گنجور

شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح وزیر

ای صاحبی که بروز را صدر و سر توئی
فرخ وزیر داد ده دادگر توئی
نام عمر ترا و ز همنامی عمر
در سیرت عمر چو عمر نامور توئی
نام عمر بعدل و سیاست سمر شدست
امروز هم بعدل و سراست سمر توئی
از عدل او بگرد جهان جز خبر نماند
واکنون عیان کننده این خوش خبر توئی
در مذهب تناسخ اگر راستی بدی
گفتی هر آنکه دید ترا کان عمر توئی
چون خلق را بداد عمر دل نهاد کیست
شاید گران یکی نبود چون دگر توئی
از عدل تو خلایق در خواب رفته اند
وز حرف عدل اندر خالق سهر توئی
اسلام را بلاد و کور بی نهایت است
تیمار دار جمله بلاد و کور توئی
بی تو جهانیان همه بیروح صورتند
از بس بزرگواری روح صور توئی
بر جان آنکسی که بجان کسی ازو
اندک ضرر رسیده تمامی ضرر توئی
از گونه گون هنر دل تو گنج گوهر است
واندک هنر خریده بگنج گهر توئی
گنج گهر توئی و زاحسان و مردمی
گنج گهر دهنده بمرد هنر توئی
از یک بدست کلک مظفر بوقت کار
بر صد هزار خنجر و تیر و تبر توئی
آشوب و شور و فتنه و شر هر کجا که خاست
آرام شور و فتنه و آشوب و شر توئی
گنج و ولایت و حشم پادشاه شرق
اینها همی که برشمرم سربسر توئی
گر شاه مرترانه پسر هست چون پسر
ور شاه را پدر نه توئی چون پدر توئی
لابد که شاهرا پدری او ترا پسر
او مشتهر بدان و بدین مشتهر توئی
از تیغ پرورنده شغل پدر شه است
وز کلک پرورنده ملک پسر توئی
صاحبقران ستاره شمر جز ترا نهاد
صاحبقران بر غم ستاره شمر توئی
آنکس که پیش همت و دست جواد او
گردون زمین نماید و دریا شمر توئی
از حلم و از تواضع و از جاه و از شرف
گردون سرکش وز می بارور توئی
جانهای سرکشان چو فدای تن تو است
ایشان تنند جمله بران تن چو سر توئی
هر کس ندیده شکل قضا و قدر بچشم
از عزم و جزم شکل قضا و قدر توئی
بر مسند و سریر وزارت بفر و زیب
چون بر سپهر طلعت شمس و قمر توئی
زین پیش فروزیب بد از مسند و سریر
واکنون سریر و مسند را زیب و فر توئی
نزد رعیت و حشم پادشاه شرق
صدر ستوده خصلت نیکو سیر توئی
تیر از کمان ظلم چو انداخت ظالمی
تا بر ستم رسیده نیاید سپر توئی
کاریگر است تیر سحرگاه عاجزان
بخ بخ ترا که رسته ز تیر سحر توئی
گردون بشرم سیر کند بر سر تو زانک
از پای قدر و همت گردون سپر توئی
طوبی است در جنان شجر و این خجسته ملک
امروز چون جنان و چو طوبی شجر توئی
اولاد و اقربای چو برگ و بر تواند
بروی ستوده برگ و پسندیده بر توئی
کس نیست در زمانه که در سایه تو نیست
ای چون درخت طوبی طوبی مگر توئی
تا مستقر طوبی خلد است خلد باد
هر مستقر که ساکن آن مستقر توئی
هرگز مباد سایه عمرت گذشته زانک
طوبی توئی و سایه نابر گذر توئی
خیر البشر شفیع تو بادا بروز حشر
کامروز خیر امت خیرالبشر تویی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صاحبی که بروز را صدر و سر توئی
فرخ وزیر داد ده دادگر توئی
هوش مصنوعی: ای صاحب‌منصبی که در روز آفرینش برترین و بالاترین مقام را داری، تو همان دادگری هستی که به وزیر خوشبختی سزاوار هستی.
