شمارهٔ ۲۹ - در مدح محمدبن ابی بکر
دل مرا دل معشوق من موافق نیست
وگر موافق باشد ز عشق لایق نیست
موافقت ز دل عاشقان پدید آید
موافقت نپذیرد دلی که عاشق نیست
از آن بسی که بخوشی چنان نباشد شهد
وزان رخی که بلعلی چنو شقایق نیست
موافقست مرآنرا که نیست عاشق او
مرا که عاشق اویم چرا موافق نیست
بوعده صادق باشم چو او بخواهد جان
ازو چو بوسی خواهم بوعده صادق نیست
علایق همه عالم بعشق نامزد است
کسی که عاشق نبود درین علایق نیست
ز عشق فسق پدید آید آخر از چه سبب
کسی که در شره عاشقی است فاسق نیست
ز عشق دست بدارم که برد دل زکفم
دلی که جز صدف حکمت و حقاین نیست
سپرده ام زارادت تمام هستی خویش
بدان دلی که چنو آگه از حقایق نیست
بخاطری که چنو دوربین و روشن نیست
بدان دلی که چنو تیزفهم و حاذق نیست
کنم مدیح کریمی که از گذشت حرم
جز آستانه او قبله خلایق نیست
همه خلایق دانند کان بجز دهقان
محمد بن ابی بکر عبد خالق نیست
عطا دهنده جوادی که گر بیندیشی
ثنای هیچ کسی بر عطاش سابق نیست
بآشنا و به بیگانه جود اوست رسا
اگر سوابق هست و اگر سوابق نیست
در سخا و کرم را گشاد بر همه خلق
مگر بر آنکه زبانش جری و ناطق نیست
نکوترین طرایق طریق خدمت اوست
که اعتقاد وراسوی بر طرائق نیست
جمال خلق لطیفش بصورت عذر است
بر آن جمال ندانم کسی که وامق نیست
ز خاک پایش نور حدایق افزاید
کر آب رویش جز نزهت حدائق نیست
حقوق نعمت او را اگر بود منکر
بود کسی که شناسنده حقایق نیست
جز او بمن صلت گندمین همی نرسد
وکیل او را گوئی جز او جوالق نیست
مزاح و طیبت کردم بدان ترا که دلم
به از شنیدن آن هیچگونه شایق نیست
فلک تفوق دارد چو بنگری بزمین
وگر به همت او بنگزیش فائق نیست
غلام روشن رایش چو بنگری بخرد
بجز که چشمه خورشید در مشارق نیست
بدور دولت هر کس منافقان بودند
بدور دولت او هیچکس منافق نیست
میان دلها فرقست و هیچ دل از دل
بباب دوستی و مهر او مفارق نیست
ز رازقست ورا روزی از در همه خلق
چه روزیست که آن بنده را زرازق نیست
همیشه تا بخداوند خالق و رازق
جز اعتقاد موثق صحیح و واثق نیست
صحیح و واثق باد اعتقاد دین و دلش
مبین بعصمت خالق که وهم لاحق نیست
حریق باد دل حاسدش بنار حسد
که همچو نار حسد هیچ نار حارق نیست
شمارهٔ ۲۸ - در مدح سعدالملک وزیر: رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصتشمارهٔ ۳۰ - در مدح تاج الدین محمودبن عبدالکریم: تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل مرا دل معشوق من موافق نیست
وگر موافق باشد ز عشق لایق نیست
هوش مصنوعی: دل من با دل معشوقم هماهنگ نیست، و اگر هم هماهنگ باشد، از عشق به او شایسته و درخور نیست.
موافقت ز دل عاشقان پدید آید
موافقت نپذیرد دلی که عاشق نیست
هوش مصنوعی: موافقت و همفکری بین دلهای عاشق بهوجود میآید، در حالیکه دلی که عاشق نیست، هرگز نمیتواند به این همسویی دست پیدا کند.
