گنجور

شمارهٔ ۱۴۷ - در مدح فضل بن عمران

حکیم و کریم آمدند از دو عمران
کلیم خدا و کریم خراسان
عنایت گر دین یزدان که در دین
صلابت نماید چو موسی بن عمران
سرافراز فضل بن عمران که دارد
بدست هنر عالم فضل عمران
بدانسان کجا ید بیضای موسی
ورا دست بیضاست در جود و احسان
چو موسی بن عمران بچوبی ز کلکی
نماید بهر کار صد گونه برهان
بثعبان صفت کلک خود باز گیرد
همه ساحریهای ارباب دیوان
بود عامر ملک سلطان عالم
چو آن هادم دار فرعون و هامان
ازو هست در دین فزونی و قوت
وز آن بود در کفر سستی و نقصان
بیک سنگ بر ارچه موسی عصا زد
وزان شد روان چشمه ها در بیابان
چو فضل بن عمران بکاغذ برد کلک
ز احساتش بارد بصد شهر یاران
اگر دین موسی قوی شد بموسی
شد از فضل عمران قوی ملک سلطان
بآیین چو در مصر در عهد موسی
قوی گشت در عهد او دین و ایمان
ایا مجد اسلام کز تست خرم
دل صد هزاران هزاران مسلمان
توئی سعد دولت توئی زین ملت
توئی فخر امت توئی شمس کیهان
جهان سخاوت بتو گشت روشن
سپهر کفایت بتو یافت دوران
از آنسان ترا همتی هست عالی
که زیر قدم بسپری فرق کیوان
وزانگونه رائی . . . مشتری را
بتدبیر زیر آری از چرخ گردان
ز مریخ سرکش کمین بنده تو
فروتر بود روز هیجا بمیدان
تو خورشید دادی که بر روی گیتی
ز نور تو شد ظلمت ظلم پنهان
نشاط زمین آرد از چرخ زهره
که ز در بزم تو رود سازد بالحان
شود تیر گردون کماندار هر گه
برآری قلم تیروار از قلمدان
بهر ماه چون نعل زرین شود مه
ورا تا بمیدان کنی نعل یکران
کجا آتش خصم تو بر فروزد
شود آب انگشت در ماه آبان
بفصل دی از باد خلق خوش تو
برآرد سر از خاک پژمرده ریحان
همی سرفرازی برین هفت اختر
همی کام رانی برین چار ارکان
تو دیگر جهانی بدین یکجهان در
که خواهی بدن هم جهان هم جهانبان
الا تا زمین و سپهرند دایم
چو آسوده گوی و چو گردنده چوگان
بچوگان زلفین مشکین دلبر
همی باز با گوی سیمین زنخدان
میاسای یکساعت از گوی بازی
ز آسایش این و از گردش آن
بچوگان دست اجل برده بادا
خبر حاسدانت ز گوی گریبان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حکیم و کریم آمدند از دو عمران
کلیم خدا و کریم خراسان
هوش مصنوعی: حکیم و بخشنده از دو سرزمین آمدند، یکی از شهر کلیم، یعنی موسی، و دیگری از خراسان.
عنایت گر دین یزدان که در دین
صلابت نماید چو موسی بن عمران
هوش مصنوعی: کسی که به دین خدا توجه خاصی دارد، مانند موسی بن عمران، در دین استحکام و قوت نشان می‌دهد.
سرافراز فضل بن عمران که دارد
بدست هنر عالم فضل عمران
هوش مصنوعی: فضل بن عمران، شخصیتی برجسته و با دانش است که به واسطه هنر و توانایی‌هایش، مقام و منزلت بالایی دارد.
بدانسان کجا ید بیضای موسی
ورا دست بیضاست در جود و احسان
هوش مصنوعی: به شخصی اشاره شده که در دست او مایه نیکویی و بخشش قرار دارد؛ مانند عصای موسی که بر او قدرت خاصی داشت. این تصویر نشان‌دهندهٔ توانایی او در انجام کارهای خیر و احسان به دیگران است.
چو موسی بن عمران بچوبی ز کلکی
نماید بهر کار صد گونه برهان
هوش مصنوعی: مثل موسی که با عصا از آب گذشت و آثار خارق‌العاده‌ای را به نمایش گذاشت، او برای هر موضوعی دلائل مختلفی را نشان می‌دهد.
بثعبان صفت کلک خود باز گیرد
همه ساحریهای ارباب دیوان
هوش مصنوعی: قلم خویش را مانند یک مار به حرکت درمی‌آورد و تمام جادوگری‌های بزرگان را از میان برمی‌دارد.
بود عامر ملک سلطان عالم
چو آن هادم دار فرعون و هامان
هوش مصنوعی: سلطان عالم مانند کسی است که فرعون و هامان را از هم می‌شکسته و نابود می‌کرده است.
ازو هست در دین فزونی و قوت
وز آن بود در کفر سستی و نقصان
هوش مصنوعی: از او در دین، توان و قدرت بیشتری وجود دارد و برعکس، در کفر، ضعف و کمبود دیده می‌شود.
بیک سنگ بر ارچه موسی عصا زد
وزان شد روان چشمه ها در بیابان
هوش مصنوعی: با یک ضربه به سنگ، موسی عصایش را به حرکت درآورد و از آن سنگ چشمه‌های آب در بیابان جوشید.
چو فضل بن عمران بکاغذ برد کلک
ز احساتش بارد بصد شهر یاران
هوش مصنوعی: فضل بن عمران با قلم خود بر روی کاغذ به گونه‌ای می‌نویسد که احساساتش باران‌وار بر روی صد شهر یاران می‌ریزد.
