گنجور

شمارهٔ ۱۸۹ - در مدح سری بن السری

ای سرافرازی که هستی تو سری بن السری
جز سری بن السری نبود سزاوار سری
سرور برااصل و گوهر برترین سرمایه است
مردم بی اصل و بی گوهر نیاید سروری
سروری چون عارضی باشد نباشد پایدار
پای دارد سروری بر او چو باشد گوهری
تا ترا از آسمان آمد حمید الدین لقب
این لقب بر هیچکس نامد بدین اندر خوری
آسمان زیر نگین تست بر اعدای تو
تنگ پهنای زمنی چو حلقه انگشتری
مشتری دیدار صدری ناصرالدین زان قبل
تا برویت فال گیرد شد بجانت مشتری
صرالدین را جهان خوانم پس آنگه گویمت
ای جهان را دیدن روی تو فال مشتری
از محمد نام و خلق خوش بتو میراث ماند
گر بشایستی بماندی هم بتو پیغمبری
در کفایت بی نظیری در مروت بی عدیل
در سخاوت بی همالی در سخن بی یاوری
عالم و عامل بدرگاه تو رو آورده اند
این بشاگردی کند اقرار و آن بر چاکری
چاکران تو همه فرماندهان عالمند
ای همه فرماندهان پیش تو در فرمانبری
تا سخن پرور بوی از صاحب رازی بهی
تا سخا و از سخن پیش تو گشتندی بری
نام هر دوزنده داری و توانائیت هست
تا سخن را پرورانی و سخا را گستری
بر زبانی بر تو از دانش دری را برگشاد
تا بهر در میخرامی کش تر از کبک دری
همچو من شاعر بباید تا چو تو ممدوح را
از ره درهای دانش خوانده یار و هر دری
کف و در فرمایمت چون تیغ احسان برکشی
سینه بدره کفی و زهره زفتی دری
ساحری باید نمود مرمرا در مدح تو
کاندرین باره تو از هر ساحری ساحرتری
آنچه اندر یک دو بیت از صنعت شعری مراست
نیست اندر جمله دیوان شعر عنصری
در ثنای تو سخن پروربوند اهل سخن
تا تو از دست سخا اهل سخن را پروری
وه من مدح و آب زندگانی اندر او
زنده نامی حاصل آید چون بدو در بنگری
عنبر از هم برگشاید چرخ از اقبال تو
گر نگردد بر ره رای تو چرخ چنبری
تا بود گردان بگرد خاک آسایش پذیر
چنبری گردو بی آسایش نیلوفری
همچو چنبر باد چفته همچو نیلوفر کبود
حد و خد حاسدت از رنج و از بد اختری
خلق عالم از تو برخوردار و خواهان از خدای
تا تو از اقبال و از بخت و جوانی برخوری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سرافرازی که هستی تو سری بن السری
جز سری بن السری نبود سزاوار سری
هوش مصنوعی: ای بزرگوار و والامقام، تو آن چنان برجسته‌ای که هیچ کس به پای تو نمی‌رسد و هیچ چیز جز مقام عالی تو شایسته‌ی درخور تو نیست.
سرور برااصل و گوهر برترین سرمایه است
مردم بی اصل و بی گوهر نیاید سروری
هوش مصنوعی: خوشی و شادی واقعی در داشتن ریشه و اصالت است؛ افرادی که بدون پشتوانه و ارزش های واقعی هستند، شایسته‌ی مقام و رهبری نیستند.
سروری چون عارضی باشد نباشد پایدار
پای دارد سروری بر او چو باشد گوهری
هوش مصنوعی: سروری و مقام و جایگاه شایسته، مانند ظاهری زودگذر است و ماندگاری ندارد. اما اگر بر کسی سروری و بزرگی وجود داشته باشد، باید به مانند یک گوهر با ارزش باشد که پایدار و استوار است.
تا ترا از آسمان آمد حمید الدین لقب
این لقب بر هیچکس نامد بدین اندر خوری
هوش مصنوعی: حمید الدین از آسمان فرود آمد و این عنوان بر هیچ‌کس جز او نازله نشده است.
آسمان زیر نگین تست بر اعدای تو
تنگ پهنای زمنی چو حلقه انگشتری
هوش مصنوعی: آسمان به اندازه‌ای زیبا و خاص است که مانند یک جواهر در انگشت تو می‌درخشد و به خاطر شخصیت تو، فضای زمان به اندازه‌ای کوچک و محدود شده که همانند حلقه‌ای به دور انگشتت به نظر می‌رسد.
مشتری دیدار صدری ناصرالدین زان قبل
تا برویت فال گیرد شد بجانت مشتری
هوش مصنوعی: مشتری، به معنای کسی که خواهان دیدار و بررسی زیبایی یا صفات شخص خاصی است، با دیدن چهره‌ صدری ناصرالدین، از قبل به او توجه کرده و حالا می‌خواهد از آن لحظه بهره‌برداری کند و با نظاره کردن او، درخواست خود را مطرح کند. این شخص با جان و دل به جستجوی او آمده است.
صرالدین را جهان خوانم پس آنگه گویمت
ای جهان را دیدن روی تو فال مشتری
هوش مصنوعی: من به صراحت می‌گویم که دنیا را برای صرالدین می‌شناسم، ولی پس از آن به تو می‌گویم که دیدن چهره‌ات در این دنیا، شانس و بخت خوشی است.
از محمد نام و خلق خوش بتو میراث ماند
گر بشایستی بماندی هم بتو پیغمبری
هوش مصنوعی: اگر به تو خوبی و شخصیت نیکوی پیامبر اسلام به ارث رسیده باشد، این نشان از آن دارد که تو نیز شایسته‌ای و اگر می‌توانستی، باید مانند او باقی می‌ماندی.