نام عمر ترا و ز همنامی عمر
در سیرت عمر چو عمر نامور توئی
هوش مصنوعی: نام تو عمر است و از آنجایی که در سیرت و ویژگی‌ها، همانی چون عمر مشهور هستی، پس تو به همان اندازه معروف و برجسته‌ای.
نام عمر بعدل و سیاست سمر شدست
امروز هم بعدل و سراست سمر توئی
هوش مصنوعی: امروز نام عمر به خاطر عدالت و سیاستش زبانزد شده است و همین ویژگی‌ها باعث شهرت او در زمانه ما نیز شده است. تو هم همانند او به عنوان یک نمونه از عدالت و شایستگی شناخته می‌شوی.
از عدل او بگرد جهان جز خبر نماند
واکنون عیان کننده این خوش خبر توئی
هوش مصنوعی: از انصاف و عدالت او که همه‌جا را در بر گرفته، خبری بیش از این در دنیا باقی نمانده است و اکنون تویی که این خبر خوش را به همه نشان می‌دهی.
در مذهب تناسخ اگر راستی بدی
گفتی هر آنکه دید ترا کان عمر توئی
هوش مصنوعی: در باور تناسخ، اگر راست و درست صحبت کرده باشی، هر کسی که تو را ببیند، به یاد خواهد آورد که تو در زندگی‌های گذشته‌ات چه کسی بودی.
چون خلق را بداد عمر دل نهاد کیست
شاید گران یکی نبود چون دگر توئی
هوش مصنوعی: زمانی که به مردم عمر و زندگی بخشیده می‌شود، دل در کار نهادن و عشق ورزیدن به چه کسی خواهد بود؟ شاید هیچ کس به اندازه‌ی تو خاص و بی‌نظیر نباشد.
از عدل تو خلایق در خواب رفته اند
وز حرف عدل اندر خالق سهر توئی
هوش مصنوعی: به دلیل انصاف و عدلی که تو داری، مردم در آرامش و خواب به سر می‌برند و در حقیقت، وجود تو به عنوان خالق و منشأ این عدل باعث می‌شود که همه چیز در آرامش باشد.
اسلام را بلاد و کور بی نهایت است
تیمار دار جمله بلاد و کور توئی
هوش مصنوعی: اسلام دارای سرزمین‌ها و مرزهای بی‌پایان است، تویی که باید همه این سرزمین‌ها را حفاظت و نگهداری کنی.
بی تو جهانیان همه بیروح صورتند
از بس بزرگواری روح صور توئی
هوش مصنوعی: بی تو، تمام مردم دنیا بدون روح و زندگی هستند، زیرا عظمت و روح واقعی در زیبایی و وجود تو نهفته است.
بر جان آنکسی که بجان کسی ازو
اندک ضرر رسیده تمامی ضرر توئی
هوش مصنوعی: اگر کسی به دیگری ضرر کوچکی برساند، این ضرر به مانند تمام ضررهایی است که به او رسیده و این نشان‌دهنده اهمیت و ارزش جان آدمی است.
از گونه گون هنر دل تو گنج گوهر است
واندک هنر خریده بگنج گهر توئی
هوش مصنوعی: دل تو سرشار از ارزش و زیبایی است و هنرهای مختلفی که در آن نهفته، همانند گنجی گرانبهاست. هرچند که ممکن است برخی هنرها را خریده باشی، اما ارزش واقعی تو به خود تو و آن گنجی که در دل داری، بستگی دارد.
گنج گهر توئی و زاحسان و مردمی
گنج گهر دهنده بمرد هنر توئی
هوش مصنوعی: تو گنجینه‌ای از ارزش‌ها هستی و بخشنده‌ی خوبی‌ها. تو هنرت را به دیگران می‌دهی و در واقع، خودت هنری ناب هستی.