از آن بسی که بخوشی چنان نباشد شهد
وزان رخی که بلعلی چنو شقایق نیست
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که خوشی و لذت واقعی از شادابی و زیبایی نمیتواند به اندازه شهد شیرین باشد و همچنین نمیتوان زیبایی چهرهای مانند چهرهٔ کسی را که شبیه شقایق است، از روَند و زیبایی یک شقایق واقعی کمتر دانست. به نوعی، شاعر به ارتباط میان زیبایی و خوشی اشاره دارد و تأکید میکند که آنچه در واقعیت خوشایند و زیباست، برابر و همردیف با زیبایی طبیعی و زنده است.
موافقست مرآنرا که نیست عاشق او
مرا که عاشق اویم چرا موافق نیست
هوش مصنوعی: اگر آن شخصی که من عاشق او هستم، از عشق من راضی نیست، پس چرا من عاشق او هستم و او با من همراهی نمیکند؟
بوعده صادق باشم چو او بخواهد جان
ازو چو بوسی خواهم بوعده صادق نیست
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد، من هم در وعدهام صادق خواهم بود، اما اگر بخواهم از او جان بستانم، دیگر وعدهام صادق نخواهد بود.
علایق همه عالم بعشق نامزد است
کسی که عاشق نبود درین علایق نیست
هوش مصنوعی: تمامی علایق و دوستیهای دنیا به عشق مربوط میشود، پس کسی که عاشق نیست، در این پیوندها و علاقهها جایی ندارد.
ز عشق فسق پدید آید آخر از چه سبب
کسی که در شره عاشقی است فاسق نیست
هوش مصنوعی: عشق برای چه فسق و گناه به بار میآورد، در حالی که کسی که در حال تجربهی عمیق عشق است، نمیتواند فاسق باشد.
ز عشق دست بدارم که برد دل زکفم
دلی که جز صدف حکمت و حقاین نیست
هوش مصنوعی: از عشق دست برمیدارم، چون دلم را از دست دادهام و دلی که تنها از دانش و حقیقت پر شده است، به جز ارزشهای آن چیزی ندارد.
سپرده ام زارادت تمام هستی خویش
بدان دلی که چنو آگه از حقایق نیست
هوش مصنوعی: تمام وجودم را به دل تو سپردهام، دلّی که از حقیقتها آگاهی ندارد و سخت در عشق من غرق شده است.
بخاطری که چنو دوربین و روشن نیست
بدان دلی که چنو تیزفهم و حاذق نیست
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه کسی که دوربینش روشن نیست، نمیتواند خوبیها و زیباییها را ببیند، مثل کسی که تیزهوش و ماهر نیست و نمیتواند حقایق را درک کند.
کنم مدیح کریمی که از گذشت حرم
جز آستانه او قبله خلایق نیست
هوش مصنوعی: من ستایش کسی را میکنم که جز درگاه او، هیچ مکان مقدسی برای بندگان وجود ندارد.
همه خلایق دانند کان بجز دهقان
محمد بن ابی بکر عبد خالق نیست
هوش مصنوعی: همه مردم میدانند که غیر از دهقان محمد بن ابی بکر، کسی به نام عبد خالق وجود ندارد.
عطا دهنده جوادی که گر بیندیشی
ثنای هیچ کسی بر عطاش سابق نیست
هوش مصنوعی: عطا کنندهای وجود دارد که اگر به آن فکر کنی، هیچ کس را نمیتوان یافت که بر بخشندگیاش برتری داشته باشد.
بآشنا و به بیگانه جود اوست رسا
اگر سوابق هست و اگر سوابق نیست
هوش مصنوعی: خداوند به دوستان و بیگانگان به یک اندازه بخشش و generosity میکند. فرقی نمیکند که آیا روابط گذشتهای وجود داشته یا نه، او همچنان بزرگوار است.
در سخا و کرم را گشاد بر همه خلق
مگر بر آنکه زبانش جری و ناطق نیست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که باید سخاوت و generosity خود را بسط دهیم و به همه مردم کمک کنیم، به جز کسانی که نمیتوانند درست و شفاف صحبت کنند یا زبان به گو شند. در حقیقت، این جمله به اهمیت گفتگو و بیان در برقراری ارتباط اشاره دارد.
