شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح وزیر صدرالدین
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
وز قدر بر سپهر برین متکای تو
کلک تو چون عصای کلیم پیمبر است
پیدا در و کرامت بی منتهای تو
بر کلک خویش تکیه زن اندر ثبات ملک
او اژدهای دشمن تست و عصای تو
اندر شفای تست همه خلقرا شفا
زانرو همی خوهند خلایق شفای تو
ای مهتران ملک همه زیر دست تو
وی سروران دهر همه خاک پای تو
یک موی تو که قیمت جان خلایقست
هست این کمین فضیلت قدر و بهای تو
ارزنده ای بدان که فشانند بر تو جان
ای صد هزار جان گرامی فدای تو
خردی که سوی خلد شد از نسل بزرگ
بادا کمی بقاش فزونی بقای تو
او را هزار سال بقا بود و حق نخواست
تا در بقای خویش نبیند فنای تو
بود از عطای یزدان نزد تو تا کنون
واکنون بنزد رضوان بود او عطای تو
فرخ لقای خویش نهان کرد از جهان
در آرزوی فرخ و میمون لقای تو
رفت از سرای خویش بتخت و سرای خلد
اندر دریغ و حسرت تخت و سرای تو
خاطر همه بمدح سرائیت بسته کرد
وین مرثیت نگوید مدحت سرای تو
شمارهٔ ۱۶۴ - در مدح وزیر صدرالدین: ای صدر دین و دنیا دنیا آفرین توشمارهٔ ۱۶۶ - در مدح دهقان اجل احمد سمسار: ای رنگ رخت گونه گلنار شکسته
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
هوش مصنوعی: ای عظمت دین و دنیا، امیدوارم همیشه پایدار بمانی و هیچکس به جای تو نباشد.
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
هوش مصنوعی: ای کاش غم از تو دور باشد و شادی و سرور همواره همراهت باشد، مانند آبی که سرشار از لذت و شادمانی است و تو را به خاطر سرگرمیات که آشنای توست، خوشحال کند.
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
وز قدر بر سپهر برین متکای تو
هوش مصنوعی: بر روی قلم تو، مکان سلطنت تو بر زمین است و از جایگاه تو در آسمان، تکیهگاه تو مشخص میشود.
کلک تو چون عصای کلیم پیمبر است
پیدا در و کرامت بی منتهای تو
هوش مصنوعی: خط تو مانند عصای حضرت موسی است، که نشانهای از قدرت و کرامت بیپایان تو را نمایان میسازد.
بر کلک خویش تکیه زن اندر ثبات ملک
او اژدهای دشمن تست و عصای تو
هوش مصنوعی: به خودت اعتماد کن و بر قوه و تواناییهایت تکیه کن، زیرا قدرت و استحکام تو مانند یک ملک است. دشمن تو که در اینجا به شکل اژدها تجسم شده، نشاندهنده خطرات و چالشهایی است که با آن روبرو هستی. در این میان، عصای تو به معنای ابزار و امکاناتی است که به تو کمک میکند تا بر این مشکلات غلبه کنی.
اندر شفای تست همه خلقرا شفا
زانرو همی خوهند خلایق شفای تو
هوش مصنوعی: همه انسانها به خاطر شفا و درمانی که در وجود توست، آرزوی بهبودی و سلامتی دارند.
ای مهتران ملک همه زیر دست تو
وی سروران دهر همه خاک پای تو
هوش مصنوعی: ای آقایان و بزرگواران کشور، همه تحت فرمان تو هستند و ای سردمداران زمان، همه در برابر تو به خاک افتادهاند.
یک موی تو که قیمت جان خلایقست
هست این کمین فضیلت قدر و بهای تو
هوش مصنوعی: یک تار موی تو، که جان انسانها به اندازهای برایش ارزش دارد، نشاندهندهی عظمت و اهمیت توست.
ارزنده ای بدان که فشانند بر تو جان
ای صد هزار جان گرامی فدای تو
هوش مصنوعی: ارزش واقعی تو را بدان که جانهای بسیاری به خاطر تو نثار میشوند، ای کسی که صد هزار جان عزیز برای تو فدای میشود.
خردی که سوی خلد شد از نسل بزرگ
بادا کمی بقاش فزونی بقای تو
هوش مصنوعی: خردی که به سمت بهشت رفته، از نیاکان بزرگ ماست. امیدوارم که مدت زمان زندگی تو بیشتر شود.
او را هزار سال بقا بود و حق نخواست
تا در بقای خویش نبیند فنای تو
هوش مصنوعی: او هزار سال زنده ماند، اما حق نمیخواست که در ماندگاری خودش، فنا و زوال تو را ببیند.
بود از عطای یزدان نزد تو تا کنون
واکنون بنزد رضوان بود او عطای تو
هوش مصنوعی: از نعمتهای خداوند تا به حال نزد تو بوده و اکنون نیز نزد رضوان قرار دارد؛ این نعمت، نتیجه سخاوت و عطای توست.
فرخ لقای خویش نهان کرد از جهان
در آرزوی فرخ و میمون لقای تو
هوش مصنوعی: او دیدار خوش خود را از دیگران پنهان کرده و تنها در آرزوی دیدار نیک و خوش تو به سر میبرد.
رفت از سرای خویش بتخت و سرای خلد
اندر دریغ و حسرت تخت و سرای تو
هوش مصنوعی: او از خانهاش به سوی تخت و باغ بهشت رفت و اکنون در حسرت و افسوس بر تخت و خانهی توست.
خاطر همه بمدح سرائیت بسته کرد
وین مرثیت نگوید مدحت سرای تو
هوش مصنوعی: همه به خاطر مدح و ستایش تو تحت تأثیر قرار گرفتند و این مرثیهای که گفته میشود، نمیتواند به اندازهی ستایش تو باشد.