گنجور

شمارهٔ ۲۵ - در مدح شمس الملک

تا مرا بر رخ خوبت نظر است
دلم آسوده ز هر خیر و شر است
مکن از عشق مرا منع که عشق
سیره و عادت نوع بشر است
نه همین بوس و کنار از تو خوهم
که جز اینم به تو کار دگر است
کاسه و کیسه‌ام از دور فلک
این تهی از می و آن یک ز زر است
شمع بزم دگرانی و مرا
ز آتش دل به سر اندر شرر است
گر تو بیدادگری جانا من
دادخواهم ملک دادگر است
ملک عادل آن شمس ملوک
که ز انجم سپهش بیشتر است
عدد ذرهٔ خورشید فلک
کمتر از لشکر آن باهنر است
هر که بر درگه او برد پناه
ایمن از فتنهٔ دور قمر است
هست آن نخل به بستان جهان
که سخا و کرمش برگ و بر است
آن نهالی‌ست عدویش به زمین
که تهی از بر و برگ و ثمر است
در شجاعت به علی می‌ماند
عدل او گویی عدل عمر است
خطر و جاه مر او را باشد
دشمن جاه وی اندر خطر است
اثر خشم وی و لطف وی است
هر چه در گیتی نفع و ضرر است
دوستش را به جنان باشد جای
به سقر دشمن او را مقر است
آن جهان نیست جحیم او را جای
کاین جهان نیز برایش سقر است
گرد آفاق جهان خسرو ما
سال و مه همچو قمر در سفر است
عدل او گرد جهان می‌گردد
اگر او خود به سفر یا حضر است
مدحش ار چند مطول گویم
باز چون می‌نگرم مختصر است
مهر آن شاه گزین گر که ترا
آرزوی شرف و جاه و فر است
بنده‌اش باش که در بندگی‌اش
شاهی گیتی کمتر اثر است
خطر و جاه اگر می‌خواهی
خدمتش مایهٔ جاه و خطر است
تا جهان است جهاندار بود
زآن که او خسرو عالی‌گهر است
خسروی در خور بدگوهر نیست
اوست خسرو که به گوهر سمر است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا مرا بر رخ خوبت نظر است
دلم آسوده ز هر خیر و شر است
هوش مصنوعی: تا زمانی که به زیبایی تو نگاه می‌کنم، دلم از هر خوشی و ناخوشی آسوده است.
مکن از عشق مرا منع که عشق
سیره و عادت نوع بشر است
هوش مصنوعی: مرا از عشق بازمدار، زیرا که عشق بخش طبیعی و همیشگی زندگی انسان‌هاست.
نه همین بوس و کنار از تو خوهم
که جز اینم به تو کار دگر است
هوش مصنوعی: من تنها به بوسه و نوازش تو قانع نیستم، زیرا علاوه بر این، کار دیگری با تو دارم.
کاسه و کیسه‌ام از دور فلک
این تهی از می و آن یک ز زر است
هوش مصنوعی: کاسه و کیسه من از گردش دنیا خالی است؛ یکی از شراب و دیگری از طلا.
شمع بزم دگرانی و مرا
ز آتش دل به سر اندر شرر است
هوش مصنوعی: تو نور زندگی و زیبایی دیگران هستی، اما من از درون دلی آتشین، به شدت دچار شعله‌ور هستم.
گر تو بیدادگری جانا من
دادخواهم ملک دادگر است
هوش مصنوعی: اگر تو ظلم کنی، من برای حق خود مبارزه خواهم کرد، زیرا پادشاهی وجود دارد که عدالت را برقرار می‌کند.
ملک عادل آن شمس ملوک
که ز انجم سپهش بیشتر است
هوش مصنوعی: سلطنت عادل مانند خورشید است که برتر از همه ستاره‌ها در آسمان می‌درخشد.
عدد ذرهٔ خورشید فلک
کمتر از لشکر آن باهنر است
هوش مصنوعی: تعداد ذرات نور خورشید در آسمان کمتر از تعداد لشکر آن زیبایی است.
