شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح تمغاج خان
ای جهانداری که داری بر جهانداران سری
پیش تو جز بندگی دعوی شاهان سرسری
نیستی اسکندر و دارا و اندر ذات تو
شوکت دارائی است و حکمت اسکندری
گر صف آرائی صف آرائی بمیدان نبرد
در سپاه خویش صفداری عدو را صفدری
در امان تو رود آهو گرازان پیش یوز
سایه شاهین بود آسایش کبک دری
روز و شب عدل ترا گویند و انصاف ترا
ای مه هر روزنی وی آفتاب هر دری
گوهر شاه قلج تمغاج خان و رکن دین
از برای قمع اعدا چون قلج با گوهری
خسرو محمود قول و فعل و شان و سیرتی
داور مسعود نام و فال و بخت و اختری
از قراخان حسن تا پادشا افراسیاب
وارث گاه نگین و مهر و تیغ و افسری
تا بود انگشتری را زینت از انگشت تو
آسمان زیر نگین تو بود چون بنگری
دیده اعدای تو چون چشم افعی برکند
گر زمرد پیش اعدا داری از انگشتری
سعد اکبر از فلک ناظر باقبال تو است
تا تو از اقبال خود ناظر بسعد اکبری
فرا فریدونی از آبا و از اجداد خویش
لاجرم چون فرا فریدونی افریدون فری
ملک دینرا شاه ملک آرای حق پرور سزد
تو سزی زیرا که ملک آرائی و حق پروری
دادگستر پادشاهی از ره انصاف و داد
نسپری جز در جنان راهی که اینجا بسپری
عالم از انصاف و عدل تست چون فردوس عدن
ما بفردوس اندریم و تو بفردوس اندری
سایه اوراق طوبی سایه چتر تو شد
از قیاس ای سایه یزدان که تو هم درخوری
در پناه عدل تو چون اهل حضرت برخورند
بس دعا گویند تا از ملک و دولت برخوری
ماه شعبان سایه افکند ای ملک بر ماه صوم
مسرعان در پویه انداز مشرقی و خاوری
تا بماه صوم میمون و همایون روز عید
از مشبکهای شعبان روز و شب را بشمری
گر مه شعبان مه پیغمبر است ای پادشاه
تو مقیم شاهراه سنت پیغمبری
بارگاه این مه تر از اهل خبر آباد کن
کز ملوک و از سلاطین افضلی و اخبری
از مقالاتی که از بهر زه و احسنت عام
شاعران بر خسروان بندند پاکی و بری
مشتری دیدار شاهی هر که دیدار تو دید
خاک پایت را بنور دیدگان شد مشتری
از روان عنصری در خواب تلقین یافتم
کای جهانرا دیدن روی تو فال مشتری
تا برین وزن و قوافی آفرین گفتم ترا
آفرینها میفرستم بر روان عنصری
کسوت مدح تو خوش دوزند خیاطان نظم
چون من اندر وقت معنی میکنم سوزنگری
تا که برخیزد بحکم داور بیچون و چند
از میان خاک و آب و باد و آتش داوری
دیده آبی با دو تن خاکی بد اندیش ترا
سر ز شمشیر تواش بادی و آتش داوری
تا بود محبوب دلها دولت و طول بقا
دولت و طول بقای تو مبادا اسپری
بر جهانداران سری جاوید بادا امر تو
ای جهانداری که داری بر جهانداران سری
شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح تمغاج خان مسعود بن حسن: ماه رجب که هست همایونترین همایشمارهٔ ۱۷۸ - در مدح صدر جهان: صدر جهان رسید بشادی و خرمی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جهانداری که داری بر جهانداران سری
پیش تو جز بندگی دعوی شاهان سرسری
هوش مصنوعی: ای خدایی که بر تمام مخلوقات برتری داری، تنها من به عنوان بندهای در مقابلت ایستادهام و هیچ ادعای سلطنت و رهبری ندارم.
نیستی اسکندر و دارا و اندر ذات تو
شوکت دارائی است و حکمت اسکندری
هوش مصنوعی: تو نه اسکندر هستی و نه دارا، اما در خود تو شکوه و قدرت و حکمت آنها نهفته است.
گر صف آرائی صف آرائی بمیدان نبرد
در سپاه خویش صفداری عدو را صفدری
هوش مصنوعی: اگر در میدان نبرد، صفی ترتیب دهی، در سپاه خود باید مقابلهبهمثل کنی و در برابر دشمن صفی محکم و منظم بسازی.
