شمارهٔ ۱۸۷ - در مدح وزیر گوید
ای بر سریرِ دولت و اقبال مُتَّکی
مخدوم بیخلافی و ممدوح بیشکی
والا وجیه دین که سپهدار شرق و غرب
فخر آرد از تو نایب فرزانهٔ زکی
بر تیغ اوست تکیهگه شغل کلک تو
مردان تیغ شده بر کلک متکی
میدان فضل و مرکب اقبال در جهان
همتای تو سوار نبیند به چابکی
با جود کف راد تو آید گه عطا
بسیاری سخاوت حاتم به اندکی
در جود بر زیادتی از معن زائده
در فضل فضل داری بر فضل برمکی
فضل از نژاد برمک آتشپرست تو
تو از نژاد مهتر دین وز علی زکی
در علم با زمین مطبق برابری
در قدر و جاه بر ز سپهر مُشَبَّکی
تا لوح آسمان چک ارزاق خلق شد
تو خلق را به مردی مضمون آن چکی
روزی ز آسمان به سر کلک تو رسد
تا تو به سیر کلک ببخشی به زیرکی
گر سایه کف تو درافتد به ممسکی
در زمان بیفتد ازو نام ممسکی
صد یک از آنکه تو به کمین شاعری دهی
از بلعمی به عمری نگرفت رودکی
پیری ز راه عقل و جوانی ز روی بخت
وندر بساط لهو به کردار کودکی
چون کودکان ز دایه و مامک ز بخت خویش
دیدی نشان دایگی و مهر مامکی
چونان که . . . و شیر مکد طفل نازنین
تو شهد و شیر دولت و اقبال میمکی
تا بر تو برگ گل نزند دست روزگار
بختت بپروراند در ناز و نازکی
دولت رکاب بوسه دهد گاه بر نشست
چون داغدار مرکبت آرند بیرکی
آن دیده را که در تو نظر باشد از حسد
روید به جای هر مژهای تیر ناوکی
از روزگار خلق شکایت کند به تو
وز تو به روزگار کسی نیست مشتکی
هستند سروران به جهان صد هزار پیش
از فضل و از کرم تو سر و صدرِ هر یکی
در زیر بار منّت تو هست یک جهان
شرح و بیان به کار نیاید که کی و کی
دولت ز مهتر متهتک جدا بود
از تو جدا مباد که بس بیتهتکی
تا جنت است و دوزخ باشد هر آینه
این مسکن موحد و آن جای مزدکی
اندر دل حسود تو باد آتشی زده
چون آتش جهنم با سهم مالکی
از خرمی و لهو دل پر نشاط تو
همچون جنان و پیش تو رضوان بر اندکی
هرگز مباد بر تو فَذٰلک شمار عمر
کاندر شمار فضل و کرم بی فَذٰلکی
چونین قصیده گفت به زیبایی ادیب
اندر حق امیر سماعیل گیلکی
هست این جواب شعر به زبانی آنکه گفت
یارب چه دلربای و فریبنده کودکی
شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح عمید احمد: من ندارم باور ار گوئی که به زانسان پریشمارهٔ ۱۸۸ - در مدح دهقان اجل عمیدالدین: سرو سیمین من ای من ز غمت زرین پی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بر سریرِ دولت و اقبال مُتَّکی
مخدوم بیخلافی و ممدوح بیشکی
هوش مصنوعی: ای کسی که در اوج قدرت و موفقیت نشستهای، تو حاکمی هستی که بیچون و چرا مورد احترام و ستایش قرار میگیری.
والا وجیه دین که سپهدار شرق و غرب
فخر آرد از تو نایب فرزانهٔ زکی
هوش مصنوعی: بسیار باارزش و محترم است کسی که در مسیر دین قرار دارد و به عنوان فرماندهی که از شرق و غرب تقدیر میشود، به خاطر تو به عنوان نمایندهای فرهمند و پاک جلوه میکند.
