شمارهٔ ۱۵۹ - در مدح فخرالدین احمد
سپاس از خداوند بیمثل و بیچون
که با طالع سعد و با بخت میمون
خداوند را دیدم و روز بر من
بدیدار میمون او شد همایون
اجل فخر دین احمد آن صدر دنیا
که با قدر والاش گردون بود دون
بجز بر مراد دل او نباشد
نه سیر کواکب نه دوران گردون
بعالم کس از امر او سر نتابد
جز آن کاید از عالم عقل بیرون
دل و جان دولت برو هست عاشق
چو بر روی لیلی دل و جان مجنون
همه خلق مفتون نازند و نزهت
بر او ناز و نزهت همه ساله مفتون
ایا صدر دنیا که ارباب دین را
چو دینست مهر تو در سینه مخزون
هر آندل که مهر ترا شد خزانه
ز مخزون خود شاد باشد نه محزون
ثنای تو فرض است بر اهل حکمت
که بارند در مدح تو در مکنون
من آن در حکمت ندارم مهیا
که عرضه دهم بر تو هزمان دگرگون
توانم که در رشته مدحت آرم
بصدر تو خس مهره ای چند موزون
ثنای تو طبع از بدیها بشوید
بدانسان که جامه بشوید بصابون
ثنای تو ناگفته عینی است فاحش
مبادا ثناگوی صدر تو مغبون
دل حاسدانت شود خون ز حسرت
چو آید بر ایشان ز قهرت شبیخون
شبیخون قهر تو که برندارد
که از سهم بیم تو خارا شود خون
دل حاسدانت ز احسان و برت
بدست هوای تو گشته است مرهون
کریمانه بخشی و منت نخواهی
عطای کریمان بود غیر ممنون
بهامون همی تا ددان را بود جا
عمارات اعدای تو باد هامون
شمارهٔ ۱۵۸ - در مدح حسام الدین: سران ملک سمرقند را چو تن را جانشمارهٔ ۱۶۰ - در مدح عین الدهاقین احمد بن علی: ایا فراق تو دردی که وصل تو درمان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سپاس از خداوند بیمثل و بیچون
که با طالع سعد و با بخت میمون
هوش مصنوعی: شکرگزاری برای خداوندی که هیچ همتایی ندارد و فوقالعاده است، و به ما خوشبختی و شانس خوبی عطا کرده است.
خداوند را دیدم و روز بر من
بدیدار میمون او شد همایون
هوش مصنوعی: در یک روز خوش، من به دیدار خداوند نائل شدم و آن روز برای من بسیار مبارک و خوشایند بود.
اجل فخر دین احمد آن صدر دنیا
که با قدر والاش گردون بود دون
هوش مصنوعی: مرگ، مایهی افتخار دین محمد (ص)، همان کسی است که در بالاترین مقام دنیاست و به خاطر جایگاه ارجمندش، آسمان به نظرش پایینتر میآید.
بجز بر مراد دل او نباشد
نه سیر کواکب نه دوران گردون
هوش مصنوعی: جز به خواسته و آرزوی دل او، نه چرخش ستارهها معنا دارد و نه حرکت دنیای گردان.
بعالم کس از امر او سر نتابد
جز آن کاید از عالم عقل بیرون
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دنیا نمیتواند از فرمان او سرپیچی کند، مگر اینکه در دنیای عقل جایگاهی ندارد.
دل و جان دولت برو هست عاشق
چو بر روی لیلی دل و جان مجنون
هوش مصنوعی: دل و جان من فدای عشق توست، همانطور که مجنون به لیلی علاقه دارد و همه وجودش را برای او میگذارد.
همه خلق مفتون نازند و نزهت
بر او ناز و نزهت همه ساله مفتون
هوش مصنوعی: همه مردم به زیبایی و魅ویت او علاقهمند و شگفتزدهاند، و او با ناز خود آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. این جذابیت و جاذبهاش هر ساله بیشتر میشود.
ایا صدر دنیا که ارباب دین را
چو دینست مهر تو در سینه مخزون
هوش مصنوعی: آیا دنیا برای ارباب دین، همانند دینی است که مهر تو در دل آنها پنهان است؟
هر آندل که مهر ترا شد خزانه
ز مخزون خود شاد باشد نه محزون
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق تو درآید، باید از دل و جان شاد باشد و از آنچه در دل دارد، چیزی جز شادی نبیند و دلی غمگین نداشته باشد.
ثنای تو فرض است بر اهل حکمت
که بارند در مدح تو در مکنون
هوش مصنوعی: ستایش تو بر عالمان لازم است که در پنهان از تو تعریف و تمجید میکنند.
من آن در حکمت ندارم مهیا
که عرضه دهم بر تو هزمان دگرگون
هوش مصنوعی: من در زمینه حکمت به اندازه کافی آماده نیستم که چیزی را به تو ارائه دهم، زیرا همیشه در حال تغییر و تحول هستم.
توانم که در رشته مدحت آرم
بصدر تو خس مهره ای چند موزون
هوش مصنوعی: من میتوانم به گونهای تو را ستایش کنم که مانند چند مهره موزون در زنجیره مدح تو قرار گیرند.
ثنای تو طبع از بدیها بشوید
بدانسان که جامه بشوید بصابون
هوش مصنوعی: ستایش تو طبع را از بدیها پاک میکند، همانطور که لباس با صابون شسته و تمیز میشود.
ثنای تو ناگفته عینی است فاحش
مبادا ثناگوی صدر تو مغبون
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو به وضوح در چشمهایت نمایان است؛ مبادا کسی که در صف اول ستایشگران تو قرار دارد، از این مقام و ارزش واقعیاش بیخبر باشد.
دل حاسدانت شود خون ز حسرت
چو آید بر ایشان ز قهرت شبیخون
هوش مصنوعی: دل حسودان از حسرت خون خواهد شد وقتی که شبهای قهر و خشم تو بر آنها فرود آید.
شبیخون قهر تو که برندارد
که از سهم بیم تو خارا شود خون
هوش مصنوعی: هجوم قهر تو به قدری شدید است که حتی نمیتوان آن را تحمل کرد و از ترس تو، دل من به شدت مضطرب و خونین میشود.
دل حاسدانت ز احسان و برت
بدست هوای تو گشته است مرهون
هوش مصنوعی: دل حسودان به خاطر مهربانی و محبتی که به تو دارید، به غصه و اندوه افتاده و حالا به شما وابسته شدهاند.
کریمانه بخشی و منت نخواهی
عطای کریمان بود غیر ممنون
هوش مصنوعی: با نیکی و بزرگواری بخشندهای و هیچ توقعی از دیگران نداری، چون این نوع بخشش، از ویژگیهای انسانهای بزرگوار است و نیازی به شکرگزاری ندارد.
بهامون همی تا ددان را بود جا
عمارات اعدای تو باد هامون
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به دوری و جدایی که به انسانها و دشمنان آنها مربوط میشود اشاره میکند. او میگوید که تا زمانی که دشمنان در سرزمین خود زندگی میکنند، سرزمینها و مکانها برای آنها وجود دارد. با این حال، شاعر از مقاومت و پایداری در برابر این دشمنان نیز سخن میگوید. به طور کلی این بیت بیانگر حس جدایی و تلاش برای جلوگیری از نفوذ بدیها در زندگی است.