گنجور

شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح عمید احمد

من ندارم باور ار گوئی که به زانسان پری
روی آن زیبا پسر بین تا بود زینسان پری
در جمال آن پسر بنگر که اندر روی او
خیره ماند آدمی و عاجز و حیران پری
با پری گر گوی نیکوئی بمیدان بفکند
گوی و چوگان بفکند بگریز از میدان پری
ایکه اوصاف پری دانی جمال او به بین
تا بود ماننده دیوار آن جانان پری
قامت چون سرو بستانست جانان مرا
نیست از قامت چو سرو بوستان ایجان پری
سروچون ماند بقد آن نگارین بیشتر
در میان سرو بستانی کند اوان پری
درو مرجانست دندان و لب جانان و نیست
با لب و دندان همچون در و چون مرجان پری
گوی سیمین دارد و چوگان مشکین آن پسر
با چنین گوی و چنین چوگان کند جولان پری
درو مرجان لب و دندان او را هر زمان
بندگی خواهد نمودن از بن دندان پری
با چنین گوی و چنین چوگان بمیدان نبرد
بفکند گوی از جمالت بشکند چوگان پری
گر پری زانسان بخوبی نه بدی هرگز بدی
سالها متواری و پنهانی از انسان پری
آن پری کوهست پیدا نیست زانسان خوبتر
چشم انسان خیره ماند در جمال آن پری
آدمی پنهان شود همچون پری از شرم او
بر خلاف آنکه گردد زآدمی پنهان پری
هست برهان آن پری را کآدمی صورت شود
ور چنین گوئی ندارد هرگز این برهان پری
اینک اینک چون غلامان عرصه می خواهد زدن
عارض خود پیش صدر عارض غلمان پری
خواجه عالم حکیم عارض احمد آنکه او
فخر انسانست و او را میبرد فرمان پری
صف زده بینی پری رویان به عرش تخت او
چون سلیمانست گوئی خواجه و ایشان پری
مجلس او همچو بستان سلمانست باز
صف کشیده پیش او چون سرو در بستان پری
هر پری کز امر او بیرون شود شیطان شود
چون درآرد سر بخط او شود شیطان پری
خدمت او تاج دارد بر سر ایمان خویش
گر زدینداران همی دارد درست ایمان پری
چون پری بینم به پیش خدمتش گردد یقین
کافریدست از برای خدمتش یزدان پری
تا چو خلق او بگیرد بهره از بوی خوشش
گاهگاهی آدمی را زان کند نقصان پری
کرد پیمان خواجه تا شعری برآرم در دریف
من ردیف شعر خود کردم بدان پیمان پری
هست انسان بنده احسان درست است این سخن
او زانسان پیش دارد بنده احسان پری
جان و انسان بنده فرمانبرش بادا مدام
تا بتازی هست انسان آدمی و جان پری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من ندارم باور ار گوئی که به زانسان پری
روی آن زیبا پسر بین تا بود زینسان پری
هوش مصنوعی: اگر بگویی که برای آن انسان زیبا، پری چهره‌ای وجود دارد، من باور نمی‌کنم. تنها نگاه کردن به این پسر زیبا کافی است تا نشان دهد که او خود همان پری است.
در جمال آن پسر بنگر که اندر روی او
خیره ماند آدمی و عاجز و حیران پری
هوش مصنوعی: به زیبایی آن جوان بنگر که وقتی کسی به چهره‌اش خیره می‌شود، دچار حیرت و ناتوانی می‌شود.
با پری گر گوی نیکوئی بمیدان بفکند
گوی و چوگان بفکند بگریز از میدان پری
هوش مصنوعی: اگر دختر زیبایی با نیکویی به میدان بیفتد و بازی چوگان را به خوبی انجام دهد، تو از میدان او فرار کن.
ایکه اوصاف پری دانی جمال او به بین
تا بود ماننده دیوار آن جانان پری
هوش مصنوعی: برای درک زیبایی او باید اوصافش را بشناسی، زیرا همگان نمی‌توانند به زیبایی او اشاره کنند. او همچون دیواری است که زیبایی‌هایش پنهان شده و تنها عده‌ای خاص قادر به دیدن آن زیبایی‌ها هستند.
قامت چون سرو بستانست جانان مرا
نیست از قامت چو سرو بوستان ایجان پری
هوش مصنوعی: وجود محبوبم به قد و قامت درختان سرو در باغ می‌ماند، اما جان من از این قامت و زیبایی بی‌بهره است.
سروچون ماند بقد آن نگارین بیشتر
در میان سرو بستانی کند اوان پری
هوش مصنوعی: سرو مانند آن معشوق زیبا در میان درختان باغ بیشتر جلوه‌گری می‌کند و در آن زمان، زیبایی او به چشم می‌آید.
درو مرجانست دندان و لب جانان و نیست
با لب و دندان همچون در و چون مرجان پری
هوش مصنوعی: دندان و لب محبوب مانند در و مرجان هستند، ولی هیچ چیزی مانند لب و دندان او نمی‌تواند این زیبایی را به تصویر بکشد.
گوی سیمین دارد و چوگان مشکین آن پسر
با چنین گوی و چنین چوگان کند جولان پری
هوش مصنوعی: آن پسر با گوی نقره‌ای و چوگان سیاه به مانند پری‌ها به جان‌فزایی و تماشا می‌پردازد.
درو مرجان لب و دندان او را هر زمان
بندگی خواهد نمودن از بن دندان پری
هوش مصنوعی: هر بار که او لبخند می‌زند و دندان‌هایش نمایان می‌شود، گویی که مرجانی را به نمایش گذاشته است و این زیبایی همواره محو کننده و جذاب است.