در امان تو رود آهو گرازان پیش یوز
سایه شاهین بود آسایش کبک دری
هوش مصنوعی: در زیر سایهی شاهینی که در امان توست، آهو و گراز به آرامش میرسند، و کبک در این فضای آرام زندگی میکند.
روز و شب عدل ترا گویند و انصاف ترا
ای مه هر روزنی وی آفتاب هر دری
هوش مصنوعی: روز و شب تو را به عنوان یک فرد عادل و منصف میشناسند، ای ماهی که هر روز درخشانتر از آفتاب بر هر بامی میتابی.
گوهر شاه قلج تمغاج خان و رکن دین
از برای قمع اعدا چون قلج با گوهری
هوش مصنوعی: در اینجا به اهمیت و ارزش والای شخصی اشاره شده که مانند یک گوهر قیمتی است، و اشاره به این دارد که او بخشی از دینی را نمایندگی میکند که برای مقابله با دشمنان تلاش میکند. با این بیان، نشان میدهد که او به اندازهای با ارزش و حائز اهمیت است که همچون سلاحی گرانبها برای دفاع از دین و جامعهاش عمل میکند.
خسرو محمود قول و فعل و شان و سیرتی
داور مسعود نام و فال و بخت و اختری
هوش مصنوعی: خسرو محمود، صفات و ویژگیهایش را با اعمال و گفتارش نشان میدهد. نام همایون و بختش مانند ستارهای درخشان است.
از قراخان حسن تا پادشا افراسیاب
وارث گاه نگین و مهر و تیغ و افسری
هوش مصنوعی: از زمان قراخان حسن تا پادشاه افراسیاب، انگشتر، مهر، شمشیر و تاج، نمادهایی از قدرت و سلطنت به شمار میآمدند و همیشه به عنوان نشانههایی از حکمرانی و رهبری در دست حاکمان بودند.
تا بود انگشتری را زینت از انگشت تو
آسمان زیر نگین تو بود چون بنگری
هوش مصنوعی: تا زمانی که انگشتر را زینت از انگشت توست، آسمان زیر نگین تو قرار دارد، وقتی به آن بنگری.
دیده اعدای تو چون چشم افعی برکند
گر زمرد پیش اعدا داری از انگشتری
هوش مصنوعی: چشم دشمنان تو همچون چشمی است که دشمنی به آن سوی مینگرد. اگر در دست داشته باشی چیزی باارزش مانند زمرد، آن را به خاطر حسادت و کینهی آنان به راحتی از دست خواهی داد.
سعد اکبر از فلک ناظر باقبال تو است
تا تو از اقبال خود ناظر بسعد اکبری
هوش مصنوعی: سعد اکبر که نشانه خوشبختی و سعادت است, به خاطر موفقیت و شانس تو از آسمان نگاه میکند. اما تو نیز باید از شانس خود به سعد اکبر توجه کنی و آن را مشاهده کنی.
فرا فریدونی از آبا و از اجداد خویش
لاجرم چون فرا فریدونی افریدون فری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد به خاطر پیشینه و اجداد خود، به دنبال جایگاهی بزرگ و با شکوه است، همانند افریدون که در تاریخ و اسطورهها به عنوان شخصیتی با عظمت شناخته میشود. به عبارت دیگر، او به عظمت و شخصیت خود افتخار میکند و به این خاطر تلاش میکند که در زندگیاش به بلندیها دست یابد.
ملک دینرا شاه ملک آرای حق پرور سزد
تو سزی زیرا که ملک آرائی و حق پروری
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که در دین و ملک، زیبایی و شایستگی داری، سزاوار است که برتری و مقام خود را حفظ کنی، چون تو خود نماینده خوبی برای دین و حق هستی.
دادگستر پادشاهی از ره انصاف و داد
نسپری جز در جنان راهی که اینجا بسپری
هوش مصنوعی: پادشاهی که مرتباً به انصاف و عدل رسیدگی میکند، نباید تنها در فکر مسائل دنیوی باشد؛ او باید در مورد سرنوشت ابدی و مسیرهایی که بعد از این دنیا وجود دارد نیز توجه کند.
عالم از انصاف و عدل تست چون فردوس عدن
ما بفردوس اندریم و تو بفردوس اندری
هوش مصنوعی: جهان به دلیل انصاف و عدالت تو به بهشت برین میماند، ما در بهشت زندگی میکنیم و تو نیز در آن بهشت هستی.
سایه اوراق طوبی سایه چتر تو شد
از قیاس ای سایه یزدان که تو هم درخوری
هوش مصنوعی: سایه درخت طوبی به مانند سایه چتر تو شده است، ای سایه یزدان، زیرا تو هم سزاوار این مقام هستی.
