گنجور

شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح تمغاج خان مسعود بن حسن

ماه رجب که هست همایون‌ترین همای
از آشیان فضل خدای است برگشای
پروازش از لوازم پیروزی و ظفر
گسترده سایه بر علم سایهٔ خدای
خورشید خسروان که جهان راست عدل او
همچون چراغ ماه به هر خانه کدخدای
آی است ماه در لغت ترک و شاه ترک
دید از سپهر آینه‌فام این خجسته آی
هم آی و هم رجب ز شهنشه خجسته شد
تا هم خجسته‌رو بود و هم خجسته‌رای
شد مر سپهر را ز هلال رجب زبان
تا بر سرای شاه شود آفرین سرای
تا این هلال بدر شود بی‌گمان شود
تا گوشهٔ سپهر پر از آفرین سرای
شاه سپهر قدر و خداوند تیغ و تاج
تیغش سپهر‌سیما تاجش سپهرسای
اسبش سپهر‌جولان رمحش سپهر‌سنب
بختش سپهر‌مسند و تختش سپهر‌جای
طمغاج خان اعظم مسعود رکن دین
سعد اختر و مساعد به تخت و سدید رای
رای سدید و باس شدید ورا شدند
قیصر به روم رام و مسخّر به هند رای
تیغ جهان‌گشای گهردار شاه راست
در هر گهر نمایش جام جهان‌نمای
جام جهان‌نمای به دست شه است تیغ
تیغ ورا ستودی دست ورا ستای
ای دست شاه با کرم بی‌کران تو
ابر است زفت و بحر بخیل است و کان گدای
شاها قوام عالم بر دست و تیغ توست
بر دست گیر قائمه تیغ جان کزای
تا هیچ سرفراز نیاید به جان خلاص
کو پیش تو نشد به زمین بوس سرگرای
جان را به آزمایش تیغ اجل برد
هر دشمنی که با تو شود کوشش‌آزمای
شیران به مرگ دندان خایند چون محرب
گردند مرکبان سپاهت لگام‌خای
روز گذشته را و شب نارسیده را
بر هم زنی به پویهٔ اسبانِ بادپای
از عدل دیرپای بود ملک بر ملوک
عدل تو بر تو دارد ملک تو دیرپای
انصاف شکر نعمت ملک است خسروا
تا ملک می‌فزاید انصاف می‌فزای
بزدای رنگ خون ستمکاره را ز تیغ
خود تیغِ توست صیقلِ زنگِ ستم‌زدای
شاید مترس خون ستمکاره ریختن
می‌ریز بی‌محابا خوه شای و خوه مشای
بایست عدل تو ملکا خاص و عام را
پیوست ناگسست نه گه پای و گه مپای
ای سوزنی به مدح شه از بوستان طبع
دم را نسیم ورد طری زن ز خلق و نای
تا شادمان شود ز تو مسعود سعد را
جان در جنان و کالبد اندر حصار نای
جز مدح شاه بیهُده‌گویی‌ست شاعری
هشتاد سال بس که بدی بیهده درای
گویند و گفته‌اند که آبستن است شب
وین گفتگوی دانند اهل حدیث و رای
هر شب ز عمرت ای ملک بی‌عدیل باد
آبستنی که باشد خورشید عدل‌زای
گر سایهٔ همای برافتد به دشمنانْت
چون مخلب عقاب اجل بادجان ربای
گسترده باد سایهٔ طوبی به فرق تو
ماه رجب که هست همایون‌ترین همای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه رجب که هست همایون‌ترین همای
از آشیان فضل خدای است برگشای
هوش مصنوعی: ماه رجب، ماهی با شکوه و پر فضیلت است که از آشیانه‌ی رحمت و فضل خداوند فرود آمده است.
پروازش از لوازم پیروزی و ظفر
گسترده سایه بر علم سایهٔ خدای
هوش مصنوعی: پرواز کردن یکی از نشانه‌های موفقیت و پیروزی است، مانند سایه‌ای که بر علم و دانش افکنده می‌شود و به نوعی نشان‌دهنده‌ی حضور و قدرت خداوند است.
خورشید خسروان که جهان راست عدل او
همچون چراغ ماه به هر خانه کدخدای
هوش مصنوعی: خورشید پادشاهان که جهان به واسطهٔ انصاف و عدالت او روشن و زنده است، همانند نور ماه که در هر خانهٔ سرپرست و رئیس خانواده می‌تابد.
آی است ماه در لغت ترک و شاه ترک
دید از سپهر آینه‌فام این خجسته آی
هوش مصنوعی: این بیت درباره زیبایی‌هایی است که در آسمان و طبیعت وجود دارد. شاعر به توصیف ماه و زیبایی‌های آن می‌پردازد و از دیدن این نعمات خوشحال و شگفت‌زده می‌شود. همچنین، اشاره به شاه ترک و ارتباط او با این زیبایی‌ها می‌تواند نماد قدرت و زیبایی باشد. این ابیات در مجموع حس شگفتی و زیبایی را منتقل می‌کنند.
هم آی و هم رجب ز شهنشه خجسته شد
تا هم خجسته‌رو بود و هم خجسته‌رای