بر تیغ اوست تکیهگه شغل کلک تو
مردان تیغ شده بر کلک متکی
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن موقعیتی است که در آن قدرت و قوت بر روی تیغ و قدرتی که تحت کنترل یک شخصیت یا فرد خاص است، تکیه دارد. افرادی که ماهرانه با کلاکی که در دست دارند، در واقع بر این قدرت تسلط یافته و از آن بهرهبرداری میکنند. به عبارتی دیگر، نشاندهنده این است که هنر و مهارت در اداره امور و استفاده از قدرت به صورت مؤثری انجام میشود.
میدان فضل و مرکب اقبال در جهان
همتای تو سوار نبیند به چابکی
هوش مصنوعی: در جهان کسی را نمیبینم که به چابکی و مهارت تو در فضیلت و موفقیت باشد.
با جود کف راد تو آید گه عطا
بسیاری سخاوت حاتم به اندکی
هوش مصنوعی: با وجود دست تهی تو، در زمان کمک و بخشش، فراوانی عطا به سوی تو میآید و سخاوت حاتم با اندکی و ناچیزی نزد تو پدیدار میشود.
در جود بر زیادتی از معن زائده
در فضل فضل داری بر فضل برمکی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که بخشندگی و فضل، برتری و برکات خاصی را به همراه دارد. اگر انسان به بخشش و نیککاری روی آورد، قدرت و عظمت بیشتری به دست میآورد. به عبارت دیگر، فضیلت و خوبی انسان در بخشندگی و حمایت از دیگران است.
فضل از نژاد برمک آتشپرست تو
تو از نژاد مهتر دین وز علی زکی
هوش مصنوعی: تو به نسل برمکیان تعلق داری که به آتشپرستی مشهور بودند، ولی تو از نسل بزرگان دین و از نسل علی پاک و نیکو هستی.
در علم با زمین مطبق برابری
در قدر و جاه بر ز سپهر مُشَبَّکی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در علم و دانش، انسانها به یک اندازه و برابر هستند، همانطور که زمین با سیارات و ستارهها در آسمان در یک سطح قرار دارد. این به نوعی نشاندهنده برابری در مقام و ارزش علمی است.
تا لوح آسمان چک ارزاق خلق شد
تو خلق را به مردی مضمون آن چکی
هوش مصنوعی: آسمان به مانند یک لوح است که روزی و رزق موجودات روی آن نوشته شده است. تو هم، ای انسان، در زندگی خود به گونهای رفتار کن که شایسته دریافت این نعمتها باشی.
روزی ز آسمان به سر کلک تو رسد
تا تو به سیر کلک ببخشی به زیرکی
هوش مصنوعی: روزی از آسمان نعمت و برکت به تو خواهد رسید تا تو با ذکاوت و هوش خود، آن را در اختیار دیگران قرار دهی و به آنان کمک کنی.
گر سایه کف تو درافتد به ممسکی
در زمان بیفتد ازو نام ممسکی
هوش مصنوعی: اگر سایهی دست تو بر کسی بیفتد، او تا زمان زیادی به نام آن شخص شناخته خواهد شد.
صد یک از آنکه تو به کمین شاعری دهی
از بلعمی به عمری نگرفت رودکی
هوش مصنوعی: اگر تو به شاعری اجازه دهی، صد نفر هم از بلعمی به عمری، نمیتوانند به هنر رودکی نزدیک شوند.
پیری ز راه عقل و جوانی ز روی بخت
وندر بساط لهو به کردار کودکی
هوش مصنوعی: پیری به خاطر خرد و wisdom میآید و جوانی به سبب شانس و اقبال. در دنیای خوشگذرانی و لذتها، حالتی شبیه به بچهها دارند.
چون کودکان ز دایه و مامک ز بخت خویش
دیدی نشان دایگی و مهر مامکی
هوش مصنوعی: وقتی به مانند کودکان به دایه و محبت مادری نگاه میکنی، نشان محبت و پرورش را از سرنوشت خود میبینی.
چونان که . . . و شیر مکد طفل نازنین
تو شهد و شیر دولت و اقبال میمکی
هوش مصنوعی: چنان که شیر مادر برای بچهاش مینوشد، تو نیز از نعمتهای زندگی و خوشبختی بهرهمند هستی.