در پناه عدل تو چون اهل حضرت برخورند
بس دعا گویند تا از ملک و دولت برخوری
هوش مصنوعی: در سایهی عدالت تو، مانند اعضای خانوادهی حضرت، با هم برخورد میکنند و بسیار دعا میکنند تا از نعمت و حکومت تو بهرهمند شوند.
ماه شعبان سایه افکند ای ملک بر ماه صوم
مسرعان در پویه انداز مشرقی و خاوری
هوش مصنوعی: ماه شعبان مانند سایهای بر ماه رمضان میتابد. ای فرشته، بر سرماه میسرایی و کمک کن تا شرق و غرب را روشن کند.
تا بماه صوم میمون و همایون روز عید
از مشبکهای شعبان روز و شب را بشمری
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه رمضان خوش و مبارک است، روز عید را از روزها و شبهای شعبان بشماری.
گر مه شعبان مه پیغمبر است ای پادشاه
تو مقیم شاهراه سنت پیغمبری
هوش مصنوعی: اگر ماه شعبان، که ماه پیامبر است، تو ای پادشاه، در مسیر راه و سنت پیامبری قرار داری.
بارگاه این مه تر از اهل خبر آباد کن
کز ملوک و از سلاطین افضلی و اخبری
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که برای بزرگداشت و ارزش نهادن به مقام و شخصیت شخصی که به او اشاره شده، بایستی فضایی مناسب و شایسته فراهم کرد. در این فضا باید از شخصیتهای برجسته و مهمی که از تاریخ و فرهنگ آمدهاند یاد شود، تا به دیگران نشان داده شود که این فرد از آنها برتر و شایستهتر است.
از مقالاتی که از بهر زه و احسنت عام
شاعران بر خسروان بندند پاکی و بری
هوش مصنوعی: شاعران برای ستودن بزرگان و پادشاهان، نوشتههایی را به رشته تحریر در میآورند که نشاندهنده پاکی و بیگناهی آنهاست.
مشتری دیدار شاهی هر که دیدار تو دید
خاک پایت را بنور دیدگان شد مشتری
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را دید، به عظمت و ارزش تو پی برد و مانند کسی که در جستوجوی بخت و اقبال است، به خاک پای تو نگریست و آن را با چشم خود نورانی و ارزشمند دید.
از روان عنصری در خواب تلقین یافتم
کای جهانرا دیدن روی تو فال مشتری
هوش مصنوعی: در خواب، از روح یک شاعر قدیمی شنیدم که میگفت: ای دنیا، دیدن چهره تو، نشانه خوشبختی و سعادت است.
تا برین وزن و قوافی آفرین گفتم ترا
آفرینها میفرستم بر روان عنصری
هوش مصنوعی: من برای تو که بر روی این وزن و قافیه کار کردهای، تحسین میفرستم و این تحسینها را به جان عنصر میفرستم.
کسوت مدح تو خوش دوزند خیاطان نظم
چون من اندر وقت معنی میکنم سوزنگری
هوش مصنوعی: خیاطانی که در ستایش تو مینویسند، لباسهای زیبا میدوزند، اما من در دنیای شعر و ادب با درد و احساسات عمیقتری به معنی و مفهوم میپردازم.
تا که برخیزد بحکم داور بیچون و چند
از میان خاک و آب و باد و آتش داوری
هوش مصنوعی: زمانی فرا میرسد که داور بیهیچ تردیدی بعنوان قضاوت کننده، از میان چهار عنصر طبیعی خاک، آب، باد و آتش، به قضاوت میپردازد.
دیده آبی با دو تن خاکی بد اندیش ترا
سر ز شمشیر تواش بادی و آتش داوری
هوش مصنوعی: چشمی آبی رنگ که متعلق به انسانی خاکی و بداندیش است، تند باد و آتش قضاوت تو را به زیر سوال میبرد.
تا بود محبوب دلها دولت و طول بقا
دولت و طول بقای تو مبادا اسپری
هوش مصنوعی: تا زمانی که محبوب دلها هستی، امیدوارم که عمر و مقام تو پایدار بماند و هیچ خطری تو را تهدید نکند.
بر جهانداران سری جاوید بادا امر تو
ای جهانداری که داری بر جهانداران سری
هوش مصنوعی: ای کسی که بر جهان حاکم هستی و رهبری میکنی، همواره باید اراده و فرمان تو بر دیگر حاکمان حاکم باشد و افکار و تصمیمات آنها تحت تأثیر قدرت تو قرار گیرد.