هوش مصنوعی: هم زمان با ماه رجب، از طرف پادشاه نیکوکار، وضعیت به گونه‌ای شد که هم چهره‌ها روشن و خوشحال بودند و هم افکار و اندیشه‌ها نیکو و خوش‌بینانه به نظر می‌رسیدند.
شد مر سپهر را ز هلال رجب زبان
تا بر سرای شاه شود آفرین سرای
هوش مصنوعی: ماه رجب در آسمان به قدری زیباست که زبان‌ها به ستایش آن مشغولند، تا جایی که این ستایش به دربار شاه برسد و آنجا نیز این زیبایی را تحسین کنند.
تا این هلال بدر شود بی‌گمان شود
تا گوشهٔ سپهر پر از آفرین سرای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی این هلال به پُر و کامل شدن خود برسد، بدون شک گوشه‌ای از آسمان پر از شگفتی و زیبایی خواهد شد.
شاه سپهر قدر و خداوند تیغ و تاج
تیغش سپهر‌سیما تاجش سپهرسای
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقام و ویژگی‌های یک پادشاه می‌پردازد. پادشاهی که به عنوان فرمانروا و قدرتمند در جهان شناخته می‌شود. او صاحب سلاح و نشانه‌های سلطنت است. سلاحش، مانند آسمان، درخشان و معتبر است و تاجش نیز نماد عظمت و سایه‌بان او در برابر مشکلات و دشمنان به شمار می‌آید.
اسبش سپهر‌جولان رمحش سپهر‌سنب
بختش سپهر‌مسند و تختش سپهر‌جای
هوش مصنوعی: اسب او در آسمان است و تازیانه‌اش نیز در آسمان. بختش در آسمان نشسته و تخت و جایگاهش نیز در آسمان قرار دارد.
طمغاج خان اعظم مسعود رکن دین
سعد اختر و مساعد به تخت و سدید رای
هوش مصنوعی: مسعود خان اعظم، رکن دین و سعد، ستاره‌ی خوشبختی و یاری‌دهنده، بر تخت سلطنت نشسته و با تصمیم قاطع خود، حکومت را اداره می‌کند.
رای سدید و باس شدید ورا شدند
قیصر به روم رام و مسخّر به هند رای
هوش مصنوعی: ایده‌های قوی و حکمت‌های منطقی باعث شدند که قیصر در روم تسلیم شود و در هند هم تحت تأثیر قرار گیرد و به گونه‌ای رام و فرمانبردار شود.
تیغ جهان‌گشای گهردار شاه راست
در هر گهر نمایش جام جهان‌نمای
هوش مصنوعی: تیغی که به ستم و قدرت جهان را می‌گشاید، به دست پادشاهی است که در هر جوهر درخشان، تصویر و نمایی از جهان را به نمایش می‌گذارد.
جام جهان‌نمای به دست شه است تیغ
تیغ ورا ستودی دست ورا ستای
هوش مصنوعی: شاه در دست دارد جامی که جهانی را نشان می‌دهد و تیغی را که دشمنان را به زانو درمی‌آورد. او را به خاطر این قدرت و توانایی‌اش ستایش می‌کنند.
ای دست شاه با کرم بی‌کران تو
ابر است زفت و بحر بخیل است و کان گدای
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی وصف دست شاه می‌باشد که از کرمی بی‌پایان برخوردار است. در اینجا به نوعی به این نکته اشاره می‌شود که مانند ابر در آسمان، دست او پر از نعمت و فراوانی است، در حالی که دریا به نوعی کنایه از بخل و کمی است و دل گدایان به او وابسته است. به طور کلی، شاعر به فضیلت و بخشش شاه و تفاوت آن با کمبود و بخل اشاره می‌کند.
شاها قوام عالم بر دست و تیغ توست
بر دست گیر قائمه تیغ جان کزای
هوش مصنوعی: ای شاه، استواری جهان به دست و شمشیر توست. پس شمشیر جان را محکم بگیر تا پایدار بماند.
تا هیچ سرفراز نیاید به جان خلاص
کو پیش تو نشد به زمین بوس سرگرای
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به مقام بلندی دست یابد مگر اینکه به تو نیازمند باشد و در برابر تو به تواضع و احترام درآید.
جان را به آزمایش تیغ اجل برد
هر دشمنی که با تو شود کوشش‌آزمای
هوش مصنوعی: زندگی هر انسان به چالش‌های سختی برخورد می‌کند و هر دشمنی که با تو مواجه می‌شود، آزمونی است برای سنجش اراده و صبر تو.
شیران به مرگ دندان خایند چون محرب
گردند مرکبان سپاهت لگام‌خای
هوش مصنوعی: شیرها وقتی که نزدیک مرگ می‌شوند، دندان‌هایشان را نشان می‌دهند. اما هنگامی که سپاه تو دور هم جمع می‌شوند، آن‌ها به آرامی و با احتیاط پیش می‌آیند.
روز گذشته را و شب نارسیده را