با چنین گوی و چنین چوگان بمیدان نبرد
بفکند گوی از جمالت بشکند چوگان پری
هوش مصنوعی: در میدان جنگ با این توپ و چنین چوبی، توپ را از زیبایی تو پرتاب می‌کند و چوب را به خاطر تو می‌شکند.
گر پری زانسان بخوبی نه بدی هرگز بدی
سالها متواری و پنهانی از انسان پری
هوش مصنوعی: اگر زیبایی از انسان جدا شود، هرگز بدی در او وجود نخواهد داشت و بدی سال‌ها از وجود انسان دور و پنهان می‌ماند.
آن پری کوهست پیدا نیست زانسان خوبتر
چشم انسان خیره ماند در جمال آن پری
هوش مصنوعی: پر از زیبایی و جاذبه‌ای که در کوهستان پنهان است، به این راحتی‌ها نمی‌توان یافت. زیبایی او چنان است که چشم انسان به آن دوخته می‌شود و از تماشای آن سیر نمی‌شود.
آدمی پنهان شود همچون پری از شرم او
بر خلاف آنکه گردد زآدمی پنهان پری
هوش مصنوعی: انسان به دلیل شرم خود مانند پری پنهان می‌شود، در حالی که ممکن است برعکس، پری هم به خاطر انسان پنهان شود.
هست برهان آن پری را کآدمی صورت شود
ور چنین گوئی ندارد هرگز این برهان پری
هوش مصنوعی: دلیلی وجود دارد که نشان می‌دهد آن پری (یعنی زیبایی یا کیفیت خاصی) به انسان شکل و صورت می‌دهد، اما اگر این را به این صورت بیان کنی، دیگر نمی‌توانی این دلیل را برای پری در نظر بگیری.
اینک اینک چون غلامان عرصه می خواهد زدن
عارض خود پیش صدر عارض غلمان پری
هوش مصنوعی: اکنون مانند غلامان درگاه، می‌خواهم با تمام وجود خود را به نمایش بگذارم و زیبایی‌ام را در برابر چهره‌های زیبا و دل‌فریب جوانان جلوه‌گر کنم.
خواجه عالم حکیم عارض احمد آنکه او
فخر انسانست و او را میبرد فرمان پری
هوش مصنوعی: عالم بزرگ و حکیم، چهره احمد را می‌بیند که او والاترین افتخار انسان‌هاست و تحت تأثیر زیبایی‌های او قرار می‌گیرد.
صف زده بینی پری رویان به عرش تخت او
چون سلیمانست گوئی خواجه و ایشان پری
هوش مصنوعی: می‌توانی ببینی که پری‌های زیبا در صف ایستاده‌اند و به عرش و تخت او نگاه می‌کنند، گویی که مانند سلیمان است. این نشان می‌دهد که خواجه و آن پری‌ها در آنجا هستند.
مجلس او همچو بستان سلمانست باز
صف کشیده پیش او چون سرو در بستان پری
هوش مصنوعی: مجلس او مانند باغی زیبا و دل‌انگیز است، و افرادی که در آن حضور دارند مانند درختان سرو راست ایستاده و با وقار در برابر او قرار گرفته‌اند.
هر پری کز امر او بیرون شود شیطان شود
چون درآرد سر بخط او شود شیطان پری
هوش مصنوعی: هر موجودی که از فرمان او خارج شود، شیطانی خواهد شد. وقتی که موجودی از مسیر او دور شود، تبدیل به شیطان می‌شود.
خدمت او تاج دارد بر سر ایمان خویش
گر زدینداران همی دارد درست ایمان پری
هوش مصنوعی: خدمت به او باعث می‌شود که سر ایمان خود را با افتخار بالا ببریم. اگر هم ایمان را دچار خدشه کنند، باز هم ایمان راستین و درست داریم.
چون پری بینم به پیش خدمتش گردد یقین
کافریدست از برای خدمتش یزدان پری
هوش مصنوعی: وقتی که پری را می‌بینم که در خدمت اوست، certeza دارم که او از جانب یزدان برای خدمت به او آفریده شده است.
تا چو خلق او بگیرد بهره از بوی خوشش
گاهگاهی آدمی را زان کند نقصان پری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی انسان از زیبایی و بوی خوش دیگران بهره‌مند می‌شود، ممکن است گاهی به خاطر آن زیبایی دچار نقص و کمبود در خود شده و حس خود را تحت تأثیر قرار دهد. به عبارت دیگر، زیبایی و جذابیت دیگران می‌تواند باعث احساس کمبود و نقصان در درون انسان شود.
کرد پیمان خواجه تا شعری برآرم در دریف
من ردیف شعر خود کردم بدان پیمان پری
هوش مصنوعی: خواجه با من عهد کرد که شعری بسراید و من هم به همین توافق، ردیف شعر خود را با او هماهنگ کردم و به این پیمان، روح تازه‌ای بخشیدم.
هست انسان بنده احسان درست است این سخن
او زانسان پیش دارد بنده احسان پری
هوش مصنوعی: انسان موجودی است که به نعمت‌ها و خوبی‌های دیگران وابسته است. این سخن به درستی بیانگر این است که انسان باید نسبت به کسانی که به او احسان کرده‌اند، قدردان باشد و شکرگزار آن‌ها باشد.
جان و انسان بنده فرمانبرش بادا مدام
تا بتازی هست انسان آدمی و جان پری
هوش مصنوعی: جان و انسان همیشه در خدمت او هستند تا زمانی که او برانگیزد، انسان به شکل آدمی و جان به صورت پری خواهد بود.