اگر دین موسی قوی شد بموسی
شد از فضل عمران قوی ملک سلطان
هوش مصنوعی: اگر دین موسی به قوت و قدرت برسد، این قدرت و عظمت از فضل و کرامت عمران به موسی منتقل شده است و بر این اساس، سلطنت نیز قوی و مستحکم می‌شود.
بآیین چو در مصر در عهد موسی
قوی گشت در عهد او دین و ایمان
هوش مصنوعی: در زمان موسی، دین و ایمان در مصر بسیار قوی و استوار شد.
ایا مجد اسلام کز تست خرم
دل صد هزاران هزاران مسلمان
هوش مصنوعی: آیا شادی و افتخار اسلام از تو به دست آمده است که قلب صدها هزار مسلمان را خوشحال کرده‌ای؟
توئی سعد دولت توئی زین ملت
توئی فخر امت توئی شمس کیهان
هوش مصنوعی: تو سعادت و خوشبختی هستی، زینت و زیبایی این ملت به شمار می‌آیی، مایه افتخار این امتی، و همچون خورشید در آسمان جهان می‌درخشی.
جهان سخاوت بتو گشت روشن
سپهر کفایت بتو یافت دوران
هوش مصنوعی: جهان به خاطر بخشندگی تو روشن شده و دوران به خاطر کفایت و توانایی تو شکل گرفته است.
از آنسان ترا همتی هست عالی
که زیر قدم بسپری فرق کیوان
هوش مصنوعی: اینجا به شخصی اشاره شده که دارای عزم و اراده‌ای بزرگ و والا است، به گونه‌ای که می‌تواند بر مشکلات و موانع غلبه کند و به پیشرفت‌های عظیمی دست یابد. این اراده به او این قدرت را می‌دهد که بر تاریکی‌ها و چالش‌ها غلبه کند و به سمت قله‌های بلندی حرکت کند.
وزانگونه رائی . . . مشتری را
بتدبیر زیر آری از چرخ گردان
هوش مصنوعی: با این فکر و تدبیر، می‌توانی مشتری را به زیر چرخ گردان بیاوری.
ز مریخ سرکش کمین بنده تو
فروتر بود روز هیجا بمیدان
هوش مصنوعی: از مریخ خسته‌کننده، بنده تو در روز نبرد در میدان، پایین‌تر بود.
تو خورشید دادی که بر روی گیتی
ز نور تو شد ظلمت ظلم پنهان
هوش مصنوعی: تو همچون خورشیدی هستی که با نور خود، تاریکی‌ها و ظلمت‌های پنهان را از بین می‌بری و روشنایی را در زمین منتشر می‌کنی.
نشاط زمین آرد از چرخ زهره
که ز در بزم تو رود سازد بالحان
هوش مصنوعی: با چرخ زهره، زمین را شاداب می‌سازد تا از حضور تو در میانهٔ جشن، نغمه‌هایی دل‌انگیز بسازد.
شود تیر گردون کماندار هر گه
برآری قلم تیروار از قلمدان
هوش مصنوعی: هر زمان که تو از قلمدان خود قلمی بیرون می‌آوری، آسمان به مثابه یک کماندار تیر خود را رها می‌کند.
بهر ماه چون نعل زرین شود مه
ورا تا بمیدان کنی نعل یکران
هوش مصنوعی: زمانی که ماه مانند نعل طلا می‌شود، تو نیز باید در میدان به کار خود ادامه دهی.
کجا آتش خصم تو بر فروزد
شود آب انگشت در ماه آبان
هوش مصنوعی: آیا جایی هست که آتش دشمن تو روشن شود در حالی که آب انگشت در ماه آبان حضور داشته باشد؟
بفصل دی از باد خلق خوش تو
برآرد سر از خاک پژمرده ریحان
هوش مصنوعی: در فصل زمستان، وزش باد تو باعث می‌شود که گیاه پژمرده ریحان دوباره از خاک به سرزند و جان بگیرد.
همی سرفرازی برین هفت اختر
همی کام رانی برین چار ارکان
هوش مصنوعی: تو تمام سعادت و شرافت را در این هفت ستاره می‌یابی و به راحتی بر این چهار رکن دنیا پیروز می‌شوی.
تو دیگر جهانی بدین یکجهان در
که خواهی بدن هم جهان هم جهانبان
هوش مصنوعی: دیگر در این یک عالم نمی‌توانی زندگی کنی، زیرا که می‌خواهی هم دنیا را داشته باشی و هم تدبیرکننده‌ی آن را.
الا تا زمین و سپهرند دایم
چو آسوده گوی و چو گردنده چوگان
هوش مصنوعی: هرگاه که زمین و آسمان همواره در آرامش و ثبات باشند، تو هم مانند یک بازیکن چوگان، باید با آرامش و در نهایت دقت عمل کنی و در مسیر خود پیش بروی.
بچوگان زلفین مشکین دلبر
همی باز با گوی سیمین زنخدان
هوش مصنوعی: موی سیاه دلبر مانند بچه‌گان لوس و ناز می‌چرخد و با گوی نقره‌ای بر روی لپ‌هایش بازی می‌کند.
میاسای یکساعت از گوی بازی
ز آسایش این و از گردش آن
هوش مصنوعی: بدون آزار دادن، از آرامش خود فاصله نگیر و به بازی زمان نپرداز. وقت خود را با نگران شدن درباره آینده و گذشته هدر نده.
بچوگان دست اجل برده بادا
خبر حاسدانت ز گوی گریبان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ای کاش سرنوشت و تقدیر باعث شود که حاسدان و بدخواهان از وضعیت تو مطلع نشوند و نتوانند به تو آسیب برسانند. در واقع، شاعر به حفاظت از خود و جلوگیری از چشم‌زخم حاسدان اشاره می‌کند.