تا بر تو برگ گل نزند دست روزگار
بختت بپروراند در ناز و نازکی
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزگار بر تو ستم نکند و از خوشبختیات مراقبت کند، در آرامش و لطافت زندگی خواهی کرد.
دولت رکاب بوسه دهد گاه بر نشست
چون داغدار مرکبت آرند بیرکی
هوش مصنوعی: زمانی که خوشبختی و سعادت به انسان نزدیک میشود، گاه به او احترام میگذارد و بر او جا میگیرد، مانند اینکه پس از مرگ یک شتر، بَعد از او یاد و خاطرهاش زنده میماند.
آن دیده را که در تو نظر باشد از حسد
روید به جای هر مژهای تیر ناوکی
هوش مصنوعی: چشمی که در تو خیره شده است، به خاطر حسادت، به جای هر مژه، تیر خیانت میزند.
از روزگار خلق شکایت کند به تو
وز تو به روزگار کسی نیست مشتکی
هوش مصنوعی: کسی از روزگار گلایه میکند و این گلایه را به تو منتقل میکند، اما خود تو هم از روزگار ناراضی نیستی.
هستند سروران به جهان صد هزار پیش
از فضل و از کرم تو سر و صدرِ هر یکی
هوش مصنوعی: در دنیا افرادی بسیار زیادی وجود دارند که پیش از نعمت و مهربانی تو، مقام و محبوبیت دارند و هر یک از آنها در جایگاه خاصی قرار دارند.
در زیر بار منّت تو هست یک جهان
شرح و بیان به کار نیاید که کی و کی
هوش مصنوعی: جهان زیر بار لطف و محبت تو قرار دارد، و هیچ توجیه و توضیحی لازم نیست که مشخص کند چه زمانی و به چه کسی این محبت تعلق دارد.
دولت ز مهتر متهتک جدا بود
از تو جدا مباد که بس بیتهتکی
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی از شرافت و بزرگمنشی تو نشأت میگیرد و از تو جدا نشود؛ زیرا بدبختی و نداشتن شرافت عواقب ناگواری به همراه دارد.
تا جنت است و دوزخ باشد هر آینه
این مسکن موحد و آن جای مزدکی
هوش مصنوعی: تا وقتی که بهشت و جهنم وجود دارد، همواره مکان مؤمنان و مکان کافرانی مثل مزدکی مشخص خواهد بود.
اندر دل حسود تو باد آتشی زده
چون آتش جهنم با سهم مالکی
هوش مصنوعی: دل حسود مانند آتش جهنم میسوزد و از ناراحتی و کینهای که دارد، به شدت آسیب میبیند.
از خرمی و لهو دل پر نشاط تو
همچون جنان و پیش تو رضوان بر اندکی
هوش مصنوعی: از شادی و خوشی تو دل پر از نشاط است، مثل بهشت، و در برابر تو، حتی رضوان هم کم به نظر میرسد.
هرگز مباد بر تو فَذٰلک شمار عمر
کاندر شمار فضل و کرم بی فَذٰلکی
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که عمر تو در مقایسه با فضل و بخشندگیات کم ارزش باشد. به این معنی که باید همیشه فضایل و خوبیهایت بیشتر از عمرت باشد.
چونین قصیده گفت به زیبایی ادیب
اندر حق امیر سماعیل گیلکی
هوش مصنوعی: این شعر زیبا به تحسین و ستایش امیر سماعیل گیلکی پرداخته و نشاندهنده توانایی و هنر شاعر در بیان احساسات و مفاهیم عمیق است. شاعر با هنرمندی خاصی به توصیف ویژگیها و ارزشهای امیر پرداخته و زیبایی این توصیف را به نمایش میگذارد.
هست این جواب شعر به زبانی آنکه گفت
یارب چه دلربای و فریبنده کودکی
هوش مصنوعی: این پاسخ شعری است به زبانی که کسی درباره زیبایی و جذابیت یک کودک گفته است.