نکوترین طرایق طریق خدمت اوست
که اعتقاد وراسوی بر طرائق نیست
هوش مصنوعی: بهترین راهها برای خدمت به او، همان راههایی است که با ایمان و صداقت دنبال میشود و نباید به چیزهای دیگر تکیه کرد.
جمال خلق لطیفش بصورت عذر است
بر آن جمال ندانم کسی که وامق نیست
هوش مصنوعی: زیبایی ظریف او به گونهای است که من به هیچکس نمیتوانم بگویم که او به زیبایی نمیرسد، مگر اینکه نام وامق را بر زبان آورم.
ز خاک پایش نور حدایق افزاید
کر آب رویش جز نزهت حدائق نیست
هوش مصنوعی: از خاک پای او، باغهای زیبا و روشنی به وجود میآید؛ زیرا غیر از آب صورت او، هیچ زیبایی دیگری وجود ندارد.
حقوق نعمت او را اگر بود منکر
بود کسی که شناسنده حقایق نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی حقیقتها را نشناسد، منکر نعمتهای پروردگار خواهد بود.
جز او بمن صلت گندمین همی نرسد
وکیل او را گوئی جز او جوالق نیست
هوش مصنوعی: جز او هیچکس به حال من نمیرسد و اگر وکیل او هم به من نزدیک شود، باید بگوید که جز او هیچ چیزی نیست.
مزاح و طیبت کردم بدان ترا که دلم
به از شنیدن آن هیچگونه شایق نیست
هوش مصنوعی: من با شوخی و لطافت با تو صحبت کردم، زیرا دلم هیچ علاقهای به شنیدن هیچ چیز دیگری ندارد.
فلک تفوق دارد چو بنگری بزمین
وگر به همت او بنگزیش فائق نیست
هوش مصنوعی: اگر به آسمان نگاه کنی، برتری و عظمت آن را میبینی، اما اگر به تلاش و اراده خود توجه کنی، متوجه میشوی که بالاخره بر او غلبه نخواهی کرد.
غلام روشن رایش چو بنگری بخرد
بجز که چشمه خورشید در مشارق نیست
هوش مصنوعی: اگر به غلامی که پر از علم و دانایی است نگاهی بیندازید، جز نور خورشید که در سمت شرق میتابد، چیزی دیگر نخواهید یافت.
بدور دولت هر کس منافقان بودند
بدور دولت او هیچکس منافق نیست
هوش مصنوعی: هر کس که در دور و نزدیکی یک قدرت یا حکومت است، اگر باطناً منافق باشد، در واقع نمیتواند در آن حکومت باقی بماند. در کنار این قدرت، هیچکس نمیتواند خود را به نیرنگ و ریاکاری بزند.
میان دلها فرقست و هیچ دل از دل
بباب دوستی و مهر او مفارق نیست
هوش مصنوعی: در بین دلها تفاوتهایی وجود دارد، اما هیچ دلی از دیگر دلها به خاطر دوستی و محبت او جدا نیست.
ز رازقست ورا روزی از در همه خلق
چه روزیست که آن بنده را زرازق نیست
هوش مصنوعی: از رازق، روزی به همه مخلوقات میرسد و هیچ بندهای نیست که بدون رزق و روزی از رازق باشد.
همیشه تا بخداوند خالق و رازق
جز اعتقاد موثق صحیح و واثق نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیز به اندازهی باور صحیح و مطمئن به خداوند خالق و روزیدهنده اهمیت ندارد.
صحیح و واثق باد اعتقاد دین و دلش
مبین بعصمت خالق که وهم لاحق نیست
هوش مصنوعی: ایمان و اعتقاد به دین باید قوی و مطمئن باشد و دلش به عصمت و پاکی خالق مطمئن باشد، زیرا که هیچ تصوری نمیتواند به او برسد.
حریق باد دل حاسدش بنار حسد
که همچو نار حسد هیچ نار حارق نیست
هوش مصنوعی: آتش دل بیمار حاسد به دلیل حسد اوست، زیرا مثل آتش حسد، هیچ آتش دیگری نمیتواند به این اندازه سوزاننده و آتشین باشد.