از یک بدست کلک مظفر بوقت کار
بر صد هزار خنجر و تیر و تبر توئی
هوش مصنوعی: در لحظات حساس و در مواقع نیاز، توانایی و مهارت یک فرد می‌تواند از هزاران سلاح و ابزار جنگی موثرتر و قدرتمندتر باشد.
آشوب و شور و فتنه و شر هر کجا که خاست
آرام شور و فتنه و آشوب و شر توئی
هوش مصنوعی: هر کجا که آشوب، شور، فتنه و بدبختی به وجود آید، تو خود باعث آن هستی.
گنج و ولایت و حشم پادشاه شرق
اینها همی که برشمرم سربسر توئی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تمام ثروت‌ها، قدرت و تحت فرمان بودن دیگران، در نهایت به تو و وجود تو برمی‌گردد. هر آنچه را که بشمارم، تویی که دارای تمامی این ویژگی‌ها هستی.
گر شاه مرترانه پسر هست چون پسر
ور شاه را پدر نه توئی چون پدر توئی
هوش مصنوعی: اگر شاه فرزند مرترانه باشد، پس تو هم پسر اویی. و اگر شاه پدر تو نیست، تو نمی‌توانی او را به عنوان پدر بدانید.
لابد که شاهرا پدری او ترا پسر
او مشتهر بدان و بدین مشتهر توئی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که باید به منبعی از فرزند شاه و اهمیت نام و نسب او اشاره شود. به این معنی که اگر پدر او (شاه) از خانواده‌ای معتبر و مشهور باشد، او نیز به‌عنوان پسر آن پدر شناخته و مشهور خواهد شد. در واقع، خود شخص با نام و اعتبار پدرش شناخته می‌شود و این شهرت به او منتقل می‌شود.
از تیغ پرورنده شغل پدر شه است
وز کلک پرورنده ملک پسر توئی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که از تیغ و شمشیر پدر ناشی از شجاعت و قدرت، پسر به مقام و جایگاه بالایی دست می‌یابد. همچنین به این نکته اشاره دارد که هنری که از قلم و نوشته می‌آید، متعلق به فرزند است و او می‌تواند با این هنر، ملک و مملکت را پرورش دهد. به عبارت دیگر، تکیه بر میراث پدر و انتقال آن به نسل بعد، باعث رشد و شکوفایی فرزندان می‌شود.
صاحبقران ستاره شمر جز ترا نهاد
صاحبقران بر غم ستاره شمر توئی
هوش مصنوعی: اگر ستاره شمر را به حساب بیاوری، تنها تو هستی که در گذشته و آینده‌ام نقش داری. تو در زندگی‌ام تاثیر عمیقی گذاشته‌ای و هیچ چیز نمی‌تواند جایگاه تو را در دل و ذهنم بگیرد.
آنکس که پیش همت و دست جواد او
گردون زمین نماید و دریا شمر توئی
هوش مصنوعی: کسی که در برابر اراده و خُلق نیک تو، تمامی زمین و دریا را کوچک و ناچیز می‌بیند، تو هستی.
از حلم و از تواضع و از جاه و از شرف
گردون سرکش وز می بارور توئی
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های صبر و فروتنی و از مقام و شخصیت تو، به مانند می‌بارانی هستی که زمین را سیراب می‌کنی و زندگی را به شکوفایی می‌رسانی.
جانهای سرکشان چو فدای تن تو است
ایشان تنند جمله بران تن چو سر توئی
هوش مصنوعی: جان‌های سرکش و rebellious انسان‌ها به خاطر تو و برای تو فدای جسم تو می‌شوند. در واقع، آن‌ها همه جسم‌های فانی هستند و تو مانند سر هستی که بر این جسم‌ها تسلط داری.
هر کس ندیده شکل قضا و قدر بچشم
از عزم و جزم شکل قضا و قدر توئی
هوش مصنوعی: هر کسی که نتوانسته سرنوشت و تقدیر را به وضوح ببیند، بداند که تو خود نمونه‌ای زنده از عزم و خواست تقدیر هستی.
