیان گیسوی مشگین تو بینند
دانند که نز جنس همانست غلیواج
هوش مصنوعی: اگر مدعیان به زیبایی و جذابیت موهای سیاه تو نگاه کنند، خواهند دانست که این زیبایی از همان نوعی است که برای آن تلاش میکنند.
از نور جبین تو بود روز منور
وز گیسوی مشگین سیاه تو شب داج
هوش مصنوعی: روشنی روز من به خاطر نور پیشانی توست و تاریکی شب برای من به خاطر گیسوان مشکی و زیبای توست.
از روی هواخواهی سادات دلم هست
پیوسته بدیدار شب و روز تو محتاج
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و ارادت به سادات، دلم همیشه مشتاق دیدار توست و در هر شب و روز به تو نیازمندم.
تصویر کنم مدح تو بر خاطر روشن
وز نوک قلم نقش کنم غالبه بر عاج
هوش مصنوعی: میخواهم ستایش تو را در ذهنی روشن به تصویر بکشم و با نوک قلم، نامت را بر سطح عاج نقش کنم.
دیباچه دیوان خود از مدح تو سازم
تا هر ورقی گیرد ازو قیمت دیباج
هوش مصنوعی: من پیشگفتار دیوان خود را به ستایش تو اختصاص میدهم تا هر صفحهای از آن ارزش و ارزشمندی خاصی بگیرد.
در مدحت صدر تو منم شوشتری باف
دیگر شعرا آستری باف چو نساج
هوش مصنوعی: در ستایش مقام تو، من مانند شوشتری باف هستم که به دیگر شاعران، مانند یک پوشش و پوشیده کاری، میپردازم و آثار خود را میبافم.
بی فکرت مداحی صدر تو همه عمر
حاشا که زنم یک مژه را بر مژه با کاج
هوش مصنوعی: بدون فکر تو، هیچ کس نمیتواند به وصف تو بپردازد. هرگز اجازه نمیدهم که حتی یک مژه به مژهام بیفتد، همچون کاج که همواره ایستاده است.
جفت دل من کرد هوا خواهی سادات
هنگام مزاج تن من خالق ازواج
هوش مصنوعی: دل من عاشق سادات شده و در هنگام تندرستی، خالق به وجود آوردن زوجها را احساس میکنم.
نامم بثناگوئی و مدح تو نوشتند
آنگه که سرشته شدم از نطفه امشاج
هوش مصنوعی: نام مرا به ستایش و مدح تو نوشتند، زمانی که از ترکیب نطفهام خلق شدم.
تا بدرقه از دوستی آل علی نیست
بر قافله دین هدی دیو، نهد باج
هوش مصنوعی: تا زمانی که دوستی اهل بیت علی (علیهالسلام) در زندگی ما وجود ندارد، دین و هدایت ما تحت تأثیر نیروهای منفی و شیطانی قرار میگیرد و به بیراهه میرود.
کعبه است دل من که بدان کعبه نیاید
بیدوستی آل نبی قافله حاج
هوش مصنوعی: دل من همچون کعبهای است که تنها کسانی که دوستدار آل نبی هستند، میتوانند به آن وارد شوند.
هرگز بسوی کعبه معمور دل من
حجاجی ملعون نخوهد گشتن حجاج
هوش مصنوعی: دل من هرگز به سوی کعبه نخواهد رفت، حتی اگر حجاج ملعون نیز بخواهند.
تا تاج بود زینت فرق سر شاهان
وانداختن تیر بود رسم بآماج
هوش مصنوعی: تا زمانی که تاج بر فرق سر شاهان زینت میبخشد، پرتاب تیر به سمت هدف یک رسم و سنت بوده است.
تو تا حور ملک شرف بادی و اعدات
بر آتش غم سوخته همواره چو در تاج
هوش مصنوعی: تو همیشه مانند حوریهای آسمانی با شکوه و زیبایی هستی، اما با این حال، در آتش غم و اندوه سوختهای و به این دلیل همیشه در زینت و تزیینات زندگی خود همچون تاجی درخشان حاضر میباشی.
آماجگه تیر عنا باد حسودت
وز خون جگر برزخ اعدای تو امواج
هوش مصنوعی: تو هدف تیرهای حسادت دیگران هستی و از دل پر درد و زخمهای خود در برابر دشمنانت، امواجی ایجاد میکنی.