در کفایت بی نظیری در مروت بی عدیل
در سخاوت بی همالی در سخن بی یاوری
هوش مصنوعی: در برخورداری از ویژگی‌های مثبت، نمونه‌ای بسیار برجسته و کم‌نظیر است. در جوانمردی و رفتار نیک، هیچ‌کس به او نمی‌رسد. در بخشندگی و سخاوت، هیچ همتایی ندارد و وقتی سخن می‌گوید، بدون حامی و یاری نمی‌باشد.
عالم و عامل بدرگاه تو رو آورده اند
این بشاگردی کند اقرار و آن بر چاکری
هوش مصنوعی: دانشمندان و عمل‌گراها به درگاه تو آمده‌اند؛ یکی از آنها با خضوع و بندگی خود را نشان می‌دهد و دیگری با خدمتگزاری.
چاکران تو همه فرماندهان عالمند
ای همه فرماندهان پیش تو در فرمانبری
هوش مصنوعی: همه کسانی که به تو خدمت می‌کنند، در واقع بزرگ‌ترین فرماندهان جهان هستند و حتی بزرگ‌ترین فرماندهان هم در مقابل تو در حال اطاعت هستند.
تا سخن پرور بوی از صاحب رازی بهی
تا سخا و از سخن پیش تو گشتندی بری
هوش مصنوعی: تا وقتی که کسی که سخن را پرورده و با رازها آشناست، از خود بویی به مشام می‌رساند، سخاوت و بلاغت سخن او باعث می‌شود که دیگران در حضور او احساس آرامش و رهایی کنند.
نام هر دوزنده داری و توانائیت هست
تا سخن را پرورانی و سخا را گستری
هوش مصنوعی: تو از هر هنری آگاهی داری و توانایی آن را داری که گفتار را زیبا کنی و سخاوت را در دلت توسعه بدهی.
بر زبانی بر تو از دانش دری را برگشاد
تا بهر در میخرامی کش تر از کبک دری
هوش مصنوعی: زبان من به لطف دانش، راهی را برای تو باز کرده است تا تو از این در به دنیای جدیدی وارد شوی، دنیایی که از دنیای کبک دری پرندۀ زیبا و شگفت‌انگیز نیز جذاب‌تر است.
همچو من شاعر بباید تا چو تو ممدوح را
از ره درهای دانش خوانده یار و هر دری
هوش مصنوعی: شاعرانی مثل من باید وجود داشته باشند تا مانند تو، کسانی که برای ستایش و تمجید شایسته‌اند، را از طریق درهای مختلف علم و دانش بشناسند و به آنها احترام بگذارند.
کف و در فرمایمت چون تیغ احسان برکشی
سینه بدره کفی و زهره زفتی دری
هوش مصنوعی: وقتی که دست نوازش و محبتت را به سوی من دراز کنی، مانند تیغی که کارایی‌اش را نشان می‌دهد، قهر و دلخوری را کنار گذاشته و به عالم محبت و دوستی می‌روی.
ساحری باید نمود مرمرا در مدح تو
کاندرین باره تو از هر ساحری ساحرتری
هوش مصنوعی: باید جادوگری پیدا شود تا به زیبایی تو بپردازد، زیرا در این موضوع تو از هر جادوگری جادوگرتر هستی.
آنچه اندر یک دو بیت از صنعت شعری مراست
نیست اندر جمله دیوان شعر عنصری
هوش مصنوعی: در این دو بیت، آنچه از زیبایی و هنر شعری من وجود دارد، در تمام آثار شاعری به نام عنصری یافت نمی‌شود.
در ثنای تو سخن پروربوند اهل سخن
تا تو از دست سخا اهل سخن را پروری
هوش مصنوعی: اهل فن و ادب در ستایش تو به گفتار می‌پردازند، زیرا که تو با generosity و generosity خود، آنان را پرورش می‌دهی.
وه من مدح و آب زندگانی اندر او
زنده نامی حاصل آید چون بدو در بنگری
هوش مصنوعی: اگر به این مدح و ستایش و همچنین آب حیات توجه کنی، زنده شدن نام نیک حاصل می‌شود. فقط کافی است به آن نگاه کنی.
عنبر از هم برگشاید چرخ از اقبال تو
گر نگردد بر ره رای تو چرخ چنبری
هوش مصنوعی: اگر روزگار به خوشی و اقبال تو بگذرد، خوشبوتر از عطر عنبر خواهد بود، اما اگر بر اساس نظر و سلیقه‌ات نباشد، روزگار بی‌فایده و بی‌ارزش خواهد شد.
تا بود گردان بگرد خاک آسایش پذیر
چنبری گردو بی آسایش نیلوفری
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی ادامه دارد، برای آرامش تلاش کن و به دور از مشکلات و سختی‌ها، مانند گردویی در دل خاک قرار بگیر. در عین حال، مانند نیلوferی که همیشه در ناامنی و بی‌قراری زندگی می‌کند، نباش.
همچو چنبر باد چفته همچو نیلوفر کبود
حد و خد حاسدت از رنج و از بد اختری
هوش مصنوعی: مانند حلقه‌ای که از باد ساخته شده، شکل گرفته و همانند نیلوفر آبی، مرز و نشانه حسادت تو از رنج و بدی ستاره شوم زندگی‌ات است.
خلق عالم از تو برخوردار و خواهان از خدای
تا تو از اقبال و از بخت و جوانی برخوری
هوش مصنوعی: آفرینش و موجودات جهان به وجود تو وابسته‌اند و همه از خداوند خواسته‌اند. بنابراین تو باید از نعمت‌های زندگی، خوشبختی و جوانی بهره‌مند شوی.