بر مسند و سریر وزارت بفر و زیب
چون بر سپهر طلعت شمس و قمر توئی
هوش مصنوعی: بر مسند و جایگاه وزارت نشسته‌ای و به زیبایی، مانند خورشید و ماه، درخشان و در اوج هستی.
زین پیش فروزیب بد از مسند و سریر
واکنون سریر و مسند را زیب و فر توئی
هوش مصنوعی: قبل از این، زیبایی و شکوهمندی مربوط به تخت و جایگاه سلطنت بود، اما اکنون خودت زیبایی و شکوهمندی آن تخت و جایگاه را به دوش می‌کشی.
نزد رعیت و حشم پادشاه شرق
صدر ستوده خصلت نیکو سیر توئی
هوش مصنوعی: در نظر رعیت و دایره‌ی خدمتکاران، پادشاه شرق فردی با ویژگی‌های عالی و نیکو معرفی شده است.
تیر از کمان ظلم چو انداخت ظالمی
تا بر ستم رسیده نیاید سپر توئی
هوش مصنوعی: ظالمی که به دیگران ظلم می‌کند، همچون تیری است که از کمان رها می‌شود و بر ستم خود ادامه می‌دهد. در این وضعیت، تو نمی‌توانی از خود دفاع کنی و محافظی نداری که در برابر این ستم بایستی.
کاریگر است تیر سحرگاه عاجزان
بخ بخ ترا که رسته ز تیر سحر توئی
هوش مصنوعی: تسلیت و همدردی برای کسانی است که در جستجوی روزهای روشن و امید به زندگی هستند. در این زمان صبح زود، زخم‌های کهنه به یاد می‌آورند، اما در عین حال نوید روزی جدید و پر از امید را فراهم می‌کنند. با این احساس، به تلاش و استقامت ادامه بدهید.
گردون بشرم سیر کند بر سر تو زانک
از پای قدر و همت گردون سپر توئی
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو در حال چرخش است، زیرا تو به مانند سپری هستی که از قدرت و اراده خود محافظت می‌کنی.
طوبی است در جنان شجر و این خجسته ملک
امروز چون جنان و چو طوبی شجر توئی
هوش مصنوعی: در بهشت درختی به نام طوبی وجود دارد و امروز این سرزمین به اندازه بهشت زیبا و خوش آب و هواست و تو مانند درخت طوبی در آن می‌درخشی.
اولاد و اقربای چو برگ و بر تواند
بروی ستوده برگ و پسندیده بر توئی
هوش مصنوعی: فرزندان و نزدیکان مانند برگ و شاخه هستند؛ این درخت نیکو و پسندیده، یعنی تو، بر آن‌ها سایه می‌افکند.
کس نیست در زمانه که در سایه تو نیست
ای چون درخت طوبی طوبی مگر توئی
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا نیست که در سایه تو و تحت تاثیر تو قرار نگیرد، ای موجودی که مانند درخت طوبی، باشکوه و پرثمر هستی. مگر خود تو چنین هستی؟
تا مستقر طوبی خلد است خلد باد
هر مستقر که ساکن آن مستقر توئی
هوش مصنوعی: تا وقتی که طوبی و بهشت وجود دارد، هر مکانی که در آن ساکن باشی، آن مکان بهشتی است و حتی اگر آن جا من باشم، بهشت خواهد بود.
هرگز مباد سایه عمرت گذشته زانک
طوبی توئی و سایه نابر گذر توئی
هوش مصنوعی: هرگز نگذار عمرت به پایان برسد، چرا که تو مانند درخت طوبی هستی و سایه‌ات پایداری دارد.
خیر البشر شفیع تو بادا بروز حشر
کامروز خیر امت خیرالبشر تویی
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنم که بهترین مخلوق و شفیع آفرینش، در روز قیامت، یاری‌گر تو باشد. تو بهترین امت و بهترین مخلوق هستی.