بر هم زنی به پویهٔ اسبانِ بادپای
هوش مصنوعی: اگر بخواهی می‌توانی روز گذشته و شب پیش رو را با شتاب به دوش اسبان تندرو بگذرانی.
از عدل دیرپای بود ملک بر ملوک
عدل تو بر تو دارد ملک تو دیرپای
هوش مصنوعی: ملک و حکومت بر پادشاهان به خاطر عدل و انصاف پایدار است، و انصاف تو نیز باعث می‌شود که حکومتت با ثبات بماند.
انصاف شکر نعمت ملک است خسروا
تا ملک می‌فزاید انصاف می‌فزای
هوش مصنوعی: شکرگذاری و ادای انصاف نسبت به نعمت‌ها، موجب افزایش دارایی و مقام انسان می‌شود؛ هر چه انصاف بیشتر باشد، نعمت‌های بیشتری نیز به دست می‌آید.
بزدای رنگ خون ستمکاره را ز تیغ
خود تیغِ توست صیقلِ زنگِ ستم‌زدای
هوش مصنوعی: با تیغ خود، رنگ خون ظالم را بزدای و نشان خستگی و ظلمت را از ستم‌دیدگان بگیر.
شاید مترس خون ستمکاره ریختن
می‌ریز بی‌محابا خوه شای و خوه مشای
هوش مصنوعی: شاید به طور ناخواسته خون ستمگران بر زمین ریخته شود، بی‌هیچ نگرانی و با شتاب.
بایست عدل تو ملکا خاص و عام را
پیوست ناگسست نه گه پای و گه مپای
هوش مصنوعی: باید که انصاف تو بر همه افراد، چه خاص و چه عام، به طور دائم و همیشگی برقرار باشد، نه اینکه گاه برقرار و گاه خراب شود.
ای سوزنی به مدح شه از بوستان طبع
دم را نسیم ورد طری زن ز خلق و نای
هوش مصنوعی: ای سوزن، به ستایش پادشاه پرداخته و از باغ دل، بادی را به مثل نغمه‌ای دلنشین برسان. این نسیم، به خاطر زیبایی و نغمه‌های خوش روح، از آفرینش و نغمه‌های نی شکل گرفته است.
تا شادمان شود ز تو مسعود سعد را
جان در جنان و کالبد اندر حصار نای
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو خوشحال شوی، جان مسعود سعد در بهشت و بدن او در دنیای مادی گرفتار خواهد بود.
جز مدح شاه بیهُده‌گویی‌ست شاعری
هشتاد سال بس که بدی بیهده درای
هوش مصنوعی: شاعری که هشتاد سال عمر خود را صرف کند، باید فقط در ستایش شاه سخن بگوید و هر گفتاری جز این، بی‌فایده است.
گویند و گفته‌اند که آبستن است شب
وین گفتگوی دانند اهل حدیث و رای
هوش مصنوعی: می‌گویند و گفته‌اند که شب در حال آماده شدن برای به دنیا آوردن است و این گفتگو را فقط اهل علم و نظر درک می‌کنند.
هر شب ز عمرت ای ملک بی‌عدیل باد
آبستنی که باشد خورشید عدل‌زای
هوش مصنوعی: هر شب از عمر تو، ای پادشاهی بی‌همتا، می‌گذرد گویی که خورشید عدالت زاییده می‌شود.
گر سایهٔ همای برافتد به دشمنانْت
چون مخلب عقاب اجل بادجان ربای
هوش مصنوعی: اگر سایهٔ خوشبختی‌ات از تو دور شود و به دشمنانت برسد، مانند چنگال‌های عقاب، مرگ جان‌ات را خواهد گرفت.
گسترده باد سایهٔ طوبی به فرق تو
ماه رجب که هست همایون‌ترین همای
هوش مصنوعی: ای کاش سایهٔ درخت طوبی بر سر تو در ماه رجب گسترده باشد، زیرا این ماه از دیگر ماه‌ها با شکوه‌تر و پربرکت‌تر است.

حاشیه ها

1403/06/09 05:09
برمک

میبینیم که در نخسه  زدای را زادی نوشته در چنین جاها که بیگمان ناراست است  بهتر است که  انرا  براست نوشت  با این همه  گمانم  زنگ خون  ستمکاره است و نه رنگ خون ، رنگ خون را  از تیغ نزدایند خون را  از تیغ زدایند .باید چنین باشد

بزدای زنگ خون ستمکاره را ز تیغ

خود تیغ تست صیقل زنگ ستم زدای

1403/06/09 07:09
برمک

در این سرو سخن را به دو گونه شاید گرفت  یک  گه بای و گه مبای و دگر گه پای و گه مپای  بگمانم زانجا که  عام و خاص میگوید شایدکه  گه بای و گه مبای باشد هم برای  عام باید و هم برای خاص باید

بایست عدل تو ملکا خاص و عام را
پیوست ناگسست نه گه بای وگه مبای

و هم شا که چنین بود

بایست عدل تو ملکا خاص و عام را
پیوست ناگسست نه گه پای وگه مپای

1403/07/05 04:10
برمک

این سروده را  بنگرید خدای را چه کرده سوزنی با این سرود

روز گذشته را و شب نارسیده را

بر هم زنی بپویه اسبان بادپای