هر که بر درگه او برد پناه
ایمن از فتنهٔ دور قمر است
هوش مصنوعی: هر کسی که به درگاه او پناه ببرد، از مشکلات و فتنه‌ها در امان خواهد ماند و مانند دور قمر از خطرات دور خواهد بود.
هست آن نخل به بستان جهان
که سخا و کرمش برگ و بر است
هوش مصنوعی: این نخل در تمام عالم وجود دارد که generosity و بزرگواری‌اش مانند برگ و بارش نمایان است.
آن نهالی‌ست عدویش به زمین
که تهی از بر و برگ و ثمر است
هوش مصنوعی: این جمله به درختی اشاره می‌کند که در زمین کاشته شده و فاقد هرگونه برگ و میوه است. به نوعی، این تصویرگر حالتی از بی‌ثمری و کمبود است.
در شجاعت به علی می‌ماند
عدل او گویی عدل عمر است
هوش مصنوعی: در شجاعت، علی بی‌نظیر است و عدالت او به قدری برجسته است که انگار مانند عدالت عمر می‌باشد.
خطر و جاه مر او را باشد
دشمن جاه وی اندر خطر است
هوش مصنوعی: خطر و مقام من در معرض تهدید است، و دشمن نیز به خاطر مقام خود در خطر قرار دارد.
اثر خشم وی و لطف وی است
هر چه در گیتی نفع و ضرر است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا باعث سود یا زیان می‌شود، نتیجه خشم یا لطف اوست.
دوستش را به جنان باشد جای
به سقر دشمن او را مقر است
هوش مصنوعی: محبت و دوستی در بهشت برای یار است، اما دشمنان جایی در دوزخ دارند.
آن جهان نیست جحیم او را جای
کاین جهان نیز برایش سقر است
هوش مصنوعی: جهان دیگر برای او جهنم نیست، چرا که این جهان نیز برای او جایی پر از عذاب و رنج است.
گرد آفاق جهان خسرو ما
سال و مه همچو قمر در سفر است
هوش مصنوعی: جهان مانند باغی از زیبایی است و پادشاه ما، همچون ماه، در حال سفر است و در هر لحظه از سال و ماه درخشش خاصی دارد.
عدل او گرد جهان می‌گردد
اگر او خود به سفر یا حضر است
هوش مصنوعی: عدالت الهی در سراسر جهان جریان دارد، حتی اگر او خودش در سفر یا حالتی دیگر باشد.
مدحش ار چند مطول گویم
باز چون می‌نگرم مختصر است
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که در وصف او جمله بگویم، باز وقتی به او نگاه می‌کنم، می‌بینم که توصیف‌هایم کم و مختصر است.
مهر آن شاه گزین گر که ترا
آرزوی شرف و جاه و فر است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال مقام و بزرگی هستی، باید مهر و محبت آن پادشاه برگزیده را جستجو کنی.
بنده‌اش باش که در بندگی‌اش
شاهی گیتی کمتر اثر است
هوش مصنوعی: اگر خود را خدمتگزار او قرار دهی، در حقیقت به مقام والایی دست یافته‌ای که در دنیا کمتر کسی به آن می‌رسد.
خطر و جاه اگر می‌خواهی
خدمتش مایهٔ جاه و خطر است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به قدرت و مقام برسی، باید برای آن خطراتی را بپذیری و در راه خدمت تلاش کنی.
تا جهان است جهاندار بود
زآن که او خسرو عالی‌گهر است
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان وجود دارد، فرمانروای آن هم هست؛ زیرا او پادشاهی است از نسل عالی و برجسته.
خسروی در خور بدگوهر نیست
اوست خسرو که به گوهر سمر است
هوش مصنوعی: سلطانی که دارای ویژگی‌های نیکو و باارزش نیست، شایسته مقام پادشاهی نیست؛ او همان کسی است که به مانند جواهر سمر، با ارزش و شایسته است.